1403/06/27
بسم الله الرحمن الرحیم
آیات استثنایی/مباحث مقدماتی تفسیر /تفسیر تنزیلی
موضوع: تفسیر تنزیلی/مباحث مقدماتی تفسیر /آیات استثنایی
مباحث مقدماتی تفسیر
در جلسه گذشته گفتیم نظرات متعددی درباره ترتیب نزول سورهها وجود دارد. از بین آنها به نظر ما مناسبترین گزینه این است که توجه ما به روایات باشد و این روایات به دلیل ابهامات سندی که در آنها وجود دارد - نه به دلیل اینکه از کذابین باشند بلکه به دلیل اینکه عمدتاً مجهول یا مهمل هستند - ما باید به قواعد تعادل و تراجیح عمل کنیم. اولین قاعده در تعادل و تراجیح که در روایات اهل بیت (علیهم السلام) آمده است عرضه به قرآن است؛ یعنی بحث عدالت و حتی ثقه بودن، بعد از عرضه به قرآن میآید، حتی در حوزه فقه و یکی از اشتباهاتی که معمولاً بیشتر در بین متاخرین وجود دارد، این است که اول روی سند تاکید میکنند، در حالی که فقهای گذشته ما به دلالتها توجه بیشتری داشتند. شما مثلاً در مکاسب میبینید که روایت را از تحف العقول انتخاب میکند؛ روایتی که در سندش حرفهایی وجود دارد اما به خاطر اینکه با مجموعه معارف قرآن موافق و هماهنگ است، شیخ انصاری آن را به عنوان تیمن و تبرک در ابتدای مکاسب میآورد.
پس اولین کاری که ما باید انجام دهیم، عرضه این روایات به قرآن است. در عرضه به قرآن، دو مدل میتواند وجود داشته باشد؛ یکی اینکه تک تک این روایات را به قرآن عرضه کنیم و دیگر اینکه با توجه به اینکه حکم یک مجموعه را به دست میآوریم، برای اطمینان بیشتر، ابتدا مجموعه این روایات را در کنار هم قرار دهیم و از دل آنها سیاقی به دست بیاوریم تا این سیاق، زمینهای باشد برای ارجاع موارد مشکوک به قرآن چون مسئله ما این است که آیا این ترکیب، ترکیب درستی است یا نه؟ و بهترین کار این است که مجموعه اینها را به یک سیاق که مورد توافق همه هست ارجاع بدهیم و از طریق ارجاع به این مجموعه سعی کنیم به حقیقت ترتیب دست پیدا کنیم.
مجموعه روایات سه دسته هستند؛ روایاتی که سند دارند و روایاتی که سند ندارند و روایاتی که کارشناسان خودشان بر اساس روایات تنظیم کردند. آنچه که باید به قرآن ارجاع شود، روایات مسند است و اولویت با آنهاست. ما روایات مسند را به قرآن عرضه میکنیم؛ به این معنا که ابتدا از طریق توافق بین اینها، به سیاقی دست پیدا میکنیم، سیاقی که وقتی آن را به قرائن تاریخی و مانند آن ارجاع میدهیم، میبینیم درست است یعنی با توجه به دعوت پیامبر (ص)، یک مفهوم مناسب در اختیار ما میگذارد. این سیاق، دو دسته خواهد شد؛ یک سیاق مشترک بین همه روایات که ۷۰ سوره هست و یکی هم سیاقهای حداکثری یعنی به گونهای که بیشتر این روایات بر آن توافق دارند؛ یعنی در این چهل و چهار مورد که هماهنگی وجود ندارد، مثلاً یک یا دو روایت با ده روایت دیگر متفاوت است. خیلی کم پیش میآید که مثلاً سه روایت متفاوت از بقیه داشته باشیم. ما این مواردی را به آن سیاق مشترکی که خود این روایت در شکل گیری آن دخالت داشته، ارجاع میدهیم و روایات اکثریت را که یک سیاق حداکثری برای ما درست کردند هم مورد توجه قرار میدهیم و بین سیاقی که این روایت مخالف و آن روایات حداکثری ایجاد میکند مقایسه میکنیم و بر اساس آن داوری میکنیم. اگر داوری ما قطعی شد اعلام میکنیم که به نظر میرسد این سیاق درست است و چنانکه در مباحث تفسیر عرض خواهیم کرد، ملاحظه خواهید فرمود که غالباً به راحتی میشود تشخیص داد که مثلاً این نگاه حداکثری درستتر است و معمولا همینطور است و در مواردی هم ممکن است تردید وجود داشته باشد که در این صورت، سوره را بر اساس هر دو نگاه، تفسیر میفرمایید.
