1403/08/08
بسم الله الرحمن الرحیم
مفهوم تقوا و پاداش آن در قرآن/سوره قلم (2 نزول) 34-35 /تفسیر تنزیلی
موضوع: تفسیر تنزیلی /سوره قلم (2 نزول) 34-35 /مفهوم تقوا و پاداش آن در قرآن
تفسیر آیات قرآن: بحث درباره متقین و نقش ربوبیت در زندگی انسانها
«ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ، أَمْ لَكُمْ كِتابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ ، إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَما تَخَيَّرُونَ ، أَمْ لَكُمْ أَيْمانٌ عَلَيْنا بالِغَةٌ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ ، سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعِيمٌ»
نوبت گذشته عرض کردم که بخش دیگری از سوره معطوف به این معنا شد که خدای متعال فرمود: «من مناشی قدرت، این جریان مکذب را از بین خواهند برد به سود تو یا در تنبیه اینها به خاطر برخوردی که با تو دارند». این نکته را توضیح دادم که مناشی قدرت، آن فرصتها یا ظرفیتهای اجتماعی و سرمایههای اجتماعی است که باعث قدرتگیری افراد میشود. همچنین این ظرفیتها میتوانند زمینهساز مشکلاتی شوند که تاریخ نیز نشان داده که این اتفاق هم در زمان حیات پیامبر (ص) و هم پس از ایشان پیش آمده است و بسیاری از افراد مناشی خود را از دست دادهاند.
بنابراین، فرمایش حضرت علامه نتواستیم همراهی کنیم که این مسئله فقط مربوط به روز قیامت است نه همین دنیا. اینطور نبود که هر ثروتمند یا هر قدرتمندی از قدرت خود برای مقابله با دین استفاده کند. بلکه منظور ثروتمند و قدرتمندی است که با جریان دعوت دینی درافتد و مبارزه کند.
خدای متعال فرموده است: «این قصه اصحاب باغ یک نمونه است و این عذاب، عذاب دنیوی است. عذاب آخرت حسابی جداگانه دارد». بعد از بیان این موضوع، از گروه دیگری یاد میکند که «انَّ لِلْمُتَّقِينَ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ» در اینجا، باغ اصحاب باغ از بین رفت.
حال باید دقت کنیم که این آیات چگونه معنا شود. مفسرین عزیز و ارجمند ما بیان فرمودهاند که: خداوند در قیامت به اینها بهشت خواهد داد، و این باغهای بهشت مربوط به روز قیامت است. باید در این خصوص تأمل کرد که آیا منظور دقیقاً همین است یا خیر. در آیه پیشین، صحبت از دنیا بود اما اینجا به نظر میرسد که به آخرت اشاره دارد. باید توجه کرد که «جنة» به معنای امر پوشیده است، مثل جنین که چون از دید ما پوشیده است، به آن «جنین» گفته میشود. همچنین موجودات غیر مرئی مانند جنها هم از نگاه ما پوشیدهاند.
خدای متعال در اینجا از «جنات» یا باغهای پوشیده سخن میگوید، که به معنای مجموعههایی است که از دید ما پوشیدهاند. سپس، این «جنات» به «نعیم» مضاف شده است، که به این معناست که خداوند از باغهایی پوشیده صحبت میکند که نعمتهای فراوانی در آنها نهفته است. در واقع، این اشاره به نعمتهایی دارد که پوشیده از چشم انسانها است. این واژهها باید دقیقاً مورد دقت قرار گیرند تا بتوانیم فهم دقیقی از آنها پیدا کنیم.
همچنین نکته مهمی که باید توجه کرد، این است که خداوند در اینجا به جای «عند الله»، از «عند ربهم» استفاده کرده است. در سورههای ابتدایی قرآن، عمدهترین تمرکز خداوند بر واژه «رب» است. به عنوان مثال، در سوره علق، خداوند فرمود: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ». این تأکید بر مفهوم «ربوبیت» نشانگر آن است که خداوند میخواهد این مفهوم را در زندگی انسانها وارد کند.
مفهوم «رب» در قرآن، به معنای مالک و تدبیرکننده است. وقتی خداوند از «رب» سخن میگوید، نشانگر این است که انسانها باید در زندگیشان به تدبیر و مدیریت خداوند توجه کنند. اگر این مفهوم در زندگی مردم جا بیفتد، میتواند نقش سازندهای در اصلاح افراد و جامعه داشته باشد. لذا، در آیه مورد بحث، خداوند به متقین وعده داده است که در نزد پروردگارشان بهشتهای نعمتبار خواهد بود.
