« فهرست دروس
درس آیات الأبدان استاد رسول باقری‌اصفهانی

1403/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 /ادامه بیماری خستگی /آیات الأبدان در قرآن

 

موضوع: آیات الأبدان در قرآن/ادامه بیماری خستگی /

 

بحث ما در رابطه با بیماری خستگی بود. اشاره کردیم که خستگی به اعتبار منبع خستگی به دو قسمت تقسیم می‌شود: خستگی‌های بعد از ورزش و خستگی‌هایی که خود‌به‌خود روی می‌آورد. بعد به چهار نوع خستگی اشاره کردیم: خستگی قرحه‌ای، خستگی کشیدگی یا تمددی، خستگی‌های ورمی و خستگی زبری.

در رابطه با خستگی‌هایی که خود به خود بوجود می‌آید؛ یعنی از ناحیه ورزش نیست، درمان‌های چهار نوع خستگی ناشی از این خستگی را ذکر می‌کنیم.

خستگی‌هایی که خود‌به‌خود روی می‌آورند:

خستگی قرحه‌ای

«شخص مبتلا به خستگی قرحه‌ای را ابتدا باید معاینه کنیم که آیا عامل خستگی وی خلط (غیر طبیعی) است؟ و آیا این خلط (غیر طبیعی) در اندرون رگ‌هاست یا بیرون آن‌ها؟ اگر خلط در داخل رگ‌ها باشد ادرار بوی تعفن می‌دهد. از کیفیت غذاهای ذکر شده که مولد مواد زائد هستند نیز به آن پی می‌بریم. باید به این نکته نیز آگاهی یافت که آیا در شخص مبتلا عادتا مواد زائد زیاد در رگ‌ها بوجود می‌آیند یا نه؟ مقدار مواد زائد زیاد است یا کم؟ آیا مواد زائد به سرعت از بین می‌روند و یا این‌که برای بیرون راندن آن‌ها باید چاره‌جوئی کرد؟‌ باید وضع نوشابه‌ی مریض را بررسی کرد که آیا روشن بوده است یا تیره؟ اگر این نشانه‌ها وجود داشته باشند، معلوم می‌گردد مواد زائد در اندرون رگ‌ها و در غیر این‌صورت علت در خارج از آن‌هاست.»[1]

اگر این نشانه‌ها وجود داشت، معلوم می‌شود مواد زائد در اندرون رگ‌هاست و در غیر این صورت علت در خارج از آن‌هاست.

«اگر خستگی ناشی از مواد زائد خارجی باشد و اندرون رگ‌ها پاکیزه و بی‌آلایش باشد، علاج آن ورزش استرداد (بهبودی دهنده)‌ و دستوراتی است که در مبحث خستگی قرحه‌ای از آن‌ها یاد کردیم. لیکن اگر سبب درونی بود (مواد زائد در داخل رگ‌ها بودند) بر تو است که بیمار را از ورزش و حرکت بازداری، او را بخوابانی، گرسنه‌اش گردانی و هر شب هنگام او را با روغن اندوده کنی و با آب ولرم بشویی،‌ به شرطی که شست‌وشو را تحمل کند و شروطی که برای استحمام ذکر کردیم در مورد او جمع باشد. غذای چنین کسی باید از انواع سوپ‌ها باشد و در آن کیموس خوب کمتر باشد و ماده‌ی چسبندگی و غذایی زیاد نباشد. جو، ذرت و گوشت پرنده‌های لطیف گوشت که به بدن لطافت می‌دهد، غذاهایی از این مقوله هستند.

اگر این معالجه مؤثر نشد معلوم می‌گردد خلطی دست اندر کار است. باید بخش غالب در خلط را بیرون برانی. این کار چگونه باید انجام گیرد؟ اگر بخش غالب خون باشد یا خلط با خون همراه باشد، علاج آن فصد یعنی خون‌گیری از طریق رگ زدن است. اگر خون در خلط غالب نباشد و یا با خلط همراه نباشد، در وی اسهال ایجاد کن. اگر علامت وجود کمی خون را در آن مشاهده کردی هم اسهال ایجاد کن و هم رگ بزن. مبادا وقتی دیدی نیروی بیمار رو به کاهش می‌رود رگ بزنی و یا اسهال ایجاد کنی؟»[2]

جناب بوعلی باز نکاتی در این رابطه دارند.

