1403/09/25
بسم الله الرحمن الرحیم
خطابات شفاهیّه «8»/فصل هفتم /مقصد چهارم: عامّ و خاصّ
موضوع: مقصد چهارم: عامّ و خاصّ/فصل هفتم /خطابات شفاهیّه «8»
و إن أبيت إلّا عن وضع الأدوات للخطاب الحقيقيّ فلا مناصَ[1] عن التزام اختصاص الخطابات الإلهيّة -بأدوات[2] الخطاب أو بنفس توجيه الكلام بدون الأداة- كغيرها[3] بالمشافهين[4] في ما لم يكن هناك قرينة على التعميم.
و توهّم: صحّة التزام التعميم في خطاباته تعالى لغير[5] الموجودين -فضلاً عن الغائبين-؛ لإحاطته بالموجود في الحال و الموجود في الاستقبال.
فاسدٌ: ضرورة أنّ إحاطته تعالى لا توجب صلاحيّة المعدوم -بل الغائب- للخطاب. و عدم صحّة المخاطبة معهما[6] لقصورهما لا يوجب نقصاً في ناحيته تعالى، كما لا يخفى.
كما أنّ خطابه اللفظيّ -لكونه تدريجيّاً و متصرّمَ الوجود- كان قاصراً عن أن يكون[7] موجّهاً نحوَ[8] غير مَن كان بمسمع منه[9] ضرورةً.
هذا لو قلنا بأنّ الخطاب بمثل «يَا أيّها النَّاس اتَّقوا» في الكتاب حقيقةً إلى غير النبيّ؟ص؟ بلسانه.
و أمّا إذا قيل بأنّه[10] المخاطَب و الموجّه إليه الكلام حقيقةً -وحياً أو إلهاماً- فلا محيص إلّا عن كون الأداة في مثله للخطاب الإيقاعيّ ولو مجازاً.
و عليه[11] لا مجال لتوهّم اختصاص الحكم -المتكفّل له الخطابُ- بالحاضرين[12] ، بل يعمّ المعدومين فضلاً عن الغائبين.
قوله: «و إن أبيت...».
مصنّف تا اینجا در صدد تقویت وضع ادوات خطاب برای خطاب انشائی و ایقاعی بوده و مطابق این بیان مدخول ادوات خطاب اختصاصی به حاضرین در مجلس خطاب نداشته و شامل غائبین و معدومین هم میشوند؛ در ما نحن فیه میفرمایند اگر شخصی این مطلب را قبول نکند و بگوید ادات خطاب برای خطاب حقیقی -یعنی بعث و زجر فعلی مکلّف- وضع شدهاند، باید بپذیرد که مدخول ادوات خطاب، اختصاص به موجودین و حاضرین در مجلس خطاب داشته و شامل معدومین و غائبین نمیشوند کما این که در خطابات عرفیّه نیز به همین صورت بوده و ظهور در تعلّق خطاب به افراد حاضر دارد مگر این که قرینهای بر تعمیم وجود داشته باشد.
بیان توهّم و دفع آن
قوله: «و توهّم...».
شاید برای اثبات تعمیم نسبت به خطابات خداوند متعال گفته شود اگر چه در خطابات عرفیّه و کلام بشری، امکان تعلّق خطاب حقیقی به معدومین و موجودین بدون قرینه وجود ندارد ولی در خطابات الهیّه این امکان وجود دارد، چون تمام موجودات در نزد خداوند متعال حاضر هستند و خداوند متعال نسبت به تمام موجودات احاطه کامل دارند؛ مصنّف در پاسخ میفرمایند اگر مراد از خطاب، خطاب حقیقی و بعث و زجر فعلی مخاطبین باشد، تعلّق خطاب به غائبین و معدومین ممکن نمیباشد چون این خطاب نیاز به وجود مخاطب و التفات دارد در حالی که شرط اول در معدومین و شرط دوم در غائبین وجود ندارد و در این جهت هیچ تفاوتی بین خطابات الهیّه و خطابات بشری وجود ندارد و این عدم امکان تعلّق خطاب حقیقی به غائبین و معدومین ضرری به قدرت لایزال الهی نزده و باعث نقص نسبت به ذات الهی نمیباشد چون این عدم امکان تعلّق خطاب نسبت به غائبین و معدومین به خاطر عدم قابلیّت است، نه عدم فاعلیّت، کما این که شنیدن خطابات لفظیّه صادره از شارع برای غائبین و معدومین ممکن نمیباشد، چون امر متصرّم الوجود بوده و قابل بقاء نمیباشند.
قوله: «هذا لو قلنا...».
مصنّف در پایان میفرمایند در این که مخاطب حقیقی در خطابات الهی چه کسانی هستند، دو نظریّه وجود دارد:
نظریّه اول: مخاطب حقیقی مردم بوده و پیامبر از این جهت که واسطه ابلاغ این احکام و دستورات به مردم هستند، مورد خطاب قرار گرفتهاند؛ در این صورت خطاب ظهور در خطاب انشائی و ایقاعی داشته و شامل تمام افراد و مکلّفین، اعمّ از حاضرین، غائبین و معدومین میشود و مباحث مذکور در گذشته بر اساس این مبنا و نظریّه مطرح شده است کما این که احتمال دارد خطاب، ظهور در خطاب حقیقی داشته و اختصاص به حاضرین داشته باشد کما مرّ بیانه.
نظریّه دوم: مخاطب حقیقی مردم نبوده و پیامبر مخاطب حقیقی میباشد؛ در این صورت در موارد مذکور مانند: <یا أیّها الناس> و <یا أیّها الذین آمنوا>، قطعاً خطاب از نوع خطاب انشائی میباشد و امکان خطاب حقیقی وجود ندارد، چون شرط خطاب حقیقی این است که عنوان قابل انطباق بر مخاطب به خطاب حقیقی باشد، در حالی که در ما نحن فیه عناوینی مانند: «النّاس» و «الذین آمنوا» قابل انطباق بر رسول خدا؟ص؟ به تنهایی، نمیباشند. بنابراین مطابق این نظریّه خطابات شفاهیّه عامّ بوده و شامل حاضرین، غائبین و معدومین میشوند و در این جهت نزاعی وجود ندارد.
خلاصه آن که: مطابق بیان مصنّف چون از طرفی مخاطب در خطابات مذکور همه مردم میباشند؛ و از طرفی دیگر ادات خطاب برای خطاب انشائی وضع شدهاند نه خطاب حقیقی ولو این که ظهور در خطاب حقیقی دارند ولی چون مانع از اختصاص آن به حاضرین وجود دارد، اختصاص به موجودین و حاضرین در زمان خطاب نداشته و شامل معدومین و غائبین نیز میشوند کما این که مدخول این ادوات مانند: «النّاس» و «الذین آمنوا» در <یا أیّها الناس> و <یا أیّها الذین آمنوا> ظهور در همین عمومیّت دارند.