این مفهوم به تدریج در زندگی فردی و اجتماعی انسانها باید تثبیت شود. در آغاز رسالت پیامبر (ص)، اصلیترین مفهومی که میخواد در جان ما تثیبیت شود، مفهوم «ربوبیت» است و گفتیم «رب» یعنی مالک مدبر. اگر بتوانیم این مفهوم را وارد زندگی مردم کنیم، این مفهوم بسیار سازنده است. محور تحول افراد و جامعه بر مسأله ربوبیت تمرکز میکند و شما هم اگر در فضایی بنایی تصمیم دارید یک نظام تربیتی و یک اصلاحی را شروع کنید و مردم را به سمت خدا بخوانید باید مفهوم ربوبیت و نقش رب را وارد زندگی مردم کنید. لذا اینجا که میخواهد بحث پاداش را مطرح کند، میفرماید: « ان للمتقین عند ربهم» ، کما اینکه در آیه قبل که تنبیه را مطرح کرد، بازگشت آنها عمدتاً با محوریت « عَسَى رَبُّنَآ أَن يُبدِلَنَا خَيرا مِّنهَآ إِنَّآ إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ ، عَسَى رَبُّنَآ أَن يُبدِلَنَا خَيرا مِّنهَآ إِنَّآ إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ... »؛ همه اینها بر منبای ربوبیت هستند.
مفهوم تقوا و پاداش آن در قرآن
« إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ»؛حال در این آیه، خداوند از کسانی که متصف به تقوا هستند سخن میگوید. در برابر کسانی که در برابر پیامبر (ص) و دعوت دینی موضعگیری میکنند، خداوند متقین را معرفی میکند. اینگونه افراد کسانی هستند که از رفتارهای هرج و مرجگونه و غیر اصولی فاصله میگیرند.
تعبیر متقین در قرآن نشانگر کسانی است که از افعال نادرست و حرکتهای بیاحتیاطانه پرهیز میکنند و همیشه در مواجهه با مسائل مختلف با احتیاط برخورد مینمایند. این افراد در مقابله با پیامبر و آموزههای دینی، حرکت خود را با احتیاط و به دور از افراط و تفریط انجام میدهند. در مقابل، افرادی که بیاحتیاط هستند، بدون توجه به اصول و معیارها، هر آنچه در ذهنشان میآید را بیان میکنند و به راحتی تحت تأثیر عواملی قرار میگیرند. در نتیجه، آیهای که در مورد متقین صحبت میکند، به کسانی اشاره دارد که در زندگیشان از هرج و مرجهای رفتاری فاصله میگیرند و در عین حال، در مواجهه با پیامبر و دین، با دقت و احتیاط عمل میکنند.
متقی کسی است که در زندگی خود رفتارهایی با احتیاط و دقت نشان میدهد، مانند کسی که در زمینی پر از خار و خاشاک قدم میزند و برای جلوگیری از آسیب، دامن خود را بالا میزند و با احتیاط حرکت میکند. یا مانند فردی که در جادهای لغزنده یا کوهستانی حرکت میکند و برای حفظ تعادل و جلوگیری از خطر، بسیار محتاط است. این همان معنای تقواست.
«ان للمتقین»؛ یعنی کسانی که از چنین رفتارهایی برخوردار هستند، در مقابل افرادی که به راحتی هرگونه عمل فاسدی را انجام میدهند. در اینجا، تقوا در برابر افرادی است که بیپروا و بدون توجه به اصول اخلاقی، اعمالی انجام میدهند که موجب فساد و تباهی میشود.
تقوا و معناشناسی آیات
در تفسیر آیات قرآن، اهمیت زیادی دارد که واژهها در بستر نزول خود تفسیر شوند. به عنوان مثال، وقتی در آیهای از واژه «متقین» استفاده میشود، باید به جریانها و افرادی که پیش از آن در آیات قرآن ذکر شدهاند، توجه کرد. این مقایسهها و تقابلهای معنایی به ما کمک میکنند تا مراد خداوند از این واژهها را بهتر درک کنیم. برای مثال، در مقابل کسانی که به پیامبر اکرم (ص) کفر میورزیدند و هرگونه اعمال فاسدی را انجام میدادند، قرآن از «متقین» سخن میگوید که کسانی هستند که از این رفتارها دوری میکنند.
