1403/07/01
بسم الله الرحمن الرحیم
وجه تسمیه، ترتیب، تعداد آیات، غرض و محتوای سوره/تفسیر سوره علق /تفسیر تنزیلی
موضوع: تفسیر تنزیلی/تفسیر سوره علق /وجه تسمیه، ترتیب، تعداد آیات، غرض و محتوای سوره
تفسیر سوره علق
میلاد با سعادت پیامبر عظیمالشأن (صلی الله علیه و آله) و امام صادق (علیه السلام) را خدمت شما تبریک و تهنیت عرض میکنم و امیدوارم این دو بزرگوار، فعالیت ما را که تحت عنوان تفسیر قرآن در این جلسات انجام میشود مورد عنایت قرار دهند و از الطاف قدسیه ایشان برخوردار باشیم.
بحث سوره علق را شروع کرده بودیم. اولین مطلب این بود که آیا این سوره، اولین سوره هست یا سورههای دیگری را باید به جای آن گذاشت؟ در نهایت عرض کردیم ظاهرا سوره علق، اولین سورهای است که بر پیغمبر عزیز ما نازل شد. مطلب دوم درباره پیوستگی این سوره بود که عرض کردم دلیلی بر قطعه قطعه بودن نزول سوره علق وجود ندارد و اینکه گفته شده ابتدا آیه اول تا پنجم این سوره نازل شد و آیات دیگر بعداً نازل شده، این هم دلیل محکمی ندارد.
وجه تسمیه سوره
این سوره «علق» نامیده شد؛ به خاطر اینکه در آیه دوم آن واژه «علق» به کار رفته است. اما «علق» به چه معناست؟ آیا علقه است یا به معنای کرمی است که شبیه زالو؟ انشاءالله این را در ضمن تفسیر توضیح خواهم داد اما درباره نامگذاری سوره، به همین مناسبت کلمهای را عرض کنم و آن اینکه نامگذاری سورهها توقیفی نیست اما توافقی بین مسلمانان وجود دارد که آنچه که در دوره صدر نامگذاری شده، دیگر به هم نخورد. مثلاً فرض بفرمایید که آن زمان سورهها را به مناسبتها نامگذاری میکردند؛ «سورة یُذکَر فیها العلق» بعد شد «سورة العلق». الآن میگوییم سوره علق و دیگر بنا نداریم اسم دیگری برایش پیدا کنیم. سوره بقره چرا بقره نامگذاری شد؟ چون در آن سوره، داستان بقره بنی اسرائیل مطرح شده است. بنای مسلمانها بر این است. استاد ما حضرت آیت الله معرفت میگفتند توقیفی است؛ در حالی که توقیفی نیست. در صدر اسلام گاهی به یک سوره چندین نام، اطلاق شده است اما از یک دورهای به بعد، بنا بر این گذاشته شد که دیگر تغییری در اسامی داده نشود. شاید اگر به جای «توقیف» از آن به «توافق» تعبیر کنیم مناسبتر باشد.
ترتیب سوره و تعداد آیات آن
مطلب دیگر اینکه سوره علق در ترتیب فعلی مصحف، نود و هشتمین سوره است؛ بعد از سوره تین و قبل از سوره قدر. بعضی از آقایان سعی کردند بین سوره تین و بین سوره علق ارتباط برقرار کنند. مثلاً بگویند چون سوره تین به فلان مطلب ختم شد، این سوره هم با این مطلب شروع شده است. انشاءالله در فرصتی مناسب، راجع به تناسب بین سورهها و مناسبترین تناسبی که بین سورهها میتوان برقرار کرد توضیحاتی را محضرتان تقدیم خواهم کرد. اما این تناسبهایی که گفته میشود، به دلیل اینکه یک پیش شرط دارد و آن اینکه ترتیب فعلی سورهها توقیفی باشد و ما در جلسات گذشته عرض کردیم که این ترتیب توقیفی نیست، لذا اینکه بخواهیم بین سوره علق و سوره تین ارتباط برقرار کنیم، دلیل معتبری بر آن وجود ندارد.
این سوره بر اساس شمارش کوفی، ۱۹ آیه دارد. در شمارش مدنی و شمارش حجازی تا ۲۰ آیه شمردهاند؛ یعنی توقفهایی را در بین آیات ذکر کردند و شماره گذاری کردند و ۲۰ آیه شده اما شمارش کوفی که در مصحف رسمی معیار هست، این سوره را ۱۹ آیه دانسته است.