آخرین حرفی که در اینجا داریم این است که تا شما سیری کامل از سوره ارائه نکردید و تفسیر کاملی از سورههای اطراف نداشتید، در این موارد مشکوک، اظهار نظر قطعی نفرمایید. معمولا بعد از تفسیر میتوان تکلیف قطعی اینگونه موارد را به ضرس قاطع بیان کرد. این مسیری است که به نظر بنده در ارجاع به کلام الله، مسیر قابل اطمینان و قابل توجهی است؛ صرف نظر از اینکه کارشناسان مختلف هم این مسأله را بررسی کردند و تقریباً همه به یک نتیجه رسیدند و جز در یکی دو مورد، در بقیه موارد توافق کردند؛ با اینکه هیچ کدام به کار دیگری نگاه نکردهاند. خازن، زرکشی، آقای معرفت، علمای الازهر هر کدام از مسیر خودشان با توجه به روایات به جدولی رسیدهاند. این جدولها نزدیک به ۹۹ درصدش توافق دارند و این خیلی به دل، اطمینان میبخشد که کارشناسان هم به این ترتیب نزدیک شدند. پس ما آن احتیاط را از دست نمیدهیم اما به این شکل عمل میکنیم. در ضمن تفسیر هم هرجایی رسیدیم که این موارد اختلافی بود، بررسی تفصیلی را خواهیم داشت.
آیات استثنائی
مبحثی که دیروز میخواستم عرض کنم و بعد وارد تفسیر شویم، بحث مربوط به آیات استثنائی است. یکی از مسائل مهم این است که آیاتی که در سورهها چیده شده، وضعیتش چطور است؟ آیا ترتیب نزول در اینها رعایت شده یا نه؟ مثلاً مرحوم مجلسی یکی دو سوره را بر اساس اسباب نزول و ادله تاریخی فرمودند که بر اساس سیر نزول هماهنگ نشده است. شما به بحار الانوار مراجعه فرمایید. علامه مجلسی درباره دو سوره، اینگونه بیان میفرمایند. اما آیا همه موارد این گونه است؟ ما باید اصلی برای خودمان درست کنیم؛ یعنی بررسی کنیم که آیا مخالفت آیات با ترتیب نزول، اتفاقی نادر است که به صورت موردی پیش آمده یا اینکه روش غالب بوده است؟ چیزی که از روایات و مطالعات درون قرآنی به دست میآید این است که غالباً سورهها مخصوصاً سورههای کوچک و سورههای متوسط یکجا نازل شدهاند، حتی سورهای مثل سوره انعام که در شأن نزول این سوره میگویند که ۷۰ هزار ملک، آن را آوردند؛ یعنی همه سوره را آوردند، با اینکه جزو سور طوال است. اینطوری نیست که قطعه قطعه نازل شده باشد. غالب سورهها اینگونه هستند. سورههای کوچک و متوسط غالباً اینگونه است مگر اینکه قرینهای وجود داشته باشد.
