1404/07/09
بسم الله الرحمن الرحیم
احکام القطع و اقسامه «7»/طرق موصله /مقصد ششم: حجج و امارات
موضوع: مقصد ششم: حجج و امارات/طرق موصله /احکام القطع و اقسامه «7»
ولكن ذلك(استحقاق عقاب و ثواب) مع بقاء الفعل المتجرّى به، أو المنقاد به على(متعلّق به «بقاء») ما هو(الفعل) عليه من الحسن أو القبح(أي: عقلاً)، و الوجوب أو الحرمة(أي: شرعاً) واقعاً، بلا حدوث تفاوتٍ فيه(في الفعل) بسبب تعلُّقِ القطع بغير ما هو عليه من الحكم و الصفة، و لا تغيّر جهة حُسنِه أو قبحِه بجهته(بجهة القطع) أصلاً؛ ضرورة أنّ القطع بالحسن أو القبح لا يكون من الوجوه و الاعتبارات التّي بها يكون الحسنُ و القبحُ عقلاً، و لا ملاكاً للمحبوبيّة و المبغوضيّة شرعاً؛ ضرورة عدم تغيّر الفعل عمّا هو عليه من المبغوضيّة و المحبوبيّة للمولى بسبب قطع العبد بكونه(کون الفعل) محبوباً أو مبغوضاً له(للمولی)، فقَتْلُ ابن المولى لا يكاد يخرج عن كونه مبغوضاً له و لو اعتقد العبد بأنّه عدُوُّه، و كذا قَتْلُ عدوِّه مع القطع بأنّه ابنه لا يخرج عن كونه(کون قتل عدوّه) محبوباً أبداً. هذا.
بیان جهت اصولی و فقهی
بحث اصولی در ما نحن فیه این است که آیا فعل متجرّیٰبه و فعل منقادٌبه بر حکم خود از حیث حسن و قبح باقی میماند یا خیر؟
بحث فقهی در ما نحن فیه این است که آیا فعل متجرّیٰبه و فعل منقادٌبه بر حکم خود از حیث حرمت و وجوب و یا احکام دیگر باقی است یا خیر؟
به عبارتی بحث در مورد این است که آیا قطع به وجوب فعل یا حرمت آن، موجب حدوث مصلحت یا مفسده در آن فعل میشود تا این که اقتضاء وجوب یا حرمت را داشته باشد و در نتیجه استحقاق عقوبت یا مثوبت به جهت آن تغییر باشد و یا این که هیچ تغییری در فعل مقطوع ایجاد نمیشود، بلکه استحقاق عقوبت و مثوبت به عزم فاعل و اراده اطاعت یا اراده عصیان او تعلّق میگیرد؟
مصنّف میفرمایند: فعل متجرّیٰبه و منقادٌبه بر صفت واقعیّه خود باقی میماند و قطع، آن صفت را تغییر نمیدهد؛ مثلاًهر گاه مکلّفی یقین دارد این مایع، خمر است، در حالی که در واقع آب میباشد، این مکلّف با شرب آن مایع، تجرّی بر مولا کرده و هتک حرمت نموده است و به این جهت استحقاق عقاب پیدا میکند ولکن آن مایع بر صفت واقعی خود یعنی آب بودن و مباح بودنِ نوشیدن آن باقی است و تغییری در آن ایجاد نمیشود.
قوله: «ضرورة...».
مصنّف برای اثبات مدّعای مذکور دو دلیل ذکر میکنند:
دلیل اول، دلیل وجدانی است. توضیح مطلب این است که با مراجعه به وجدان، عناوینی که بر افعال صادق است بر دو نوع میباشند: برخی از عناوین مانند عدل و ظلم باعث ایجاد حسن و قبح میشوند؛ مثلاً اگر زدن یک شخص به جهت تأدیب باشد، از عنوان حسن برخوردار میشود ولی اگر به جهت ایذاء باشد، از عنوان قبح برخوردار میشود؛ امّا در مقابل، برخی از عناوین مثل قتل یک مؤمن باعث ایجاد حسن و قبح نمیشوند؛ مثلاً قتل فرزند مولا قبیح است و مبغوض مولا میباشد، حال اگر عبد از روی اشتباه یقین داشته باشد، عدوّ مولا است و او را بکشد، این قطع باعث نمیشود صفت قبح از بین برود و محبوب مولا واقع شود.
در ما نحن فیه عناوینی مثل: مقطوع الخمریّة، مقطوع المبغوضیّة، و مقطوع المحبوبیّة، از نوع دوم بوده و باعث ایجاد حسن و قبح در نزد عقل و باعث ایجاد محبوبیت و مبغوضیت در نزد شرع نمیشوند.