غرض سوره
مسئله مهمی که الآن باید با آن روبرو شویم این است که مفسرین، غرض سوره را چه دانستهاند؟ غالب مفسرین وارد بحث از غرض سورهها نشدهاند؛ مخصوصاً مفسرین گذشته، از غرض سورهها بحث نکردند و سورهها را یک مجموعه یک دست قلمداد نکردند. لذا شما ملاحظه میفرمایید که غالباً نه بین آیات درون سورهها پیوند برقرار کردند و نه سعی کردند برای کلیت سوره، یک غرض را معرفی کنند و این به نظر ما در فهم چهره پیوسته سورهها و حتی قرآن چالش ایجاد میکند و باعث میشود برداشتهای ما را از آیات، انسجام و دقت لازم را نداشته باشد. غرض سوره یک بحث ارزشمند و مهمی است که اگر مفسر میخواهد مجموعه سوره را به مثابه یک گفتار قلمداد کند، حتماً باید به آن توجه کند.
ممکن است سؤال شود که آیا در سورهها ممکن است مثلاً دو یا سه غرض وجود داشته باشد؟ برخی از مفسران مثل ابن عاشور بحث «اغراض سوره» را مطرح میکنند. من به دوستان توصیه میکنم تفسیر ابن عاشور یعنی «التحریر و التنویر» را حتماً ملاحظه بفرمایند. ابن عاشور از مفسرین معاصر است که برخی از بزرگان که تفسیرهای معتبری دارند میفرمودند: ای کاش ما قبل از اینکه این تفسیر را بنویسیم کار ابن عاشور را دیده بودیم. لغت را خوب کار میکند، تاریخ را خوب کار میکند، تورات و انجیل را خوب میبیند، نکتههای روایی را البته در فضای اهل سنت، خوب بررسی میکند. سیاقها را خوب میبیند. «التحریر و التنویر» از جمله تفاسیر کامل برای یک محقق است. ابن عاشور وقتی میخواهد غرض سوره را بیان کند میرود سراغ اغراض سوره. اما وقتی متن اغراضش را مطالعه میفرمایید میبینید که برای هر چند آیه از سوره که ما گاهی به عنوان یک بخش قلمداد میکنیم، برای هر بخش، یک غرض گفته و برای کل سوره، غرض بیان نکرده است. برخی از بزرگان مثل علامه فضل الله تعبیر «أجواء السورة» را به کار بردند و سعی کردند فضای سوره را توضیح بدهند. بعضیها مثل سید قطب، سعی کردند محور اصلی سوره را توضیح بدهند و توجهشان به این بوده که از میان چند موضوعی که در این سوره مطرح شده، موضوع محوری سوره چه بوده است. اما کسانی مثل شیخ شلتوت و علامه طباطبایی، غالباً یک غرض را ذکر میکنند. اینکه عرض میکنم غالباً، یعنی مواردی هم بوده که به سمت بیان محتوای سوره رفتند و غرض سوره را توضیح ندادند اما به نحو مناسبی به غرض سورهها هم توجه داشتند. اما اینکه آیا یک غرض باشد یا دو غرض، علامه طباطبایی میفرمایند سورهها معمولاً یک غرض دارند مگر مواردی که تشخیص یک غرض در سوره خیلی سخت است. ما هم به عنوان اصل اولیه به دوستان توصیه کنیم که همیشه سعی کنند یک غرض اصلی برای سوره در نظر بگیرند مگر اینکه احیاناً به هر دلیل نتوانند غرض واحد را به دست بیاورند اما ما، هم در «شناختنامه تنزیلی سورههای قرآن کریم» و هم در «همگام با وحی» توانستیم هر سوره را با یک غرض توضیح دهیم. وقتی صحبت از یک غرض باشد، به این معنا است که مجموعه آیات یک سوره و تک تک آیات و بخشهای مختلف سوره را میتوانید بر اساس آن غرض توضیح بدهید.
