1403/07/18
بسم الله الرحمن الرحیم
دلیل اول: آیات/ادله حرمت ربا /ربا و بانکداری اسلامی
موضوع: ربا و بانکداری اسلامی/ادله حرمت ربا /دلیل اول: آیات
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث در مورد ادله حرمت ربا بود. بیان شد که برای اثبات حرمت ربا به چهار دلیلِ آیات، روایات، اجماع و حکم عقل استناد میشود. برای دلیل اول نوعا به هفت آیه استناد میشود ولی بعضی از آیات دلالت مد نظر را ندارد مثل آیه اول[1] که در گذشته بیان شد.
اما آیه دوم که مورد استناد قرار میگیرد آیه 276 سوره مبارکه بقره[2] میباشد، خداوند متعال می فرماید: يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثيم برای استدلال به این آیه اول لغت «یمحق» را مورد استدلال قرار داده و میفرمایند که «مَحَقَ یَمحَقُ بر وزن نصر ینصر» و «محاق» به معنای از بین رفتن شیء به صورت تدریجی است، لذا اینکه بعضی گفتهاند به معنای نقصان یا هلاک است صحیح نمیباشد. در پایان ماه قمری وقتی ماه کم نور میشود میگویند ماه به مَحاق رفت، چون ماه اول برج قمری حالت هلال دارد، بعد از چند روز که میگذرد ماه بیشتر دیده میشود تا در وسط برج ماه کامل میشود و به تدریج به پایان برج که میرسد کم نور میشود. و برای مدّت زمانی پنهان میشود. خداوند متعال میفرماید من آرام آرام ربا را نابود میکنم، به این صورت که ربا خواران اول که سود میگیرند خوشآیندشان بوده و این کار برایشان جذابیت دارد، در مرحله بعد اموال روی هم انباشته میشود و لذت میبرد، ولی خداوند کاری میکند که این شخص ربا خوار آرام آرام دچار هلاکت شود. در مورد این هلاکت برخی گفتهاند که یا به معنای از بین بردن سرمایه است یعنی در همین دنیا اموالش از بین میرود، عدهای دیگر هم گفتهاند که برکت اموالش از بین میرود یعنی سرمایه دارد ولی تبدیل میشود به یک انسان حسودی که خودش و خانوادهاش از این اموال استفاده نمیکنند و به تعبیر امیرالمومنین علیهالسلام[3] «هلک خزان الاموال» یعنی اموال او از بین میرود جان او هم از بین میرود، این تعبیر قطعا تعبیری است که با حرمت ربا تناسب دارد نه کراهت لذا این قسمت آیه یعنی «یمحق الله الربا» دلالت بر حرمت دارد.
«وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ» این قسمت آیه شاید مستقیما به بحث ما مرتبط نباشد اما پرداختن به آن خالی از ثمره نمیباشد. آرام آرام آن را پرورش میدهد. مربی کسی است که سرپرستی را بر عهده میگیرد و آرام آرام شئونات شخص را در مسیر اصلاح قرار میدهد. خداوند متعال در این آیه میفرماید شما صدقه میدهید و من این اموال شما را آرام آرام رشد میدهم، فکر نکنید چیزی از مال شما کم شده است، مثلا امروز فلان مقدار پول داشتید و قرار بود فلان اتفاق تلخ برای شما بیفتد یا اینکه به فلان مرض مبتلا شوید، با پرداخت صدقه بسیاری از بلاها از شما دور شده است و این خودش رشد است، وقتی قرار است به شخصی آسیبی برسد و با پرداخت صدقه آن خطر عظیم دفع میشود این خودش رشد است. شخصی را میشناسم که مبتلا به بیماری سختی شده است، پزشکان به او گفتهاند باید صدها میلیون پول پرداخت کنید تا شما را عمل کنیم و جمع کردن این مقدار پول برای این خانواده بسیار مشکل است، اما گاهی شخصی همین بیماری را میگیرد با یک دارو ساده بیماری او از بین میرود. خیلی وقتها این اتفاقات ارتباط مستقیم با دستوراتی در دین ما دارد که گاها برای ما بیاهمیت هستند. لذا اینکه میبینیم امام مجتبی علیه السلام چندین بار اموال خود را در راه خدا صدقه میدهد یک بخش آن این است که اموالش را از دست میدهد اما خیلی از آنها را ما نمیدانیم که چه اسراری در این عالم است به تعبیری ما ظاهر امر را میبینیم و آنها به باطن این عالم نظر دارند. اگر در ایام تبلیغ برای مردم همین موضوعات به ظاهر پیش پا افتاده مثل پرداخت صدقه و آثار آن در زندگی را بیان کنیم بعد میبینیم که چقدر مردم مشتاق همین مسائل هستند و چه قدر همین مسائل به ظاهر دم دستی را بلد نیستند.
