« فهرست دروس
درس آیات الأبدان استاد رسول باقری‌اصفهانی

1403/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

/ادامه بیماری خستگی /آیات الأبدان در قرآن

 

موضوع: آیات الأبدان در قرآن /ادامه بیماری خستگی /

 

بحث ما در رابطه با بیماری خستگی، علل، مبادی و منابع ایجاد کننده‌ی خستگی بود. نکاتی را بر حسب روایات اهل بیت (ع) و کتاب قانون بیان داشتیم.

بیان کردیم که مرحوم حکیم بوعلی در کتاب قانون به چهار نوع خستگی اشاره کردند:
1)‌ خستگی قرحه‌ای که حالتی شبیه درد ناشی از زخم است.
2) خستگی کشیدگی و تمددی که فرد احساس خستگی و کوفتگی در عضلات دارد و دوست دارد بدن و اندام خودش را کش بدهد.
3) خستگی ورمی که بدن در اثر خستگی زیاد متورم می‌شود.
4) خستگی کم‌تاب و توانی یا خستگی زبری و خشکی.

به اعتبار منبع خستگی، اشاره کردیم که گاهی خستگی بعد از ورزش بوجود می‌آید و گاهی خستگی‌ها خود‌به‌خودی است. در رابطه با خستگی‌هایی که بعد از ورزش به وجود می‌آید، خستگی قرحه‌ای را بیان داشتیم و رسیدیم به خستگی کشیدگی و درمان خستگی کشیدگی را هم ان شاء الله بیان می‌کنیم.

2) خستگی کشیدگی (تمددی)

«در این نوع خستگی، شخص خسته احساس می‌کند که تنش کوفته است و این حالت به حرارت و کشیدگی منجر می‌شود و شخص از هر نوع حرکت و حتی کش دادن اندام‌های خویش نفرت دارد، به‌ویژه اگر این حالت از خستگی بر اثر کار عارض شده باشد. این خستگی از آن است که مواد زائد در ماهیچه‌ها متوقف شده‌اند ولیکن گوهرشان پسندیده است و آزاری ندارند و یا این‌که ناشی از باد است. تفاوت بین خستگی ناشی از مواد زائد و خستگی ناشی از باد آن است که خستگی در این یکی سبک و در آن دیگری سنگین است. این خستگی غالبا بر اثر خواب ناتمام عارض می‌شود و اگر پس از خواب تمام روی دهد علت دیگری دارد و این نوع از تمام انواع خستگی بدتر است. آزاردهنده‌ترین نوع خستگیِ کشیدگی آن است که حالت همواری (استراحت) قسمت‌های ماهیچه را به هم زده است.»[1]

درمان خستگی‌های کشیدگی (تمددی)

«دستورهای زیر برای معالجه‌ی این خستگی است:

ماساژ آرام و اندودن روغنی که بوسیله آفتاب گرم شده است تا سخت شده‌ها نرم گردند.

شست‌وشو با آب ولرم و ماندن زیاد در آب و حتی روزی دو تا سه بار رواست.

اندودن تن بعد از هر شست‌وشو به وسیله‌ی روغن.
اگر به سبب خشک شدن عرق و از بین رفتن روغن همراه آن، نیاز به تکرار روغن اندودن باشد باید آن را تکرار کرد.

تناول غذاهای کم و تر؛ در این حالت نیاز به کم کردن غذا بیشتر از مورد خستگی قرحه‌ای است.
استفراغ که اگر خستگی خود‌به‌خود و به سبب مواد زائد غلیظ روی آور باشد باید حتما انجام گیرد.
[2]

منظور از «روغنی که به‌وسیله آفتاب گرم شده است»، روغنی است که پایه داشته باشد و یک ماه یا دو ماه در روغن بماند نه این‌که با حرارت گرم و درست شده باشد.

در این نوع خستگی نباید ورزش فراموش شود. اگر فرد بعد از ورزش، احساس نیاز به کشیدگی اندام‌ها پیدا کرد، می‌تواند با ورزش دادن اندام‌ها حالت خستگی کشیدگی را برطرف کند.