برخی از مفسران درباره غرض سوره علق اظهار نظر کردند. من این اظهار نظرها را خدمتتان تقدیم کنم و سپس آن چیزی را که به نظر میرسد مناسبتر باشد عرض میکنم. علامه در «المیزان» میفرماید که خداوند در این سوره، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را امر کرده که قرآنی را که با وحی خدا بر ایشان نازل شده دریافت کند. این فرمایش اولاً ناظر به بخشی از آیات است چون کل سوره علق صرفا دستور به تلقی آیات نیست.از آیات ﴿اقرَأ بِاسمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ؛ خَلَقَ الإِنسَانَ مِن عَلَقٍ﴾ تا ﴿عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَم يَعلَم﴾ اگر اینها را به هم پیوسته بدانیم، این نهایت مقداری است که بیان حضرت علامه، آن را در برمیگیرد و این مقدار، مجموعه سوره علق را دربر نمیگیرد.
جناب آقای مدرسی در «من هدی القرآن» میفرمایند: «هكذا يبدو محور سورة العلق» اینطور به نظر میرسد و از آن با تعبیر «محور سوره» یاد میکند و میفرماید: «معالجة طغيان الإنسان»، این سوره آمده تا طغیان و سرکشی انسان را معالجه کند «عندما یلاحظ بنعمة العلم أو المال والجاه» وقتی در خودش مال و جاه و علم میبیند، «معالجته بالمزيد من التعبد» با یک اضافه و آن اینکه یک تعبدی هم از او بخواهد؛ یعنی با اضافه به تعبد، طغیانگری او را معالجه کند؛ چون انسانی که بندگی کند، سرکشی نمیکند. «وهكذا تختم السورة بالأمر بالسجود الذي هو معراج الإنسان إلى ربّه»[1] سوره با امر به سجود که معراج انسان به سوی پروردگارش است پایان مییابد. این مجموعه برداشتی است که جناب مدرسی در «من هدی القرآن» یا «تفسیر هدایت» که ترجمه آن است بیان فرمودند. حضرت آقای مدرسی یکی از مفسران دقیق النظر و اجتماعی و پر نکته ما هستند و تفسیر ایشان عمدتاً نکتهپردازی است و به صورت تفصیلی به تفسیر نمیپردازد اما این تفسیر با آن رویکرد اجتماعی، انصافاً نکات دقیق و قابل توجهی برای ما دارد.
ابن عاشور هم در «التحریر و التنویر» چنانکه عرض کردم، از بخشهای مختلف سوره، غرض استخراج میکند: «تَلقِينُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ الكَلامَ القُرآنِيَّ وَتِلاوَتَهُ إِذ كانَ لا يَعرِفُ التِّلاوَةَ مِن قَبلُ» به پیامبر (صلی الله علیه و آله) قرائت قرآن را تلقین میکند؛ در حالی که قبل از آن، معرفتی به تلاوت قرآن نداشت. این اشارهاش به آن روایتی است که میگوید جبرئیل سه بار پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را فشار داد و گفت: «اقرأ» و حضرت فرمود: «ما انا بقارئ» تا اینکه راه افتاد. ایشان از بخش اول سوره میخواهد این نکته را برداشت کند. «والإِيماءُ إِلَى أَنَّ عِلمَهُ بِذَلِكَ مُيَسَّرٌ لِأَنَّ اللَّهَ الَّذِي أَلهَمَ البَشَرَ العِلمَ بِالكِتابَةِ قادِرٌ عَلَى تَعلِيمِ مَن يَشاءُ ابتِداءً» اشاره به اینکه تو میتوانی بخوانی زیرا همان کسی که قبلا به وسیله قلم تعلیم میدهد، الآن میتواند تو را ابتدائاً تعلیم دهد: ﴿عَلَّمَ الإِنسانَ ما لَم يَعلَم﴾. ببینید ذهنیت مفسر در برداشتی که از آیات دارد و اینکه این مطالب را خطاب به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) میداند برای توجیه او درباره اینکه تو میتوانی قرائت داشته باشی، این ذهنیت در فهم تفسیری او اثر میگذارد. اگر غرض را درست تشخیص ندهیم این طور میشود و من توضیح خواهم داد که این برداشت، برداشت درستی نیست اما ببینید اگر مفسر، غرض را انتخاب کرد، ذهنیت