در مورد همین شستن قبور اموات شاید برای بعضی بیاهمیت باشد ولی برای کسی که میخواهد قبر فرزند یا پدر و مادرش را بشورد اگر بداند که این کار مستند است و در دین اسلام به آن پرداخته شده است هم با اعتقاد بیشتری این کار را انجام میدهد و هم از انجام این کار لذت میبرد، من در مورد همین مسأله به ظاهر ساده یک روز در شهرستان آمل ایام ماه مبارک رمضان سخنرانی کردم، واقعا مردم از اینکه یک موضوعی که همیشه با آن سر و کار دارند را یاد گرفتهاند از ما تشکر میکردند و میگفتند بسیاری از متدینین این کار ما را خرافات میدانستند و ما با تردید قبور اموات را میشستیم یا اینکه شمع روشن میکردیم از امروز با اعتقاد این کار را ادامه میدهیم.
اما قسمت دوم آیه میفرماید «وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثيم» مفسرین میفرمایند «کفار» صیغه مبالغه است و به معنای کسی است که آرام آرام منکر امور میشود، کفر او تدریجی است. یکی از آثاری هم که برای ربا خواری آمده است این است که معنویت از او دور میشود و آنچه در جامعه دیده میشود این است که چنین افرادی واقعا از خدا و معنویت دور میشوند و بسیاری از امور برای آنها هیچ اهمیتی ندارد. با خیال راحت پول در میآورد وقتی یک مقدار جلو تر برود دیگر رحم ندارد و فقط مهم این است که پول به دست بیاورد لذا یکی از آثار ربا خواری این است که مبتلی به قساوت قلب میشوند.
«أَثيم» صفت مشبهه به معنای گنهکار است و آیه چون در ابتدای آن مسأله ربا و صدقات مطرح شده است ذیل آن نیز باید به لحاظ مصداقی ربا را شامل بشود، پس ربا از مصادیق کفر است، ربا از مصادیق «اثم» کثیر است تا جایی که مفسرین فرمودهاند گناه کبیره است، لذا قطعاً این آیه شریفه دلالت بر حرمت ربا دارد و به تعبیری با تندی با ربا خواری برخورد کرده است.
آیات بعدی که در این زمینه مورد برسی قرار میگیرد آیات 278 و 279 سوره بقره[4] [5] میباشد. در آیه اول میفرماید « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا» در مورد شان نزول این آیه موارد مختلفی مطرح شده است اما آنچه قدر متیقن است ربا خواری در عربستان در زمان پیامبر مکرم اسلام شیوع پیدا کرده بود، علت آن هم این بود که چون در عصر جاهلیت یک امر مرسومی بود فرزندان آنها هم این کار را ادامه داده بودند و برای دریافت پول پدارنشان که به آنها ارث میرسید به جان افراد دیگر میافتاند ، آیه نازل شد «ای کسانی که ایمان آوردهاید تقوای خدا را پیشه کنید و ترک و رها کنید چیزی که باقی مانده است از سود» ربا در لغت به معنای سود است. «ذروا» صیغه امر است و صیغه امر دلالت بر وجوب دارد، یعنی واجب است بر شما که ربا نگیرید، امر به شی هم مقتضی نهی از ضدش میباشد، به عبارت دیگر بعضی از واجبات را که انجام نمیدهیم اگر واجب از امور وضعی باشد اثر بر آن مترتب نمیشود، مثلاً بیع لازم است، وفای به عقد بیع واجب است این وضعی است. اما اگر تکلیفی بخواهد باشد قطعاً نقطه مقابل آن حرمت است. اگر ترک عمل ربا واجب باشد، نقطه مقابل آن میشود، انجام عمل ربا حرام است لذا این آیه از باب امر به شی که اقتضای نهی از ضدش را دارد، دلالت بر حرمت ربا خواهد داشت.
در آیه بعد میفرماید «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» ماده «اِذن» در لغت به معنای اجازه دادن است، اما وقتی به همراه باء جاره متعدی میشود به معنای علم و یقین پیدا کردن است، اگر بگویند «أذِنَ زید بفسق عمرو» یعنی زید علم و یقین پیدا کرد نسبت به فاسق بودن عمرو. ترجمه رایج این است که اگر شما ربا خواری را ترک نکنید اعلام جنگ به خدا و رسولش میکنید یعنی شروع کننده جنگ ربا خوار است. اما ترجه دوم که بیان شد، این است که یقین پیدا کنید به جنگی که از جانب خدا و رسول است. بعد از این آیه عمل پیامبر هم موید این است که در اینجا «فاذنوا» به معنای اعلام کردن نیست بلکه به معنای علم و یقین پیدا کردن است.
