« فهرست دروس
درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی
کفایه

1404/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

تعریف مطلق و بیان مصادیق آن «15»/فصل اول /مقصد پنجم: مطلق و مقیّد، مجمل و مبیّن

 

موضوع: مقصد پنجم: مطلق و مقیّد، مجمل و مبیّن/فصل اول /تعریف مطلق و بیان مصادیق آن «15»

 

اسم نکره

یکی دیگر از الفاظی که علمای علم اصول از آن به عنوان لفظ مطلق یاد می‌کنند، لفظ نکره مانند «رجل» به همراه تنوین می‌باشد.

در مورد حقیقت اسم نکره سه دیدگاه وجود دارد:

1. اسم نکره بر یک فرد غیر معیّن از جنس خود دلالت می‌نماید، خواه این فرد در واقع و در نزد متکلّم معیّن باشد ولی در ظاهر و برای مخاطب مجهول است و خواه این فرد در واقع و در نزد متکلّم نیز غیر معیّن و مجهول باشد؛ مثلاً در آیه شریفه ﴿وَ جَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدِينَةِ﴾[1] ، لفظ «رجل» (با تنوین) دلالت بر فردی از افراد رجولیّت دارد که در نزد متکلّم معلوم است ولی برای مخاطبین مجهول می‌باشد و در جمله «قَتَلَ رجلٌ زیداً»، لفظ «رجل» دلالت بر فردی از افراد رجولیّت دارد که در نزد متکلّم نیز مانند مخاطب، مجهول است.

مطابق این نظریّه لفظ نکره به حسب مدلول تصوّری دلالت بر طبیعت شیء به صورت مطلق و به نحو لابشرط قسمی دارد و لذا استفاده اطلاق از آن، نیازمند قرینه عامّه و مقدّمات حکمت نمی‌باشد. غالباً در عبارات قدما این معنا برای اسم نکره در مقابل اسم معرفه بیان شده است.

2. اسم نکره مانند اسم جنس بر معنای کلّی و طبیعت دلالت می‌نماید، اما به سبب تنوین، مقیّد به قید وحدت شده است. بنابراین معنای اسم نکره، حصّه‌ای از طبیعت است که قابل صدق بر افراد کثیر می‌باشد. به عبارتی در اسم نکره، کلّیّت از معنای اسم جنس و جزئیّت از تنوین از باب تعدّد دالّ و مدلول فهمیده می‌شود.

مطابق این نظریّه، لفظ نکره به حسب مدلول تصوّری دلالت بر ماهیّت مهمله و لابشرط مقسمی، با قید وحدت داشته و لذا استفاده اطلاق از آن نیازمند قرینه عامّه و مقدّمات حکمت می‌باشد. غالباً در عبارات متأخّرین این معنا برای اسم نکره در مقابل اسم معرفه بیان شده است.

3. اسم نکره بر فرد مردّد بین افراد دلالت می‌نماید؛ مثلاً در جمله انشائیّه «جئني برجل» بمعنای «جئني بهذا الرجل أو ذاك» می‌باشد.

نظریّه سوم که به صاحب فصول نسبت داده می‌شود، مورد پذیرش مصنّف و بسیاری دیگر از علمای علم اصول واقع نگردیده و در مقام ایراد بر آن می‌گویند اگر موضوع‌له اسم نکره و حقیقت آن، فرد مردّد باشد، لازمه آن این است که در مواردی مانند «جئني برجل»، قابلیّت امتثال تکلیف وجود نداشته باشد، چون هر فردی را که مخاطب و مکلّف در نزد متکلّم حاضر نماید، فرد معیّن و مشخّص بوده نه فرد مردّد، در حالی که متعلّق تکلیف، فرد مردّد می‌باشد.

فائدة:

به نظر می‌رسد مراد صاحب فصول از وضع نکره برای فرد مردّد، احتمالی در مقابل دو احتمال دیگر نمی‌باشد، بلکه مراد ایشان از فرد مردّد، همان فرد غیر معیّن است؛ به این صورت که متکلّم با به کارگیری لفظ به صورت نکره، نظر به فرد معیّن و مشخّص نداشته لذا هر فردی از افراد جنس که مورد امتثال قرار گیرد، متعلّق تکلیف اتیان شده است و همچنین در جملات خبریّه اگر شخصی بگوید: «جائني رجل»، این «رجل» احتمال صدق بر هر فردی از افراد رجولیّت را دارد لذا به لحاظ مصداقی، مردّد بین افراد مختلف می‌باشد و این بیان با مراجعه به مباحث صاحب فصول ذیل بحث از اسم جنس و نکره در کتاب اصولی فصول روشن می‌گردد.

 


logo