1404/07/01
بسم الله الرحمن الرحیم
حکم جواز مسح بر حائلِ سر/ حکم مساله در فرض تعدد حائل/ بررسی حکم مسح بر حائل در ضیق وقت
مسألة 33: يجوز المسح على الحائلكالقناع و الخف و الجورب و نحوها في حال الضرورة من تقية أو برد يخاف منه على رجله أو لا يمكن معه نزع الخف مثلا و كذا لو خاف من سبع أو عدو أو نحو ذلك مما يصدق عليه الاضطرار من غير فرق بين مسح الرأس و الرجلين و لو كان الحائل متعددا لا يجب نزع ما يمكن و إن كان أحوط و في المسح على الحائل أيضا لا بد من الرطوبة المؤثرة في الماسح و كذا سائر ما يعتبر في مسح البشرة.
تا به اینجا ثابت شد که اگر مسح کردن بر روی بشرهی پا به جهت خوف یا حرجی بودن مقدور نباشد به استناد روایت ابیالورد و روایت عبدالاعلی مسح بر بشره پا ساقط شده و میتوان بر حائل مسح کرد. مورد روایت ابوالورد اگر چه خوف از سرما و دزد و عدو است ولی این دو مورد خصوصیت ندارد و میتوان حکم مزبور را به خوف اشد از این دو مورد نیز سرایت داد ولی اگر خوفی و حرجی نباشد در حال عادی مسح بر حائل طبق روایات بیانیه صحیح نیست و علیالقاعده موجب بطلان وضو میشود.
سوال این است که اگر خوف بر مسح بر بشرهی سر داشته باشیم و یا مسح بر بشره سر حرجی باشد آیا مسح بر حائل صحیح است همانطور که در مورد پا در فرض حرجی بودن یا خوف ضرر، مسح بر حائل صحیح بود یا خیر قانون مزبور تنها در مورد پا جاری است مثلا اگر کلاه یا عمامهای بر سر دارد و به جهت ترس از درنده یا سرمای شدید، خوف از درآوردن عمامه یا کلاه دارد آیا میتواند بر روی کلاه یا عمامه مسح کند یا خیر وضو ساقط شده و وظیفه او منتقل به تیمم میشود؟. مرحوم سید بیدرنگ در فرض اضطرار حکم به جواز مسح بر حائلِ سر نموده است: «من غير فرق بين مسح الرأس و الرجلين»
در خصوص مسح بر حائل روی پا در حال خوف یا حرج روایت ابیالورد و روایت عبدالاعلی وارد شده ولی در مورد مسح سر دلیلی وارد نشده است با این حال مشهور فقها قائل به جواز مسح بر حائل سر در فرض اضطرار شده و با القاء خصوصیت از رجلین در دو روایت مزبور، حکم را تسری به سر دادهاند. برخی از فقهاء در مسح بر حائل، ادعای اجماع بر عدم فرق بین پا و سر کردهاند.
بیان مرحوم استاد خویی در مساله
ما تابع نص هستیم. با قطع نظر از اشکال سندی دو روایت ابیالورد و روایت عبدالاعلی، مورد هر دو روایت رجلین است که در حال خوف یا حرجی بودن مسح بر بشره به جهت زخم یا غیر زخم، حکم به مسح علیالحائل شده است. ولی در جواز مسح بر حائلِ سر دلیلی بالخصوص وارد نشده و مقتضای قاعده آن است که در حال خوف یا حرجی بودن مسح بر بشره سر، اصل مسح ساقط میشود. چون فرد قادر بر اتیان یک جزء از مرکب یعنی وضو نیست در واقع قدرت بر وضو ندارد و با عدم قدرت بر آن، وضو ساقط شده و وظیفه منتقل به تیمم میشود.
ادعای اجماع بر عدم فرق بین مسح بر حائلِ پا و مسح بر حائلِ سر هم مشکل است و العهده علی مدعیه. ضمن این که احکام شرعیه تعبدی هستند. در تعبدیات نمیتوان حکم موضوعات مشابه را با یکدیگر قیاس کرد و سرایت داد زیرا ما علم به مصالح و مفاسد واقعی نداریم. چنان که در روایات وارد شده است: «إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُصَابُ بِالْمَقَايِيسِ»
بنابراین در فرضی که فرد به جهت خوف یا حرجی بودن نمیتواند بر بشره سر مسح کند در واقع قادر بر اتیان واجب مرکب یعنی وضو نیست و علیالقاعده وضو ساقط شده و وظیفه منتقل به تیمم میشود. از طرفی دلیلی بر جواز مسح بر حائل سر نداریم تا به استناد آن حکم به جواز مسح بر حائلِ سر کنیم.
از آیه شریفه: ﴿وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً﴾ استفاده میشود که مراد از عبارت: ﴿فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً﴾ صرفاً عدم وجدان آب نیست به قرینه کلمه مرضی که آب قاعدتا وجود دارد ولی استعمال آب برای مریض ضرر دارد و امر به تیمم شده است پس اگر استعمال آب برای فرد مقدور نباشد حال یا به جهت عدم وجدان آب یا به جهت این که آب برای او ضرر دارد و به طور کلی تمکّن عقلی و شرعی از استعمال آب ندارد وظیفه او منتقل به تیمم میشود. در نهایت استاد خویی میفرماید: احتیاط آن است که جمع کند بین مسح بر حائل و تیمّم.