بنابراین جنگ از جانب خدا و رسول شروع میشود یعنی کسی که ربا خواری میکند خدا و رسول به جنگ او میآیند لذا پیامبر مکرم اسلام بعد از همین قضیه دستور دادند که با ربا خواران مبارزه علنی بشود، اموال افراد ربا خوار را میگرفتند و سرمایهاش را به او برمیگرداندند. در ادامه ان شاالله بیان میشود که ربا دادن، ربا گرفتن و واسطه شدن در این مورد حرام هستند، حتی یکی از دلائلی که خداوند متعال برکات را از قوم یهود گرفت همین ربا خواری قوم یهود بود. پس نتیجه ربا خواری این میشود که خدا و رسول به جنگ با او بلند میشوند، و این شدّت برخورد نشان دهنده این است که این عمل حرام میباشد.
در ادامه آیه میفرمایند «وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُسُ أَمْوالِكُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُون» قبلا در بحث فقه و در جاهای دیگر بیان کردیم که باید عامل باشیم به ما آتاکم الرسول و سلیقهای برخورد نکنیم لذا در آن ماجرایی که شخصی را میخواستند سنگسار کنند و او از چاله بیرون آمد و فرار کرد و شخصی با جمجه شتر به سر آن شخص فراری زد و او را به قتل رساند؛ پیامبر فرمودند که اگر حکم را میدانستید و این کار را انجام دادید باید قصاص میشدید ولی چون حکم را نمیدانستید باید دیه این شخص را پرداخت کنید، چون آن شخص با فرار از آن چاله دیگر گناهی نداشت و ما اجازه هیچ برخوردی را با او نداشتیم. در ما نحن فیه نیز ما حق نداریم آبروی کسی که ربا خواری میکند را ببریم، حق نداریم به او تهمت بزنیم، حق نداریم که تمام اموال او را برداریم، در احتکار باید اموال شخص را بریزند در خیابان و بفروشند اما در ربا باید رأس مال را به خودش بازگردانند. لذا آیه میفرماید اگر شخص توبه کرد و دیگر این راه را ادامه نداد رؤس اموال او را برگردانید. جامعه اسلامی حق ندارد به اموال شما تجاوز کند.
«لا تظلمون و لا تظلمون» دین اسلام نه ظلم کردن و نه ظلم دیدن را میپذیرد. یکی از چیزهایی که ما در زندگی مبتلا هستیم، این است که ظلم نمیکنیم اما اگر به ما ظلم بشود ایستادگی هم نمیکنیم، در حالی که اگر ظلم کردن حرام است، تحمل ظلم هم حرام است. مطمئن باشیم هر جایی هم که در مقابل ظلم ایستادگی کنیم، خداوند متعال از ما حمایت میکند.
در دلیل چهارم که دلیل عقل است از این قسمت آیه یعنی «لاتظلمون و لا تظلمون» استفاده کرده و میفرمایند ربا از مصادیق ظلم است و ظلم هم عقلا قبیح است و هرآنچه را که عقل حرام بداند شرع هم آن را حرام میداند و چون ربا به تصریح آیات و روایات از مصادیق ظلم کردن است ظلم هم عقلا قبیح است و هر آنچه که عقل حکم به حرمت آن دهد شرع هم حکم به حرمت آن میکند، لذا ربا شرعاً حرام است.
در مورد شأن نزول این آیه آمده است که شخصی به نام خالد بن ولید آمد خدمت پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» و عرض کرد که پدرم یعنی مغیره از گذشته به مردم ربا میداد و من میخواهم بروم و سود این پولها را دریافت کنم آیا این عمل من جایز است؟ پیامبر مکرم اسلام او را از این کار منع کردند و این آیه نازل شد. شأن نزول دیگری که آمده در مورد عباس عموی پیامبر[6] است که ظاهرا در زمان جاهلیت از ربا خواران بوده و برای اینکه پیامبر «صلی الله علیه و آیه و سلم» بگوید این حکم اختصاص به شما ندارد و شامل من و فامیل من هم میشود، اولین ربایی را که تعطیل کرد و اجازه نداد سود آن گرفته شود، پول سود عمویش عباس بود به عبارت دیگر اول از خانواده خودش شروع کرد.