در برخی تفاسیر، ممکن است واژه «تقوا» به صورت سطحی ذکر شود و از کنار آن عبور شود، مثلا: به کتاب آسمانی ایمان دارد و به پیمغبران ایمان دارد؛ هنوز کار به اینجا نرسیده است. این واژهها را در بستر نزولش معنا بفرمایید. مانند این که وقتی از «انقلابیون» در سال ۴۲ صحبت میکنیم که در مدرسه فیضیه جمع شدند. اگر مفهوم انقلابی را بپرسیک کیست؟ کسی که شاه را بدر کرد؟ کسی که با آمریکا جنگید؟ کسی که در جنگ تحمیلی شرکت کرد؟ کسی که در جبهه مقاومت قرار دارد؟ اصلا آن زمان اینها وجود خارجی داشت؟ باید این واژه را در همان بستر زمان توضیح بدید. قرآن هم نزولش تدریجی بوده است و یکی از علتهای بهم ریختگی معناها و ابهامهایی که در تفسیر بوجود میآید گاهی همین است. شما این تفاسیر را توجه بفرمایید معنای تقوا را گفته است و از کنار آن گذشته است. درحالیکه ما باید در بستر زمانی خودش آن را توضیح بدهیم.
تقوا و مفهوم «ربوبیت»
در آیه «ان للمتقین عند ربهم جنات النعیم»، کلمه «عند ربهم» ذکر شده است. این عبارت نشاندهنده اهمیت «ربوبیت» در قرآن است. «رب» در اینجا به معنای مالک مدبر است، یعنی کسی که تدبیر امور جهان را به دست دارد. این مفهوم در آغاز رسالت پیامبر اکرم (ص) بسیار مورد تأکید قرار گرفته است و در اینجا نیز به آن اشاره میشود. در واقع، تقوای متقین به این معناست که آنها خداوند را به عنوان مالک و مدبر زندگی خود پذیرفتهاند.
مفهوم «جنات نعیم» در قرآن
در این آیه، خداوند از «جنات النعیم» سخن میگوید. این بهشتهایی است که خداوند به متقین وعده داده است. البته این بهشتها در ابتدا ممکن است مفهومی به صورت سربسته به دنیای آخرت به نظر برسد، اما در واقع، خداوند در این دنیا هم به کسانی که متقی هستند، بهشتهایی از نعمتها میدهد. این بهشتها نه فقط در آخرت، بلکه در دنیا نیز تجلی پیدا میکنند. به همین دلیل، مفهوم بهشت در قرآن بیشتر از یک پاداش اخروی است؛ بلکه یک وضعیت معنوی و روحی است که در این دنیا آغاز میشود.
تربیت دینی و پاداش متقین
تربیت دینی و تقوا در زندگی انسانها تأثیر زیادی دارد. وقتی انسان به تقوا دست مییابد، بهشتهایی معنوی در زندگی خود تجربه میکند که بر خلاف بهشتهای دنیوی است که مبتنی بر لذتهای فانی و مادی است. انسان متقی به جایی میرسد که دیگر بنده هیچ چیزی جز خداوند نیست؛ نه بنده پول است، نه بنده شهوت، و نه بنده هر چیز دیگری که ممکن است انسان را از مسیر حق منحرف کند. انسان متقی قادر است از بندگی دنیا رهایی یابد و به آزادی و بندگی خدا برسد. وقتی رها شوید دیگر نمیتوانند شما را بخرند. انسانی که بنده خداست، بنده شیطان نیست. آن کسی که بنده زر خرید مواد مخدر است، هر جا بخواهد با خودش میبرد. آن که بنده شهوت است، هرجا بخواهد با خودش میبرد و آبرویش را هم میبرد. ابایی هم ندارد. آن آدمی که صبور نیست چیزهایی را خوب میفهمد اما در حادثهای پا پس میکشد و نمیتواند اقدام کند تا آمد اقدام کند و دو تا تشر دید اقدام نمیکند. این بهشت نیست که انسان قدرت پایداری دارد! این بهشت نیست که شما آزادید از مال خودتان انفاق کنید! این بهشت نیست که انسان اهل سخاوت است. این بهشت نیست که انسان میتواند صادقانه سخن بگوید و دروغ نگوید و دلش نلرزد که فاش نشود. حیات طیبهای که خدا در دنیا به آدم میدهد بهشت نیست؟! تنفری که ما از بدی پیدا میکنیم و... .