بنابراین ما یک اصل تولید میکنیم چون در همین فضا، مشرکین، معاندین و مخالفین با قرآن مواجه میشدند یعنی قرآنی را که پیامبر (صلی الله علیه و آله) میخواند، اینها گوش میکردند و دربارهاش داوری میکردند. قرآنی که جلوی اینها بود جابجا نمیشد مگر در مواردی خاص. ما استثنا قائل میشویم برای اینکه اگر یک وقت قرینهای وجود داشت مبنی بر اینکه جابجایی صورت گرفته، خیلی نگران نشویم. ما یک اصل اولیه داریم و آن اینکه سورهها که نازل میشدند، دلیلی بر تغییرشان نبود و اگر بنای بر تغییر آنها باشد، باید پیامبر (صلی الله علیه و آله) بفرماید.
ما یک روش طبیعی نزول داریم. اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله) مسیر را تغییر دادند بیان میفرمایند و اگر مسیر تغییر نکرده است، دلیلی بر این نیست که ما نظامش را تغییر دهیم. یک جمله را باید توجه داشته باشیم؛ در سوره فرقان میفرماید: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً،كَذَٰلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا﴾. معنای ﴿وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا﴾ چیست؟ مثلاً شما میگویید «رتل الاسنان» یعنی دندانهایش کاملاً منظم چیده شده است. رتل به معنای منظم چیده شدن است. میفرماید درست است که من قرآن را تکه تکه نازل میکنم اما این نزول تکه تکه، نظامش را به هم نزده است. ما در عین حالی که داریم تکه تکه نازل میکنیم، آن را مرتب کردیم. مثلاً چند روز است که خدمت شما هستیم و مباحث مربوط به نظریه تفسیر تنزیلی را عرض میکنیم اما از نگاه بنده که دارم هر جلسه یک بخش را ارائه میدهم، یک نظامی در ذهنم هست که آن را پیاده میکنم. خدای متعال هم اینطور نیست که مثل صفحه حوادث روزنامهها، امروز این حوادث اتفاق افتاده را بگوید و فردا آن حوادث اتفاق افتاده را. نه. این مطالب را بر اساس یک قاعده تحولی بیان میفرماید. پس اصل این است که نظام به هم نمیخورد. اصل این است که بر اساس یک قاعده دارد نازل میشود. بنابراین ما یک اصل اولیه درست کنیم.
ما با دو سه دسته آیه مواجهیم؛ یک دسته آیاتی هست که ما به آن آیات الحاقی میگوییم و اینها غیر از آیات استثنایی هستند. آیات الحاقی یعنی بعد از اینکه سوره نازل شد، یک آیه یا دو آیه دیگر به آن اضافه شد اما در خود مکه یا در خود مدینه این اتفاق افتاد. ما به این آیه الحاقی میگوییم. اصل در این گونه موارد چیست؟ یعنی شک میکنیم که آیا این بخش از سوره، بعدها در خود مکه یا در خود مدینه ملحق شده است یا به طور طبیعی در کنار آیات دیگر قرار گرفته است؟ بر اساس ﴿وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا﴾ ما باید فرض را بر این بگیریم که در عین حالی که آیات به صورت متفرق نازل میشود، منظم چیده شده است. لذا در آیات الحاقی، اگر شما از طریق غرض سوره و سیاقی که در سوره به دست میآید به سراغ سوره بروید، میبینید که نظامش به هم نمیخورد و نیازی نیست بگوییم مثلاً این آیه بعدها نازل شده یا این از سیاق سوره خارج شده است. تا وقتی که قرینهای بر تغییر نباشد دلیلی ندارد که بگویم مثلاً این سوره، نظامش به هم خورده است. این قاعده اول برای ما است. اصل اولی برای ما این است که اینها به طور منظم اومدند و کنار هم قرار گرفتند.