برای جواز مسح بر حائلِ سر عند الضروره به دو روایت ذیل هم تمسک شده است:
صحيحة محمد بن مسلم: وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي الرَّجُلِ يَحْلِقُ رَأْسَهُ ثُمَّ يَطْلِيهِ بِالْحِنَّاءِ ثُمَّ يَتَوَضَّأُ لِلصَّلَاةِ؟ فَقَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ يَمْسَحَ رَأْسَهُ وَ الْحِنَّاءُ عَلَيْهِ.[1]
تارة حناء کردن سر برای زیبایی است و اخری به جهت مداوا است. یطلی بالحناء در جایی استعمال میشود که فرد به جهت بیماری حناء بر سر بسته تا زخم او زودتر بهبود پیدا کند. در این روایت عبارت یطلی بالحناء ذکر شده و از آن استفاده میشود که برای مداوای زخم سر را حناء کرده است. بنابراین مورد روایات در جایی است که حناء به جهت مداوا استفاده شده است اگر اینطور باشد مسح بر روی آن مانعی ندارد و طبق روایات متعدد میتواند بر روی حائل که همان جبیره باشد مسح کند ولی در غیر مورد مداوا مسح بر روی آن طبق روایات بیانیه صحیح نیست.
صحيحة عمر بن يزيد: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرَّجُلِ يَخْضِبُ رَأْسَهُ بِالْحِنَّاءِ ثُمَّ يَبْدُو لَهُ فِي الْوُضُوءِ؟ قَالَ: يَمْسَحُ فَوْقَ الْحِنَّاءِ.[2]
در این روایت امام مطلقا حکم به جواز مسح بر حناء نموده است که به اطلاق شامل میشود موردی را که حناء برای مداوای زخم استفاده شده باشد یا برای زینت. مرحوم استاد خویی میفرماید: اگر حناء برای مداوای زخم استفاده شود طبق روایات متعدد که در موضوع جبیره وارد شده مسح بر آن مانعی ندارد ولی اگر برای زینت استفاده شود طبق روایات بیانیه که در آنها حکم به مسح سر شده و ظهور در لزوم مسح بشره سر دارد نمیتوان بر روی آن مسح کرد روایات بیانیه عاری از تخصیص هستند لذا این روایت نمیتواند مقید آن روایات باشد ضمن این که سنیها مسح بر حائل را در حال عادی جائز میدانند از این جهت این روایت حمل بر تقیه میشود ولی به نظر ما در فرض حرج، تعدی از مسح پا به مسح سر را میتوان از روایت ابیالورد و عبدالاعلی استفاده کرد.
مرحوم سید در ادامه مساله میفرماید: اگر حائل در رجلین متعدد باشد مثلا فردی هم کفش پوشیده و هم جوراب پوشیده است در فرض حرجی بودن بیرون آوردن همه آنها و تقلیل یعنی کم کردن حائلها واجب نیست ولو این که رفع برخی از آنها ممکن باشد. این حکم در مورد رجلین که دلیل بر آن داریم علیالقاعده است. طبق دو روایت ابیالورد و روایت عبدالاعلی مجوز مسح بر حائلِ پا داریم اگر روایت ابیالورد و روایت عبدالاعلی را از نظر سندی بپذیریم دیگر فرقی نیست بین این که حائل یکی باشد یا دو تا زیرا در فرض خوف از عدو و ثلج یا حرجی بودنِ مسح بشره، به نحو مطلق حکم به جواز مسح علیالحائل یا مراره شده است. ولی در مسح سر که دلیلی بر آن نداریم بنابر نظر استاد خویی علی ما تقدم پذیرفته نیست.
مسألة 34: ضيق الوقت عن رفع الحائل أيضاً مسوّغ للمسح عليه، لكن لا يترك الاحتياط بضمّ التيمّم أيضاً.
سوال این است که آیا ضیق وقت میتواند مجوز مسح بر حائل مثل کفش باشد به این صورت که اگر وقت به قدری تنگ است که برطرف کردن حائل و درآوردن کفش موجب میشود که تمام نماز یا قدری از آن خارج وقت خوانده شود آیا ضیق وقت میتواند مجوز مسح بر حائل شود یا خیر در ضیق وقت وظیفه منتقل به تیمم میشود؟ مرحوم سید میفرماید: اگر وقت تنگ باشد و درآوردن كفش يا جوراب موجب شود که نماز در خارج وقت خوانده شود میتواند بر حائل مسح کند ولی احوط جمع بين مسح بر حائل و تيمم است.
ضیق وقت بلااشکال مجوز تیممِ بدل از وضو و تیممِ بدل از غسل است. حال سوال این است که آیا ضیق وقت میتواند مجوز مسح بر حائل شود یا خیر در ضیق وقت وظیفه منتقل به تیمم میشود. برخی گفتهاند: همانطور که در حال خوف از سرما و ترس از دزد و حرجی بودنِ مسحِ بشره به استناد روایت ابی الورد و روایت عبدالاعلی، مسح بر حائل جائز است در ضیق وقت هم به طریق اولی مسح بر حائل مانعی ندارد.
در شرع مقدس اهتمام شدیدی به خواندن نماز در وقت شده است تا این که فرد مسلمان به راحتی و برای کوچکترین عذری نمازش را قضاء نکند. معروف است که مولی امیرمومنان علی در جنگ با معاویه در لیلهالحریر، برای هر نمازی اکتفا به یک تکبیره نمودند، در ضیق وقت از باب اهمیت خواندن نماز در وقت بعید نیست که بتوان حکم به جواز مسح بر حائل نمود. البته نه به جهت دو روایت فوق که موردش خوف و حرج است. مرحوم استاد خویی معتقد است که قیاس حالت خوف و حرج با ما نحن فیه قیاس مع الفارق است و وظیفه در فرض مساله علی القائده تیمم است. توضیح بیشتر ان شاء الله در جلسه بعد به عرض خواهد رسید.