تربیت دینی ویژه تقوا است. تقوا یک چیزهایی را به دنبال دارد. تقوای ذهنی که نیست. وقتی شخص متقی میشود صرفاً بهشت به او نمیدهند البته تقوا پاداش متقین است اما این تقوا در دنیا برای او بهشت درست کرده است که باطنشان بهشت آخرت است.
مثلاً به شما بگویند ما بهشت را به شما میدهیم نعوذبالله شما زنا انجام بدهید. مثلاً یک گناه قوم لوط را انجام بدهید ما مثلاً کذا و کذا میدهیم مؤمنین انجام میدهند؟ متقین زیر بار اینها میروند؟ ربوبیت خداوند که برای متقین چارچوب پذیر است بهشتها را به دنبال دارد. از شما خیلی از گناهان دور شده است و لذا شیطان میگوید: من بر بندگان مخلص خدا سلطهای ندارم. این بهشت نیست؟!
این نوع تقوا در دنیا به انسان آرامش و رضایت میدهد. فردی که متقی است، میتواند در برابر مشکلات و چالشهای زندگی مقاومت کند و از مال خود انفاق کند. او میتواند سخاوتمند باشد، راستگو باشد و در برابر فریبها و فتنهها ایستادگی کند. اینها همه نشاندهنده بهشتهایی است که در زندگی دنیا نصیب انسان متقی میشود.
همانطور که امام علی (ع)، اگر حتی حاکم مسلمانان بخواهد از دانه جویی که در دهان مورچه است، به زور بگیرد، او چنین کاری را انجام نمیدهد. این آزادگی و مقاومت در برابر فساد و ظلم، از نشانههای بهشتهایی است که انسان متقی در دنیا تجربه میکند.
عرفا هم میگویند: بهشت اگر هفت در دارد، ما در شهوات و غضب هفت زمینهی گناه و جهنمی شدن داریم و کم کم خودمان را آزاد میکنیم. این بهشت است و قیامت تجلی این بهشتی است که من در آن زندگی میکنم. حافظ میفرماید: « من بهشتم امروز نقد حاصل شود وعده صوفی را چرا باور کنم». من همین الان در بهشتم پس « إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ»؛ ربوبیت خدا برای متقین همین الان هم بهشت درست میکند نه یک بهشت جنات درست میکند؛ بهشتهایی پوشیده از نعمتها و به نظرم این خیلی مفهوم متعالی است که از اول ما را دلگرم میکند.
یک نکته دیگر هم عرض کنم. در روایات ما آمده است که من برای بهشت بندگی نمیکنم و از ترس جهنم بندگی نمیکنم. چون تجار از بردگان هستند، من آزاد هستم و خدا را انتخاب میکنم. به نظر من، در عین حال شما میبینید که چقدر در قرآن راجع به پاداشهای بهشتی سخن گفته شده یا از جهنم ترسانده شده است. این را چطور معنا کنیم؟ این هم خودش نکتهای است. چطور این روایت را بفهمیم که منافاتی با وعدههای پاداش و ترس از جهنم نداشته باشد؟ به نظر من این نکته مهمی است: « إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ»، ببینید خداوند میفرماید: برای اینکه متقی بشوید، به اصطلاح اینجاها و جاهای دیگر هم داریم، اما اینجا برای اینکه متقی بشوید، توجه کنید که بهشت هست. برای اینکه بنده بشوید، بنده خدا، بدانید که بهشت است. یا اول خداوند ما را متقاعد میکند که بنده بشویم. بعد که متقی شدیم، بعد که بنده شدیم، میفرماید حالا پاداشی برای شما دارم، در جنات نعیم هستید. اینها انگیزهاند نه هدف. یعنی بهشت و امثال آنها را تبدیل نمیکند به هدف که بگوییم «متقی باش»، بلکه میفرماید وقتی متقی شدی، پاداشی به تو داده میشود.
مثل اینکه مثلاً شما، جسارت میکنم، میروید منبر یا به کلاس میروید. یک وقت ممکن است که از اول که میروید سر کلاس بگویید حسابش چقدر است؟ چقدر باید به من بدهید؟ ولی یک وقت میروید برای خدا، بعد یک پاکتی به شما هدیه میدهند. شما هیچ انگیزهای هم ندارید یا اگر انگیزه دارید، هدفتان آن نیست. مشکلات زندگیمان را ؛ بالاخره خدا بزرگ است و ما را تأمین میکند. خداوند وعده کرده است که اگر کسی واقعاً دنبال علم باشد، زندگیش را تأمین میکند، نه این علمی که برای زندگی است، علمی که برای تجارت است. مثلاً میروم دانشگاه که مدرک بگیرم و شاغل شوم. خدا وعده این را نداده است، بلکه وعده کرده که اگر کسی برای حقیقت علم تلاش کند، روزی او را تأمین خواهد کرد. خدا میفرماید: «من ضامن روزی او هستم»، یعنی اگر واقعاً دنبال علم باشی، او روزیت را تأمین میکند.