«روش شناسایی نوع خلط: نوع خلط را به چند روش می‌توان شناخت: از روی ادرار، به وسیله‌ی عرق و حالات خواب و بیداری.
اگر بیمار بعد از معالجه‌ی تو از خواب خوش محروم شد، خبری است ناخوشایند. اگر پنداشتی که خون پسندیده در رگ‌ها اندک است و خلط‌های خام و ناپخته بر خون چیرگی دارند، به بیمار استراحت ده و خوراک و نوشیدنی‌های لطیف کننده در اختیار وی بگذار. غذای تناول شده‌ی بیمار نباید زیاد گرم باشد. نوع نوشیدنی‌های وی باید مقطع (تکه تکه کننده) خلط باشد، مانند سکنجبین انگبینی. اگر نیاز بدان داشتی که لطیف کننده‌ها قوی‌تر و مؤثرتر باشند، در غذاهای وی و یا عصاره‌ی جو که به وی می‌دهی کمی فلفل بریز. اگر دیدی که خلط‌ها نارسیده هستند، بد نیست غذا و نوشیدنی را با مواد زیره‌ای و یا فلفلی همراه سازی. مواد زیره‌ای یا فلفلی چه قبل از غذا و چه بعد از غذا باشند، فرقی نمی‌کند. اگر بیمار قبل از خوابیدن یک قاشق از مواد زیره‌ای یا فلفل بخورد، بجا خواهد بود، لیکن باید از مواد پونه‌ای بپرهیزد، زیرا این مواد بیش از اندازه گرمی می‌آورند.

اگر برایت روشن شد که خلط‌های نارسیده در رگ‌ نیستند ولی در اندام‌های اصلی وجود دارند، بیمار را بامدادان با روغن‌های سستی‌بخش و چسبنده مالش بده و گرمی بخش‌هایی به وی بنوشان تا گرمی آن‌ها به پوست برسد. لازم است بیمار مدت زیادی در آرامش باشد و بعد با آب نیم‌گرم خود را شست‌وشو دهد. آن وقت به او مواد پونه‌ای بده و باک نداشته باش. لیکن تناول این مواد باید قبل از خوراک و پیش از ورزش باشد.»[3]

خستگی تمددی (کشیدگی)

«عامل خستگی تمددی امتلاء بدون تباهی خلط است و چاره‌ی آن رگ زدن در اشخاص واجد سوء مزاج و لینت دادن مزاج و ایجاد نرمش و تقطیع (قطعه قطعه کردن ماده‌ی ورمی) است و معالجات لازم بعدی که انجام می‌گیرد.»[4]

خستگی ورمی

«اگر بیمار احساس خستگی ورمی کرد باید رگی را فصد کرد که اندام فراگیرنده‌اش بیشتر باشد و یا قبل از هر اندام دیگری به خستگی مبتلا شده است. اگر همه‌ی اندام‌ها در خستگی سهیم بودند و پیشتازی و واماندگی بین آن‌ها در کار نبود، باید رگ چهار اندام را زد. ممکن است نیاز داشته باشی که در روز دوم و یا روز سوم رگ مورد نظر را بزنی، در این صورت مهلت نده و همین‌که درد خستگی ورمی پیدا شد بدون تأخیر فصد کن و کار امروز را به فردا نیانداز که مبادا درد بیشتر جای‌گیر شود. آن‌گاه روز دوم و سوم هم در وقت شبانگاهان رگ بزن.»[5]

رژیم غذایی [مربوط به خستگی ورمی]:

«روز اول:‌ عصاره‌ی جو یا سوپ ساده‌ی ذرت به شرطی که گرمی در بدن بیمار پیدا نشود. اگر گرمی پیدا شد، باید به عصاره‌ی جو اکتفا کرد.
روز دوم: همان غذای روز اول ولی همراه روغن سرد یا معتدل مانند روغن بادام.
روز سوم: کاهو، کدو، پنیرک، ترشکی‌ها، ماهی تکه تکه و نیم کوبیده و آب‌پز.
بخورد. مبادا اجازه دهی که بیمار بعد از آن تخلیه‌ها یکدفعه آن‌قدر غذا بخورد که بی‌نیاز از غذا گردد و آن‌وقت غذای هضم نشده به رگ‌ها روی آورد، زیرا: اولا اگر غذا کمتر باشد، معده در نگهداری آن امساک می‌کند و نیروی گیرنده‌ی معده در برابر نیروی کشنده‌ی کبد قد علم می‌کند و با آن به کشاکش می‌پردازد. اما اگر طعام زیاد باشد،‌ این امساک وجود ندارد و ممکن است نیروی دفع کننده را به کمک نیروی کشش کبد بفرستد. باید تمام آوندهای غذا [مجاری] را تو بر این قیاس بسنجی. دومین سبب آن است که غذای زیاد در معده به خوبی هضم نمی‌شود. سومین سبب این است که غذای زیاد به رگ‌ها نیز غذای زیاد می‌دهد و رگ‌ها از هضم آن باز می‌مانند.»[6]

البته جناب بوعلی توصیه‌های محرم و نادرست هم در این باب دارند، مانند بکارگیری شراب در درمان؛ در حالی که براساس روایات اهل بیت (ع)‌ خداوند هیچ گونه درمانی در حرام قرار نداده است؛ مخصوصا شراب که حتی در موقعیت اضطرار هم نمی‌توان خورد؛ زیرا شراب در موقعیت اضطرار، مرگ انسان را زودتر قرار می‌دهد.

 


[1] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج1، ص408.
[2] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج1، ص409.
[3] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج1، ص409.
[4] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج1، ص411.
[5] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج1، ص411.
[6] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج1، ص411.
logo