اما چطور میتوان بحث الحاقی بودن را براساس غرض سوره تشخیص داد؟ ان شاء الله در بحثهای تفسیر که وارد میشویم، به غرض سورهها توجه میکنیم و این یکی از نقاط بسیار برجستهای است که مفسران معاصر به آن توجه کردند که هر سوره یک غرض دارد و ما باید آن غرض را کشف کنیم و سوره را بر اساس آن غرض تنظیم کنیم. بر اساس آن، میگوییم در رابطه با آیاتی که شک میکنیم آیا این الحاقی است یا نه، بر اساس آن غرض و سیاقی که پیدا میکند، سوره را بررسی میکنیم. اگر دیدیم مثلاً قضیه ممکن است از جنس دیگری باشد تذکر میدهیم. یک مثال عرض میکنم: شما آیه بیستم سوره مزمل را ملاحظه بفرمایید: ﴿إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَىٰ مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ﴾ وقتی به این آیه مراجعه میکنید، میبینید مطالبی در آن است که نمیتواند مربوط به ابتدای نزول قرآن باشد. مثلاً مباحثی مانند قرض الحسنه یا جهاد یا اقامه نماز و دستور به آن در حالی که هنوز در ابتدای نزول، دستور وجوبی به اقامه نماز نداریم. اینگونه موارد قرینه میشود برای اینکه این آیه انتهایی را الحاقی بدانیم ولی بگوییم مثلاً ۸ ماه بعد یا ۸ سال بعد نازل شده است چون در آن اختلاف هست؛ برخی گفتهاند 8 ماه و برخی گفتند ۸ سال و برخی هم آن را بردند در مدینه که در این صورت، از آیات استثنایی میشود و از حالت الحاقی خارج میشود. پس اصل اولیه برای ما این است که الحاق آیات، بدون قرینه صورت نمیگیرد و اصل این است که آیات یکجا نازل شده است یا در تعدد نزول، پی در پی به هم وصل شدهاند. این دسته اول آیات.
دسته دوم از آیات، آیاتی است که آن را آیات استثنایی مینامند. آیات استثنایی مورد توجه مفسرین و دانشمندان علوم قرآن بودند. از صدر اسلام تاکنون کسانی که بحث مکی و مدنی را مطرح کردند و در حوزه تدوین در مباحث علوم قرآن ورود کردند، در ذیل بحث مکی و مدنی به آیات استثنایی توجه کردند. فرمودند برخی از آیات در سور مکی آمده است اما برای دوره مدینه است یا برخی از آیات در مدینه نازل شده و در سور مکی داخل شده است. نام آن را آیات استثنایی گذاشتند. درباره آیات استثنایی هم خیلی گفتگو شده است. یکی از مسائلی که باید خیلی توجه داشته باشید و معمولاً اضطراب هم ایجاد میکند آیات استثنایی است، در حالی که شما ببینید ما بر اساس شمارش کوفی ۶۲۳۶ آیه در قرآن داریم. تمام آنچه درباره آیات استثنایی گفته شده است را اگر جمع کنیم، حدود 400 آیه است. بالاترینش را عرض میکنم. مثلاً سیوطی تمام اقوال ضعیف یا قابل اعتنا را جمعآوری کرده و از ۴۰۰ تا آیه تجاوز نکرده است. این ۴۰۰ آیه هم شماره شده است؛ یعنی دانشمندان علوم قرآن گفتند مثلاً گفتن از سوره حج، این دو آیه استثنا شده است، از سوره ابراهیم این سه آیه استثنا شده است و همینطور بقیه سورهها. بعضی از مفسران مثل طبرسی و ابن عاشور، اینها را نقل کرده و رد شدند چون برایشان خیلی مهم نبود، اما برخی دیگر مثل علامه طباطبایی که سیاقها برایشان مهم بود، به بحث آیات استثنائی توجه کرده و غالباً هم آنها را رد کردهاند. یعنی همین ۴۰۰ آیه را نقل کرده و رد کردند. برخی مثل مرحوم استاد ما آیت الله معرفت حتی یک آیه را به عنوان آیه استثنایی نپذیرفته است. ایشان میگوید اولاً معقول نیست که مثلاً یک آیه در مکه نازل شود اما سوره نداشته باشد و سرگردان باشد تا زمانی که آن را در مدینه به یک سوره ملحق کنیم. مثل اینکه شما یک دکمه دستتان بگیرید تا وقتی که لباسی برایش تهیه شود. اینطوری نیست. در رابطه با آیاتی مدنی در سورههای مکی هم ایشان ۳۳ دسته آیات را که سیوطی بیان کرده، آورده و همه را هم رد کرده است؛ یعنی حتی یک مورد را باقی نگذاشت. افراد دیگری هم هستند که همین کار را کردند؛ یعنی موارد آیات استثنایی را رد کردند و چیزی را باقی نگذاشت.