او در فهمش از آیاتی که بعداً آمده قطعاً دخالت داده میشود. «وَإِيماءٌ إِلَى أَنَّ أُمَّتَهُ سَتَصِيرُ إِلَى مَعرِفَةِ القِراءَةِ وَالكِتابَةِ وَالعِلمِ» همچنین میخواهد اشارهای داشته باشد به اینکه امتش به سمت کتابت و علم و قرائت حرکت خواهد کرد. اینها اشارات تلویحی است که این مفسر از این آیاتی که در سوره قرار گرفته است، به دست میآورد «و وَتَوجِيهُهُ إِلَى النَّظَرِ فِي خَلقِ اللَّهِ المَوجُوداتِ وَخاصَّةً خَلقَهُ الإِنسانَ خَلقًا عَجِيبًا مُستَخرَجًا مِن عَلَقَةٍ فَذَلِكَ مَبدا النَّظَرِ» پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را به نظر دقیق در اصل خلقت موجودات و به خصوص خلقت انسان توجه میدهد. اینها همه، قسمت اول سوره علق را توضیح میدهد. «وَتَهدِيدُ مَن كَذَّبَ النَّبِيءَ صَلَّى اللهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ وَتَعَرَّضَ لِيَصُدَّهُ عَنِ الصَّلاةِ وَالدَّعوَةِ إِلَى الهُدَى وَالتَّقوَى» و تهدید کسی است که پیغمبری را که دارد نماز میخواند و دعوت به تقوا و هدایت میکند نهی میکند. این هم یک بخش از غرضهای سوره است. ﴿أَرايتَ الَّذِي يَنهَى؛ عَبدًا إِذا صَلَّى؛ أَرايتَ إِن كانَ عَلَى الهُدَى؛ أَو أَمَرَ بِالتَّقوَى﴾ ایشان از آن قسمت دوم میخواهد تهدید را بفهمد. «وَإِعلامُ النَّبِيءِ صَلَّى اللهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ أَنَّ اللَّهَ عالِمٌ بِأَمر مَن يُناوؤنه وَأَنَّهُ قامِعُهُم وَناصِرُ رَسُولِهِ» خداوند میداند چه کسی با او مخالفت میکند و اینها را نابود میکند. اشاره به آیات بعدی که از آیه ۱۴ به بعد شروع میشود و تهدید این مکذب است «وَتَثبِيتُ الرَّسُولِ عَلَى ما جاءَهُ مِنَ الحَقِّ وَالصَّلاةِ وَالتَّقَرُّبِ إِلَى اللَّهِ» اشاره به آیه سجدهدار که به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) میگوید تقرب داشته باش و سجده کن و «وَأَن لا يَعبا بِقُوَّةِ أَعدائِهِ لِأَنَّ قُوَّةَ اللَّهِ تَقهَرُهُم»[2] ایشان به قوای دشمن توجه نکند چون خداوند اینها را مغلوب خواهد کرد. ببینید ایشان یه گزارش از محتوا داده است با تعبیر غرضی یعنی تبدیلش به اغراض و اهداف. ایشان در واقع با واژههای غرضی، کل سوره را توضیح میدهد.
علامه فضل الله هم در «من وحی القرآن» به این مسئله پرداخته است: «تحضّ هذه السورة المكية على القراءة» این سوره ترغیب میکند به قرائت «باعتبارها السبيل إلى المعرفة» چون این قرائت، سبیل و راه به سمت معرفت است «لكن ليس مطلق قراءة» نمیخواهد مطلق قرائت و اصل خواندن را بگوید بلکه خواندنی خاص را میگوید که در آن، معرفت پروردگار است. ایشان بعد از اینکه چند خط توضیح میدهند و دیگر نمیخواهم وقتتان را بگیرم، میفرمایند: «لكنّ هناك الذي يطغى» کسانی هستند که طغیان میکنند، « إذا حصل على الغنى» وقتی ثروتمند میشوند «الذي يؤدي به إلى الشعور بالاستقلال» احساس استقلال میکند «فلا يفكر باللّه الذي يرجع إليه العباد كلهم في الآخرة» دیگر تفکری در خدایی که بندگان در آخرت به سمتش بازمیگردند نمیکند. غرضی که ایشان گفته هم تقریبا تا چند آیه اول است و خیلی سربسته تمام میکند. آقای مکارم هم با محوریت غرض ورود نمیکنند بلکه تحت عنوان محتوای سوره میفرمایند: «این سوره در آغاز به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دستور قرائت و تلاوت میدهد»[3] تا انتها که زمانی که در بحث محتوا عرض خواهم کرد. این مجموعه اغراضی است که گفتهاند.