اینطور است که هدف من این نیست که شاغل بشوم، هدف من این است که واقعاً دانش دین را فرا بگیرم. بله، بعد از اینکه من تلاش کردم، تشویق میکنند و میگویند حالا که در این مسیر افتادهای، بدان که من روزیات را تأمین میکنم. خب، این نکته را خواستم عرض کنم. ببینید همین یک جملههای کوچک قرآن چقدر مفاهیم بلند در خود دارند.
بعد از این میفرماید: «افنجعل المسلمین کالمجرمین». آیا من کسی را که تسلیم من است، مثل مجرم قرار میدهم؟ مراد از این تسلیم چیست؟ انشاءالله مراجعه خواهید فرمود به تفاسیر. نه مسلمان را تعریف کردهاند، چون در آخر سورهها بر اساس مصحف، اینها همه مفاهیم مسلمات هستند. کسی که تسلیم امر و نهی خدا میشود، تسلیم در اینجا به معنای پذیرش کامل فرمانهای خداست.
در تفسیر آمده است که تسلیم شدن چند نوع دارد: تسلیم قبل از ایمان و تسلیم بعد از ایمان. آنهایی که خواستند توضیح دهند، تا اینجا رسیدند. البته از نظر سیر نزول، این اولین باری است که این واژه به کار میرود.
اما از نظر سیر نزول اولین باری است که این واژه بکار میرود. سوره علق و سوره قلم را گذشتند: «افنجعل المسلمین کالمجرمین ». حالا یک سبب نزولی هم گفتهاند که مثلاً کفار میگفتند: «به اصطلاح، روز قیامت وضعیت ما بهتر از وضعیت شماست، مثل وضعیت دنیایمان که بهتر از شماست.» یا میگفتند: «مساوی هستیم، وضعیت امروز ما هیچ تأثیری در وضعیت آینده ندارد.»
بعد از اینکه آیه نازل شد: «انا للمتقین عند ربهم جنات نعیم»، خداوند در واکنش به آنها فرمود: «افنجعل المسلمین کالمجرمین؟ مالکم کیف تحکمون؟». این را باید روش تأمل کنیم. ببینید، میتوانیم از این موضوع چه معنای زیبایی استخراج کنیم.
تسلیم در اینجا به معنای پذیرش ربوبیت خداست. شما در سوره علق دیدکه رب شایسته کیست و سه تا توضیح آورد. کسی که آن سه دلیل را پذیرفت حالا تسلیم شد و مسلمان شد. یا به همان معنای :« قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا »؛ یعنی از نظر ذهنی متقاعد شده است. اما ایمان به معنای اطمینان خاطر و از این دستها، بعدها میآید. میفرماید: همین که کسی تسلیم ربوبیت من شد، برایش جنات نعیم است و نباید این را با مجرم یکی گرفت.
این مثل این است که شما میفرمایید: «لا اله الا الله حصني و من دخل حصني امن من عذابي »؛ کسی که لا اله الا الله بگوید یعنی الوهیت را منحصر به خدا بکند، بهشتی خواهد شد و از عذاب من در امان خواهد بود. یعنی کسی که تسلیم بشود در جنات نعیم است. «افنجعل المسلمین کالمجرمین؟»؛ یعنی میفرماید: کسی که تسلیم ربوبیت من بشود. براساس سیر نزول تا الان آن مقداری که من باید تمکین کنیم تسلیم شدن به ربوبیت خداست.
مسأله اصلی فعلا این است که من باید تسلیم ربوبیت خدا بشوم. «افنجعل المسلمین کالمجرمین؟»، مجرم چه کار میکرد؟ جرم چیست؟ جرم این است که شما میوه را از درخت بچینید. کسی میوه را از درخت بچیند این مجرم است یعنی دارد میوه را از درخت قطع میکند. مجرم به معنای قطع کننده است. مجرم کسی است که رابطه خود را با حق و ربوبیت خدا قطع کرده است. کسی که رابطه را با خدا قطع میکند آیا مانند کسی است که تسلیم خدا شده است. اینها را کنار هم بگذارید ببینید چه معنای زیبایی را به ما اشراق میکند!