من بر اساس بررسی خود عرض میکنم که به نظر میرسد آیات استثنایی به تعداد انگشتان دست نمیرسد. آیاتی هست که قرینهای بر استثنائی بودن آن وجود دارد و میتوان با آن همراهی کرد، اما به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد. بحث درباره آیات استثنایی مفصل است. من فقط دارم میگویم که مسئله چیست و چه نگاهی باید به آن داشته باشیم. سه دسته آیه داریم. دو دسته را گفتیم. دسته سوم آیاتی هست که یا باید آیات استثنایی قلمداد بشود یا الحاقی که بیشتر الحاقی است. اینها آیاتی هستند که مربوط به اهل بیت (علیهم السلام) است. مرحوم علامه طباطبایی میفرمایند که قرآن بر اساس توقیف تنظیم شده است مگر در تعدادی از آیات که رد پای اجتهاد در آن وجود دارد. نمیخواهند بگویند که مثلاً تحریفی صورت گرفته است. میگویند تنظیم آن اجتهادی بوده است؛ مثل ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾ ، ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ﴾ و ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ که محل اختلاف است و خود ما هم میگوییم که این جایش اینجا نیست مثل آیه تطهیر که در مباحث زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) مطرح شده است. استدلالی هم در اینجا مطرح شده است؛ مثلاً ضمایر قبل و بعد آن مؤنث است اما در این بخش، ضمایر مذکر ذکر شده است: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ قرآن وقتی میخواهد به یک مجموعه از زن و مرد اشاره کند ضمیرها را مذکر میآورد. مثلاً وقتی فرشتهها بر حضرت ابراهیم (علیه السلام) وارد شدند و به ایشان و به همسرش ساره وعده دادند که صاحب فرزند میشوید و ساره تعجب کرد، فرشته جواب داد: ﴿أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ﴾ چون خطابش به زن است اما بعدش گفت: ﴿رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ و آن را با ضمیر مذکر بیان کرد چون خطاب به اعم از زن و مرد است. پس اهل بیت را نمیتوان فقط زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) دانست چون اهل بیت شامل مردان هم هست. همه گفتند این آیه استثنایی یا براساس نظر مشهور، الحاقی است.
علامه میفرمایند اینها از باب اجتهاد است. اگر از باب اجتهاد باشد، این آیه باید در برخی از مصاحف، در جای دیگری قرار گرفته باشد. اما آیا در شیعه یا در سنی میتوانید مصحفی پیدا کنید که آیه تطهیر مثلاً در سوره انسان آمده باشد؟ نداریم. ما با اختلافی که در بحث ترتیب سورههای مصاحف هست به راحتی میفهمیم که این ترتیبها اجتهادی است. شما گزارشاتی که از ترتیب سورههای مصاحف صحابه هست را کنار هم بگذارید. من در همین کتاب، ۲۷ گزارش را ردیف کردم یعنی کنار هم به صورت عمودی نشاندم و گفتم ببینید اگر اینها اجتهادی نبود، باید با هم هماهنگ میبود اما حتی آن مصاحفی که همنوا هستند - مثل مصحف عثمانی و مصحف ابن مسعود که تعلیمی هستند و ابتدا سورههای طولانی را آوردند بعد سورههای متوسط و بعد سورههای کوچک – اگر همینها را هم کنار هم بگذاریم، با هم هماهنگ نیستند؛ مثلاً از ۲۷ سوره اول، فقط سوره هود در آنها از نظر ترتیب، مشترک است. این مسأله نشان میدهد که ترتیب فعلی سورهها اجتهادی است نه توقیفی. اما در میان این