من در نوبت گذشته عرض کردم که غرض سوره اینها نیست. شما تصور بفرمایید پیغمبر (صلی الله علیه و آله) در آغاز رسالت است و الآن میخواهد وظیفه خودش را شروع کند. آیاتی بر ایشان نازل شده است که سرآغاز رسالت است نه سر آغاز قرائت. یعنی چه؟ پیغمبر (صلی الله علیه و آله) به تعبیر مولای متقیان علی (علیه السلام) در خطبه قاصعه، از زمانی که از شیر گرفته شد، خداوند متعال، اعظم ملائکه را کنار ایشان گذاشت و بسیاری از مطالبی را که باید بدانند را به ایشان تعلیم داد. ارتباط پیغمبر (صلی الله علیه و آله) با پدیده وحی و مطالب آسمانی، امروز شروع نشده بلکه از ابتدا بوده است. طبق برخی از روایات، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) سه سال قبل از رسالتشان نبی بودند یعنی یک سری اخبار غیبی به ایشان داده میشد و ایشان برای خودش نگه میداشت و مأمور به تبلیغ اینها نبود. این سوره هم دارد به سرعت از یک پدیده اجتماعی سخن میگوید. میگوید که این قرائت باید اثری داشته باشد که این اثر آنچنان که تو تصور میکنی ظهور و بروز نخواهد داشت: ﴿كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى﴾. تو از الآن داری پیامی به مردم میرسانی که نباید انتظار داشته باشی همه با آن همراهی کنند. بعد هم برایش مثال زد به کسی که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را از نماز نهی میکرد.
ما وقتی میخواهیم غرضی را برای سوره بیان کنیم، نمیتوانیم خودمان را از این قرائن جدا کنیم؛ هم قرائن داخلی سوره و هم فضایی که سوره در آن نازل میشود. هر وقت بنا داشتید غرض سورهای را به دست بیاورید، حتماً به این قرائن داخلی و قرائن خارجی توجه فرمایید. بر اساس قرائن خارجی که عرض کردم پیغمبر (صلی الله علیه و آله) الآن میخواهد رسول بشود و این یک برنامه اجتماعی است و خداوند در این برنامه اجتماعی میخواهد به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بگوید که تصور نکن همه همراهت خواهند بود، منتظر سرکشیها و برخوردها باش. شما با این فضا سعی کنید غرض را به دست بیاورید. نکته دیگر اینکه وقتی میخواهید غرض سوره را به دست بیاورید، باید غرض به گونهای بیان شود که کل سوره را پوشش بدهد نه بخشی از سوره را. ملاحظه فرمودید بعضی از مفسرانی که غرض را میگفتند، بخشی از سوره را پوشش میدادند، در حالی که ما باید غرضی را بیان کنیم که کلیت سوره را در اختیار ما بگذارد.
با توجه به این دو نکته، به نظر میرسد غرض سوره، توجیه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) است برای بیان اولین مأموریتش و آنچه که انتظار او را میکشد و چالشهای پیش روی ایشان. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بایستی ویژگی پروردگارش را بر مردم میخواند چون اولین دعوت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) دعوت به ربوبیت است و در ازای دعوت به ربوبیت، کسانی هستند که احساس نیازی به رب نمیکنند و به رغم وجود براهین متقن بر ربوبیت، زیر بار آن نمیروند. در این شرایط، اینها چگونه عمل میکنند؟ پیغمبر (صلی الله علیه و آله) باید چگونه عمل کند؟ خداوند چه نقشی را خواهد داشت؟ این مجموعه اتفاقاتی که به دنبال اعلان اولین گام رسالت صورت میگیرد، از نظر محتوای سوره، موضوع اصلی است که ما باید از این موضوع، غرض سوره را به دست بیاوریم. اگر شما با کسی اینگونه سخن بگویید، دارید او را توجیه میکنید که ای پیغمبر، الآن که از غار حراء بیرون آمدی، باید چه کاری را انجام بدهی و البته چه اتفاقی برایت میافتد. پس توجیه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بر آغاز رسالت و پیش بینی چالشها و راه عبور از چالشها، چیزی است که در سوره علق دارد اتفاق میافتد. بر این اساس، ما کل محتوای سوره را باید بتوانیم تنظیم کنیم و بعد ببینیم این غرضی که الآن گفتیم آیا همه سخن ایشان را در بر میگیرد یا نه؟
محتوای سوره
