« فهرست دروس
درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی
کفایه

1403/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

مسئله سرایت و عدم سرایت اجمال خاصّ به عامّ «2»/فصل پنجم /مقصد چهارم: عامّ و خاصّ

 

موضوع: مقصد چهارم: عامّ و خاصّ/فصل پنجم /مسئله سرایت و عدم سرایت اجمال خاصّ به عامّ «2»

 

و إن لم يكن كذلك[1] ، بأن كان[2] دائراً بين المتباينين مطلقاً[3] ، أو بين الأقلّ و الأكثر في ما كان[4] متّصلاً، فيسري إجماله إليه[5] حكماً في المنفصل المردّد بين المتباينين، و حقيقةً في غيره[6] :

أمّا الأوّل فلأنّ العامّ -على ما حقّقناه- كان ظاهراً في عمومه إلّا أنّه لا يتّبع ظهوره في واحد من المتباينين اللّذين علم تخصيصه[7] بأحدهما.

و أمّا الثاني فلعدم انعقاد ظهور من رأس[8] للعامّ[9] ؛ لاحتفاف[10] الكلام بما يوجب احتماله[11] لكلّ واحد من الأقلّ و الأكثر، أو لكلّ واحد من المتباينين، لكنّه[12] حجّة في الأقلّ؛ لأنّه[13] المتيقّن في البين.

فانقدح بذلك[14] الفرق بين المتّصل و المنفصل. و كذا في المجمل بين المتباينين، و الأكثر و الأقلّ، فلاتغفل.

 

و إن لم يكن كذلك...

در مورد مسأله دوم مثل این که مولا بگوید: «أکرم العلماء إلّا الفسّاق منهم» و در عنوان خاصّ، اجمال وجود داشته باشد، مصنّف می‌فرمایند اجمال خاصّ به عامّ سرایت می‌کند و برای عامّ، ظهوری منعقد نمی‌گردد تا از حجیّت برخوردار باشد لذا ما نمی‌توانیم حکم مورد مشکوک را از دلیل مذکور استفاده نماییم و دلیل بر این مطلب این است که دلیل شرعی محفوف به قرینه‌ای است که مانع از انفقاد ظهور برای عنوان عامّ می‌شود.

در مورد مسأله سوم مثل این که مولا بگوید: «أکرم العلماء» و سپس بگوید: «لا تکرم زیداً العالم» و مفهوم زید عالم، مجمل بوده و دائر بین زید بن بکر و زید بن عمرو باشد، مصنّف می‌فرمایند اگر چه در فرض مذکور برای عامّ ظهور منعقد می‌گردد و اجمال دلیل خاصّ حقیقتاً به عامّ سرایت نمی‌کند ولکن این ظهور از حجیّت برخوردار نمی‌باشد زیرا علم اجمالی داریم که یک زید از تحت دلیل عامّ خارج شده و با وجود این علم اجمالی، نه می‌توانیم به اصالت العموم تمسّک کنیم و هر دو فرد مذکور را داخل در دلیل عامّ بدانیم و نه می‌توانیم اَحدهما را داخل در دلیل عامّ و دیگری را داخل در دلیل خاصّ بدانیم؛ چون ترجیح بلا مرجّح لازم می‌آید.

و اما در مورد مسأله چهارم مثل این که مولا بگوید: «أکرم العلماء إلّا زیداً» و در عنوان خاصّ، اجمال وجود داشته باشد، مصنّف می‌فرمایند اجمال خاصّ حقیقتاً به عامّ سرایت می‌کند و برای عامّ ظهوری منعقد نمی‌گردد کما مرّ في المسألة الثانیة.

فانقدح بذلك الفرق بين المتّصل و المنفصل...

مصنّف در پایان می‌فرمایند از مجموع بیانات مذکور، تفاوت مخصّص منفصل و متّصل و همچنین تفاوت شبهه مفهومیّه‌ای که از نوع اقلّ و اکثر و متابینین باشد، روشن می‌گردد چون در مخصّص منفصل برای عامّ ظهور منعقد می‌گردد ولی در متّصل، مانع انعقاد ظهور می‌شود و در شبهه مفهومیّه از نوع متباینین، قدر متیقّن وجود ندارد ولی در اقلّ و اکثر قدر متیقّن وجود دارد.

 


[1] یعنی اگر شبهه مفهومیّه از نوع اقلّ و اکثری نباشد که دلیل خاصّ، دلیل منفصل است.
[2] أي: کان المفهوم.
[3] یعنی خواه دلیل خاصّ، متصّل باشد و خواه منفصل.
[4] أي: کان الخاصّ.
[5] أي: إجمال الخاصّ إلی العامّ.
[6] أي: في غیر المنفصل المردّد بین المتباینین.
[7] أي:‌ تخصیص العامّ.
[8] یعنی: از همان ابتدا.
[9] متعلّق به «ظهور».
[10] تعلیل برای «لعدم».
[11] أي:‌ احتمال العامّ.
[12] أي: لکنّ العامّ.
[13] أي: لأنّ الأقلّ.
[14] یعنی: توضیحات و تفصیلات مذکور.
logo