همه گزارش که از مصاحف ذکر شده است مثل مقدمتان، مصاحف سجستانی، فهرست ابن ندیم و المبانی، هیچ کدام هنگام گزارش مصاحف صحابه نگفتند جای این آیات در مصاحف صحابه متفاوت بوده است. بلاشر که به عنوان یک شرق شناس به دنبال اشکال گرفتن بر ما است میگوید این از عجایب است که ۶۲۳۶ آیه قرآن در همه مصاحف یکسان است. وقتی جایگاه آیات در همه مصاحف یکسان است، نمیتوانیم بگوییم اجتهاد در آن دخالت داشته است. اگر اجتهاد در آن دخالت داشت لااقل یکی دو مورد جابجایی در آنها اظهار میشد. پس این مسأله به دستور خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده؛ یعنی آن آیات به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) به اینجا الحاق پیدا کرده است. اما به چه دلیل؟ من در دیدگاه خودم، اینها را تحت عنوان «آیات استتاری» یاد کردم؛ برای اینکه دشمنان و منافقین سوء استفاده نکنند و قرآن را تحریف نکنند و قرآن در بین مردم حفظ شود. لذا آیات مربوط به اهل بیت (علیهم السلام) در دل آیات دیگر مستتر شد، به گونهای که وقتی مخالفان اهل بیت (علیهم السلام) این آیات را میخواندند، آن را مناسب با سیاق میدیدند و اگر اینها را هماهنگ نمیدیدند، با قرآن میجنگیدند؛ چنانکه وحی تبیینی را از بین بردند. راه حفظ آیات استثنایی یا آیات الحاقی مربوط به اهل بیت (ع) این است که در آیات دیگر استتار شود؛ یعنی خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) اینها را تدبیر کرد تا حفظ شوند.
ما درباره ترتیب آیات، ما یک اصل درست میکنیم. اصل این است که آیات بر اساس ترتیب نزول چیده شدند مگر در جایی که قرینهای بر خلاف آن وجود داشته باشد. در آنجا باید اولاً الحاقی بودن ثابت کنیم و ثانیاً بررسی کنیم که چرا به اینجا ملحق شده است. مثلاً ما در آیه آخر سوره مزمل که عرض کردیم، چون در صدر سوره، حکم نماز شب بیان شد و این آیه میخواهد آن را استثنا کند یعنی نسخ جزئی کند، به عنوان آیه الحاقی به آخر این سوره اضافه شده است. آیات الحاقی که به یک سوره ملحق میشدند دلیلی داشتند و این کار، حکیمانه صورت گرفته است نه اینکه همینطوری در اینجا قرار داده باشند. ﴿تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ﴾ حکیم به کسی گفته میشود بی دلیل کاری را انجام نمیدهد.
با این مطالبی که عرض کردم پرونده مباحث نظری را میبندیم. مباحث نظری خیلی مفصل است و باید به تفصیل و با دلایل آن مورد بررسی قرار گیرد. بنده در اینجا سعی کردم گزارشی را از این مباحث تقدیم کنم. چند تا از آثار بنده به طور مستقل به این مباحث پرداخته است که یکی از آنها همین کتاب «تفسیر تنزیلی؛ مبانی، اصول، قواعد و فواید» است. یکی هم کتاب «تفسیر تنزیلی موضوعی» که تازه چاپ شده است و یکی هم «اصول تحول فرهنگی با الهام از نزول تدریجی قرآن» دیدگاههای بنده تقریبا در این سه اثر منعکس شده است.
ان شاء الله در جلسه آینده، ابتدا بحث اول بودن سوره علق در برابر اول بودن سوره حمد را مطرح میکنیم. سپس یکپارچگی یا دوبخشی بودن نزول سوره علق را بحث میکنیم و در گام سوم، این بحث را مطرح کنیم که آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله) هنگام نزول سوره علق، در رسالتش شک کرد و داستان ورقة بن نوفل چه بود.