1404/07/08
بسم الله الرحمن الرحیم
احکام القطع و اقسامه «6»/طرق موصله /مقصد ششم: حجج و امارات
موضوع: مقصد ششم: حجج و امارات/طرق موصله /احکام القطع و اقسامه «6»
قد عرفت: أنّه لا شبهة في أنّ القطع يوجب استحقاقَ العقوبة على المخالفة، و المثوبةِ على الموافقة في صورة الإصابة.
فهل يوجب(یوجب القطع) استحقاقها(استحقاق العقوبة أو المثوبة) -في صورة عدم الإصابة- على التجرّي بمخالفته(بمخالفة القطع)، و استحقاقَ المثوبة على الانقياد بموافقته، أو لا يوجب شيئاً؟
ألحقّ: أنّه يوجبه(یوجب القطعُ استحقاقَ العقوبة أو المثوبة)؛ لشهادة الوجدان بصحّة مؤاخذته(مؤاخذة القاطع) و ذمّه على تجرّيه(تجرّي القاطع) و هتك حرمته لمولاه، و خروجه عن رسوم عبوديّته، و كونه بصدد الطغيان، و عزمه على العصيان، و صحّةِ مثوبته و مدحه على إقامته(إقامة القاطع) بما هو قضيّة عبوديّته، من العزم على موافقته(موافقة القطع)، و البناء على إطاعته(إطاعة المولی) و إن قلنا بأنّه(أنّ المتجرّي) لايستحقّ مؤاخذةً أو مثوبةً -ما لم يَعْزَمْ على المخالفة أو الموافقة- بمجرّد سوء سريرته أو حُسنها، و إن كان مستحقّاً للّوم أو المدح بما يستتبعانه، كسائر الصفات و الأخلاق الذميمة أو الحسنة.
و بالجملة: ما دامت فيه(في القاطع) صفة كامِنةٌ(پوشیده) لا يستحقّ بها(بالصفة الکامنة) إلّا مدحاً أو لوماً، و إنّما يستحقّ الجزاء بالمثوبة أو العقوبة -مضافاً إلى أحدهما(المدح أو الذمّ)- إذا صار بصدد الجَرْي(حرکت) على طبقها(طبق الصفة الکامنة)، و العمل على وفقها، و جَزَمَ وعَزَمَ؛ و ذلك لعدم صحّة مؤاخذته بمجرّد سوء سريرته من دون ذلك(دون جري)، و حسنها(حسن المؤاخذة، أي المدح) معه(مع العزم)، كما يشهد به(بصحّة المؤاخذة) مراجعة الوجدان الحاكم بالإستقلال في مثل باب الإطاعة و العصيان، و ما يستتبعان من استحقاق النِيْران أو الجَنان.
بیان جهت کلامی
قوله: «و قد عرفت...».
در مورد بحث از تجرّی و انقیاد به لحاظ کلامی، مصنّف میفرمایند: با مراجعه به وجدان درمییابیم که هیچ تفاوتی بین مطیع و عاصی با متجرّی و منقاد وجود ندارد لذا همانطور که شخص مطیع و عاصی مستحقّ ثواب و عقاب میباشند، متجرّی و منقاد نیز مستحقّ ثواب و عقاب هستند؛ زیرا همانطور که شخص مطیع و عاصی اراده اطاعت و اراده عصیان و هتک حرمت مولا دارند، شخص منقاد و متجرّی نیز اراده اطاعت و اراده عصیان و هتک حرمت مولا دارند.
قوله: «و إن قلنا...».
مکلّفی که بر خوردار از سوء سَریره یا حسن سریره است، به دو صورت میباشد: در بعضی از موارد قصد عملی بر موافقت یا مخالفت ندارد، در چنین صورتی بحث از استحقاق ثواب یا عقاب مطرح نمیباشد، بلکه مسأله مدح یا ذمّ دنیوی مطرح میشود ولی در بعضی موارد علاوه بر آن، قصد عملی و عزم بر موافقت یا مخالفت دارد و در این راستا عملی را مرتکب میگردد، در این صورت بحث از استحقاق ثواب یا عقاب مطرح خواهد شد.
به عبارتی مجرّد ترک واقع موجب مذمّت و عقوبت نمیباشد، بلکه اراده عصیان و طغیان بر مولا و هتک حرمت او موجب استحقاق مذمّت و عقوبت میشود و چون این ملاک در شخص متجرّی وجود دارد، مستحقّ مذمّت و عقاب میباشد.
فائدة: این عبارت(و إن قلنا...) تعریض به مرحوم شیخ انصاری است؛ زیرا ایشان در رسائل فرمودند:
أنّ المتجرّي الّذي یخالفُ قطعَه لا يستحقّ إلّا المذمّة و اللوم على المنكشِف و هو سوء سريرته و خبث الباطن، و أمّا نفس الفعل فلا يترتّب عليه شيءٌ أصلاً.
ولی مصنّف در ما نحن فیه میفرمایند: شخص متجرّی مادامی که قصد بر مخالفت و هتک حرمت مولا را نداشته باشد، استحقاق مذمّت داشته و استحقاق عقوبت ندارد ولی زمانی که عزم بر مخالفت و طغیان بر مولا را داشته باشد، استحقاق عقوبت را نیز دارد؛ چون در این صورت هیچ تفاوتی بین او و بین عاصی وجود ندارد و همانطور که شخص عاصی مستحقّ عقاب است، شخص متجرّی نیز مستحقّ عقاب خواهد بود.