3) خستگی ورمی

«در این خستگی تن بیشتر از حالت طبیعی گرم می‌شود، حالتی پیدا می‌کند شبیه بادکردگی و رنگ آن نیز مانند اعضاء ورم کرده می‌شود. بر اثر لمس درد می‌کند و در حال جنبش به درد می‌آید و بیمار احساس کشیدگی می‌نماید.»[3]

«تن بیشتر از حالت طبیعی گرم می‌شود» یعنی ورم گرم پیدا می‌کند. در اثر ورزش زیاد، گرمای بدن زیاد می‌شود و در نتیجه بدن متورم و فرد دچار خستگی ورمی می‌شود.

درمان خستگی ورمی

«چاره‌ی این درد بدین قرار است:
نرم کردن اندامی که کشیده شده است، سرد کردن بخشی که گرم شده است و تخلیه مواد زائد. این سه روش به وسیله‌ی روغن زیاد و نیم‌گرم،‌ مالش دادن آرام و نرم، ماندن زیاد در آب کمی گرم و آسودن انجام می‌گیرد.»[4]

فرد مدتی در آب گرم بماند؛ آب نباید زیاد گرم باشد، زیرا فرض ما بر این است که این ورم،‌ ورم گرم است؛ لذا در آب ملول بدن را بیاساید. این می‌تواند به خواباندن ورم‌های ناشی از خستگی ورمی کمک کند.

4) خستگی کم‌تاب و توانی

«در این نوع خستگی بیمار احساس می‌کند که تنش خشکیده است. علل این خستگی عبارتند از:
الف- ورزش بیش از حد لازم؛ با وجود کیموس خوب و بکار بردن ماساژ،‌ بازیافتن نیرو به صورت زبر و شدید است.
ب- یا این‌که منشأ آن از خشکی هوا و دوری جستن از غذا و روزه گرفتن است.»[5]

بیمار احساس می‌کند کم‌توان و بی‌جان شده است.

درمان خستگی زبری

«کسی که به چنین دردی گرفتار است به جز دستوری که برای تن‌درستان است، دستور ویژه‌ای ندارد مگر این نکته که آب شست‌شو باید گرم‌تر باشد. آب بسیار گرم پوست را غلیظ می‌گرداند و زیانش به اندازه آب سرد نیست. آب سرد هر چند پوست را متراکم می‌سازد باز بیم آن می‌رود که سرمایش در بدن ناتوان نفوذ کند. ناتوانی شاید از آن باشد که بدن بیمار متخلخل (شل) است و در این حالت خطری روی‌آور است. بیمار باید در روز دوم ورزش را به آهستگی و نرمی انجام دهد. استحمام روز دوم باید به اندازه‌ی روز اول باشد و بعد از حمام باید وادار شود که خود را یک مرتبه در آب سرد بیاندازد تا پوستش ستبر شود و گداختنی‌ها کاهش یابند و رطوبت پوست حفظ گردد و تنش خو گرفته باشد که با آن در برابر گرمی بتواند مقاومت کند. همین دو روش او را از آسیب سرما می‌رهاند، به ویژه اگر همین‌که خود را در آب سرد انداخت فورا بیرون بیاید و در آن زیاد نماند، زیرا ماندن زیاد با مصونیت از بیماری قرین نیست.»[6]

کسی که خستگی زبری پیدا کرده و در پوستش احساس خشکی می‌کند، مناسب نیست از آب سرد استفاده کند، بلکه باید آب گرم بر بدنش بریزد.
اگر بیمار حمام کند و بعد آب خنک روی بدنش بریزد، رطوبت بدن حفظ می‌شود و خشکی ناشی از خستگی برطرف می‌شود.

«بیمار باید در هنگام چاشت غذای تر و به اندازه‌ی کم بخورد تا بتواند در شامگاه بار دیگر خود را ماساژ دهد، آن‌گاه باید شام را به تأخیر اندازد و کوشش کند مواد زائد را از تن خود بتکاند و این خانه‌تکانی به وسیله‌ی اندودن به روغن آبکی و روشن صورت می‌گیرد.»[7]

شام اول شب خورده نشود؛ بلکه با کمی تأخیر باشد.

در خستگی خشکی و زبری، روغنی که روی بدن ریخته می‌شود، باید جریان داشته باشد و میزانش زیاد باشد و حالت آبکی شده باشد که در پوست به خوبی نفوذ پیدا کند.