آیه بعدی که مورد برسی قرار میگیرد آیات 130 و 131 سوره آل عمران[7] [8] میباشد، « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا» این نهی است و نهی هم ظهور در حرمت دارد. خداوند متعال از خوردن ربا و سود اضافه منع کرده است، در اینجا یک قید آمده است «اضعافا مضاعفة» مفسرین در مورد این عبارت سه احتمال را مطرح کردهاند:
1. بنده خدایی که از شما پول سودی گرفت مثلا 100 میلیون دریافت کرد و قرار بود 120 میلیون برگرداند، اما نتوانست این مبلغ را برگرداند شما به او میگویید، مانعی ندارد در سال بعد بجای 120 میلیون، 20 میلیون دیگر روی آن 120 میلیون بگذار و پرداخت کن. یعنی ﴿اضعافا مضاعفة﴾ برگردد به سودی که به اصل مال تعلق میگیرد.
2. سودی است که برگردد به اصل مال و سود مثلاً بگویید شما از من 100 میلیون گرفته بودی و قرار بود 120 میلیون برگردانی، یعنی در حقیقت شما باید به ازای هر یک پنجم 4میلیون سود پرداخت میکردی، سال بعد طبیعتا باید 144 میلیون باز گردانید.
3. بعضی از مفسرین هم گفتهاند این عبارت ﴿اضعافا مضاعفة﴾ قید توضیحی است چون ربا خودش ﴿اضعافا مضاعفة﴾ است، ولی این احتمال بعید است چون، مفعول مطلق نوعی است مثل «رجعت القهقری».
آیات بعدی که مورد برسی قرار میگیرد، آیات 160 و 161 سوره نسا[9] [10] میباشد. به دلیل ظلمی که مردم یهود میکردند، وبه دلیل اینکه مانع دین خدا میشدند، به دلیل اینکه ربا خواری میکردند در حالی که نهی شده بودند و اکل مال به باطل می کردند ما اموری که بر آنها حلال بود را حرام کردیم. بعد میفرماید «و اعتدنا للکافرین منهم عذابا الیما» برای کافران عذاب درد ناکی را کردیم.
سوالی که مطرح میشود این است که این آیه در مورد یهود است، چه ارتباطی به ما دارد؟ چه کسی نهی از ربا خواری شده بود؟ یهود، چه کسانی اکل مال به باطل انجام دادند؟یهود. تمام این خطابها با قوم یهود است به ما چه ارتباطی دارد؟
بعضی برای اثبات این مسأله در زمان ما به استصحاب ادیان گذشته روی آوردند، و به نظر ما استصحاب ادیان گذشته حجت نیست، چون زمانی که یک دین نسخ بشود احکام آن هم نسخ میشود، شاهد این مطلب هم این است که در زمان پیامبر مردم منتظر بودند که بر پیامبر مکرم اسلام وحی نازل بشود، این انتظار مردم برای رسیدن دستور جدید در زمان پیامبر به دلیل این بوده است که سیره پیامبر اینگونه نبوده که از ادیان گذشته پیروی کند، البته همین مقدار که این ماجرا برای ما نقل شده و ردع نشده است حکایت از موافقت شریعت ما دارد و همین مقدار برای سرایت حرمت در زمان ما کفایت میکند چون حکایتش ظهور در موافقت دارد.
سوال دیگری در ما نحن فیه مطرح میشود و آن اینکه مگر ما نمیگویم اموری که در شریعت حرام شده اند مفسده ذاتیه دارند، به تعبیر دیگر طبق نظر عدلیه و امامیه احکام تابع مصالح و مفاسد نفس الامریه هستند. به خاطر ظلمی که یهود انجام داد ما اموری که طیب و حلال بود را بر آنها حرام کردیم. امور طیب و حلال که مفسده ذاتیه ندارد پس چطور این آیه میخواهد حرمت را دلالت کند؟ جواب این است که احکام دو دسته هستند، احکام اولیه و احکام ثانویه، در بعضی از موارد مصالح بالاتری دیده میشود، مثل ماهی گیری که بر قوم ثمود ممنوع شده بود و میخواست به آنها بفهماند که رشد شما در فرمان بردن است مثل ثواب نماز جماعت که بیشتر است به خاطر این نماز خواندن نمیباشد بلکه به خاطر روحیه اطاعت و تشکیل اجتماع مسلمین و فرمان بردای است. بنابراین وجه حرمت امور حلال و طیّب در آیه مذکور به جهت تربیت و تنبیه آنها بوده است.