از اینجا پل میزنیم به محتوای سوره. محتوای سوره دارد به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) میگوید ربوبیت را با ویژگیش بخوان: ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ﴾. «اسم» اشاره است به ویژگیها. مثلاً ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾ یعنی چه؟ مفسران گفتند یعنی حضرت آدم ویژگیهای همه پدیدهها را دانست. «اسم» اشاره به ویژگیهاست به حمل شایع نه به حمل اولی. یعنی نه اینکه این، آب است بلکه این آب، چه ویژگیهایی دارد و چه تاثیراتی دارد. اینها را انسان کامل یاد گرفت. در سوره علق، مسئله اصلی بیان ویژگی رب است. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مأمور میشود که ویژگی رب را به مردم بگوید و البته خداوند به او میفرماید کسانی که احساس نیاز به رب نمیکنند، به دنبال چه خواهند بود. کسانی که احساس نیاز به رب نمیکنند، نه کسانی که ثروتمند یا قدرتمند باشند که انشاءالله در تفسیرش عرض خواهم کرد. «استغناء» در قرآن، استغنای مالی نیست بلکه استغنای از رب است؛ یعنی احساس نیاز به رب نمیکند. کسانی که این نیاز را احساس نکنند، طغیان و سرکشی میکنند و زیر بار نمیروند. حالا چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چه واکنشی نشان میدهند؟ آیات بعد اینها را توضیح داده است. اول یک مصداق از انسان سرکش ذکر میکند: ﴿أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى؛ عَبْدًا إِذَا صَلَّى﴾ ، بعد در انتها میفرماید ﴿كَلَّا لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيَةِ﴾ اگر از این مسیر خطا، دست برندارد، ما با او برخورد میکنیم. این هم خودش یک توضیح مفصلی دارد که انشاءالله در ضمن تفسیرش عرض خواهم کرد. جمعیت این سرکش باید جمع شوند، کل جریان سرکش کنار هم جمع شود و ما هم سربازانمان را روی سرشان خراب میکنیم. این هم قسمت دیگری است از چالشی که به دنبال بحث ربوبیت است. بعد هم میفرماید که تو وظیفهات را انجام بده و تسلیم او نباش و این راه تقرب تو است.
پس سوره علق در واقع دوبخشی است. یک بخش در بیان وظیفه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و یک بخش هم بیان چالشهای پیش روی پیغمبر (صلی الله علیه و آله) در ازای این وظیفه و اتفاقاتی که رقم خواهد خورد. اگر ما این دو را کنار هم بگذاریم، غرض هم معلوم میشود و آن توجیه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نسبت به وظیفه خود و راه عبور از چالشهایی که در این مسیر با آن مواجه خواهد شد.
البته اگر ملاحظه بفرمایید معمولاً مفسران در بیان محتوای سورهها یکسان عمل کردهاند. برخی از مفسران، محتوای سوره را در انتهای سوره آوردند. مثلاً مراغی وقتی سوره تمام میشود، در انتهای سوره میگوید چه موضوعاتی در این سوره مطرح بود و محتوای سوره چه بود. سید قطب هم همینطور است. برخی از مفسران مثل آقای مکارم اینها را در ابتدا آوردهاند یا مثلاً علامه طباطبایی بعد از اینکه اشارهای به غرض میکند، خیلی مختصر میگوید این غرض را از طریق این محتوا توضیح داده است. دستهبندی علامه در تفسیر آیات هم براساس همان توضیحی است که در بخش محتوا ذکر فرموده است. دستهبندی آقای مکارم هم بر اساس آن چیزی است که ایشان از محتوا تلقی فرمودند. من اینجا فرمایش آقای مکارم را از باب نمونه آوردهام. ایشان فرمودند: «این سوره در آغاز به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دستور قرائت و تلاوت میدهد و سپس از آفرینش این انسان با عظمت، از یک قطعه خون بی ارزش سخن گفته است و در مرحله بعد، از تکامل انسان در پرتو لطف و کرم پروردگار و آشنایی او با علم و دانش و قلم بحث میکند» این مربوط به پنج آیه اول سوره است که خود ایشان هم اینها را یک بخش کردند. «در مرحله بعد، از انسانهای ناسپاسی که علی رغم این همه موهبت و اکرام الهی، راه طغیان را پیش میگیرند سخن به میان میآورد و سرانجام اشاره به مجازات دردناک کسانی که مانع هدایت مردم و اعمال نیکاند میکند و سوره را با دستور به سجده و تقرب به پروردگار پایان میدهد.»[4] این مجموعه را که ملاحظه بفرمایید میبینید ایشان دارند با تعبیر مرحله، یک گزارشی از محتوای سوره از ابتدا تا انتها ارائه میدهند و در حین تفسیر هم این دو بخش را از هم جدا کردهاند. یا مثلاً ابن عاشور را ملاحظه فرمودید که با توجه به بحث اغراض، هر پاراگرافی را از هم جدا کرد.