«اگر دردی در ماهیچه شکم نباشد، نباید این اندام را با روغن اندوده کنند، لیکن اگر در ماهیچه‌های شکم درد خستگی احساس شود، باید آن را آهسته و آرام روغن‌مالی کنند. بیمار باید غذا را افزایش دهد و از غذاهای بسیار گرم بپرهیزد.

عامل هر نوع خستگی حرکت است. اگر شخص در نخستین مرحله پیدایش خستگی حرکت را ترک کند خستگی پیدا نمی‌شود. بعد از آن باید ورزش را انجام دهد تا حرکت معتدل مواد را به سوی پوست براند، در بین حرکات که متوقف می‌شود خود را ماساژ دهد و با این ترتیب مواد جمع شده در نزدیکی پوست را از بین ببرد.»[8]

اگر فردی ورزش و تحرک زیادی داشته باشد و آثار خستگی را در خودش احساس کند، همان موقع بایستی خود را از حرکت باز دارد تا بیماری خستگی بر او عارض نشود.

«بیمار خود حالتش را در استحمام می‌داند. اگر بر اثر استحمام، حالتش به لرزه انجامید معلوم می‌شود که استحمام از حد لازم تجاوز کرده است، به ویژه اگر تب گرمی هم همراه لرز باشد، در این صورت زیان افراط در حمام ماندن نمایان‌تر است. در چنین حالتی باید از استحمام دست بردارد،‌ تخلیه کند و مزاج خود را خوب سازد. اگر حمام رفتن بیمار تب و لرز ببار نیاورد معلوم می‌شود که از استحمام بهره برده است.

اگر در عروق روده‌ها خلط‌های بند آمده و یا خام موجود باشند، باید اول علاج اصلی خستگی را بکار برد و بعد کاری کرد که خام‌ها پخته و لطیف گردند و بیرون روند. اگر خام‌ها (خلط‌های خام) زیاد باشند، بیمار باید بیاساد و ترک ورزش کند، زیرا هضم در آسودن بیشتر است. بیمار نباید رگ بزند، زیرا رگ زدن غالبا خون صاف را بیرون می‌راند و خلط‌های خام را باقی می‌گذارد. بیمار نباید قبل از پخته شدن‌ (هضم) مسهل بخورد و یا حالت اسهال در خود ایجاد کند، زیرا در این حالت اسهال آزار می‌رساند و بهره‌ای ندارد. اگر ادرار زیاد باشد، زیانی نخواهد داشت.»[9]

اگر فرد در اثر ورزش زیاد، غلبه صفرا پیدا کرده باشد،‌ دچار اسهال صفرایی می‌شود. چنین فردی اگر دور نافش [روده‌ی کوچک و روده‌ی بزرگ] را در جهت عقربه‌های ساعت ماساژ روده‌ای بدهد، مواد خام، پخته می شوند؛ درمان اسهال است و هم خلط‌های خام از بدن فرد خارج می‌شود.

اگر فرد مرتب اسهال صفرایی دارد، آب بدنش کم می‌شود و ممکن است حتی منجر به مرگ او شود.

بیمار نباید رگ بزند یعنی فصد کند؛ زیرا فصد خودش ضعف می‌آورد. اگر فردی که اسهال صفرایی دارد، فصد کند، ضعف شدید به همراه خواهد داشت.

«مبادا گرم‌ کننده‌ای به بیمار بدهی که مواد خام را در تنش بپراکند. گرم کننده‌ باید بر تن باشد، به نرمی و در حد اعتدال. در غذای بیمار باید خرنوب شامی، فلفل، زنجبیل، سرکه‌ی خرنوب شامی، سرکه‌ی سیر، سرکه‌ی استرغان و ساقه‌های این گیاهان و مواد گوارش دهنده‌ی مشهور به میزان لازم وجود داشته باشد.»[10]

سرکه و مواردی که اشاره شد، می‌تواند مفید باشد و در حقیقت جلوی اسهال صفرایی را می‌گیرد و مزاج را معتدل می‌کند.


[1] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج1، ص401.
[2] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج1، ص404.
[3] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج1، ص401.
[4] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج1، ص405.
[5] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج1، ص402.
[6] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج1، ص405.
[7] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج1، ص405.
[8] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج1، ص405.
[9] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج1، ص406.
[10] قانون بوعلی سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، ج1، ص406.
logo