بحث محتوای سوره هم مثل غرض سوره، بسیار بسیار مهم است چون به ذهن مفسر انسجام میدهد. لذا بحث محتوای سوره را دست کم نگیرید. الآن ملاحظه فرمودید گزارشی که آقای مکارم دادند پراکنده بود و دستهبندی روشنی نداشت و انسجام سوره را گزارش نمیداد. انسجام سوره باید در حین محتوا گزارش شود. مثلاً شما باید اول، مجموعه آیاتی را که درباره معرفی رب و ویژگیهای او هست توضیح دهید و بعد بفرمایید پیامبر (صلی الله علیه و آله) در انجام این وظیفه با چالش مواجه میشود و این چالشها و اتفاقاتی که در این چالش باید بیفتد را گزارش بدهید. این بیان مثل مَفصل است که بخش اول و بخش دوم را به هم وصل میکند یا مثل لولا است که درب، از طریق آن به چهارچوب متّصل میشود. وقتی گزارش محتوا میدهید حتماً باید به لولاها توجه بفرمایید که بین بخش اول و بخش دوم، چه ارتباط و اتصالی هست تا بتوانید سوره را منسجم در ذهن خودتان تصور کنید و بعد هم به مخاطبتان منتقل بفرمایید. بنابراین به نظر میرسد آیه اول تا پنجم، یک بخش است و آیه ششم تا انتها، بخش دوم است. بخش اول گزارش ماموریت است و بخش دوم گزارش چالشها است. باید اینگونه توضیح بدهید. بعد که وارد بحث چالش شدید، بفرمایید که اولاً اینها با «کلّا» از هم جدا شدند و این «کلّا» توضیح میدهد که همه زیر بار نمیروند و باید منتظر سرکشی باشی. بعد هم به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) تسلی خاطر میدهد به اینکه من مرجع هستم و کار از دست ما خارج نیست ﴿إِنَّ إِلَى رَبِّكَ الرُّجْعَى﴾، بعد برای پیغمبر (صلی الله علیه و آله) یک مثال زده و بین این جریان سرکش و جریان عابد مقایسهای انجام داده است و با تعبیر ﴿أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى﴾ سعی کرده درمانش کند و به دنبال آن میفرماید اگر درمان نشد، این جریان سرکش، جمعیت انبوهی خواهد شد و البته اگر این جمعیت انبوه، کار را از حد خودش خارج کرد، قطعاً تنبیه خواهد شد. این قسمت دیگری از بخش دوم است و قسمت آخرش هم وظیفه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) است و راه تقربش را بیان میکند. شاید اگر اینگونه سوره را معرفی کنیم، انسجام مناسبی را به سوره داده باشیم.
در اینجا ممکن است این سؤال در ذهن ما مطرح شود که چرا خدای متعال، کار پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را با دعوت به ربوبیت شروع کرد؟ رب یعنی چه؟ رب به معنای پرورشدهنده محض نیست. ربوبیت در قرآن از ماده «ر ب ب» به معنای صاحب اختیاری و ادارهکننده امور است؛ مثلاً «أنا ربّ الإبل و للکعبة ربٌّ» یعنی من مالک شتر هستم و خداوند هم مالک کعبه است و خودش برود از کعبهاش دفاع کند. رب به معنای سائس و مالک است و چون مالک است، امور مربوب خودش را تدبیر میکند. بنابراین تدبیرها یعنی پرورش دادن و رشد دادن و مراقبت کردن به دنبال مالکیت است. الآن در این سوره بیان میفرماید که ای پیامبر، برو برای مردم از ربوبیت خدا سخن بگو. ما هم غرض سوره را مطابق همین توضیح دادیم و عرض کردیم معرفی رب برای مردم، آغاز رسالت است. چرا از اینجا شروع کرد؟ چرا مانند دانش کلام، از توحید ذات و توحید صفات و اصل وجود خدا شروع نکرد؟ این سؤالی است که انشاءالله در جلسه بعد بررسی خواهیم کرد.