1403/06/28
بسم الله الرحمن الرحیم
مسیر تکامل بانکها/مقدمه /ربا و بانکداری اسلامی
موضوع: ربا و بانکداری اسلامی/مقدمه / مسیر تکامل بانکها
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه:
همانطور که در گذشته بیان شد مباحثی که در مورد فقه معاصر مطرح میشوند، در زمان فعلی از اهمّیت ویژهای برخوردار میباشند، امروزه جامعه از حوزه علمیه به لحاظ روابطی که طلاب در بین مردم دارند و رشتههای علمی که پیدا شد و حرفهای جدیدی مطرح میشود انتظار دارد که حرف دین در زمینههای مختلف بیان کند. یعنی متدینین جامعه انتظار دارند تکلیفشان در مسائل جدید و مستحدثه معلوم و مشخص باشد. مثلا حکم مسأله تلقیح مصنوعی یا اجاره رحم یا مسأله بخشیدن اعضا و جوارح که امروزه مطرح میشود به لحاظ شرعی معلوم باشد. در همین مسأله بخشیدن اعضا و جوارح و پیوند زدن آن به بدن دیگری یک از اساتید ایرادات اساسی دارند مثلا حرفشان این است که انسان در زمانی که زنده است آیا این حق را دارد که بگوید دست من را قطع کنید و به بدن شخصی که دست ندارد پیوند بزنید؟ آیا چنین ولایتی برای افراد ثابت است که اعضاء بدنشان را به بدن دیگران پیوند بزنند؟ چگونه بعد از مرگ خودش چنین ولایتی برای اطرافیانش ثابت است؟ مثلا کسی که مرگ مغزی شده از حیات برخوردار است، یعنی بین انسان مرده و زنده این فرد زنده به حساب میآید، با چه اجازهای به حیات او پایان میبخشید؟ مگر زمانی که سالم بود پدر این شخص اجازه داشت بگوید این فرزند من است و چون من بر او ولایت دارم انگشت او را قطع کنید و به بدن شخص دیگری پیوند بزنید؟
در زمان ما خیلی از این مسائل اتفاق میافتد و خیلی از علماء قائل به جواز هستند و عدهای هم قائل به حرمت این مسأله هستند.
خلاصه آنکه جای مطرح شدن این مباحث در فقه معاصر است، منتهی قبلا هم گفتیم کسانی که تحت عنوان فقه معاصر دارند فعالیت میکنند و میخواهند خروجی علمی و خوبی داشته باشند، باید دروس رایج حوزه را تقویت کنند، یعنی طلبه باید اصول و فقه و قواعد فقهیه را خوب بخواند، مسلط به آیات و روایات باشد که وقتی میخواهد وارد فقه معاصر بشود و با مسائل مستحدثه رو به رو می شود بتواند استنباط صحیحی داشته باشد، یعنی بتواند با توجه به ادله موجود، آیات و روایات به خوبی مسأله را تبین و تکلیف را معلوم نماید.
ربا و بانکداری اسلامی:
یکی از مسائلی که از سالیان گذشته مورد بحث بود، مسأله ربا و وجود ربا در بانکداری بوده است، اول این بحث لازم است یک تاریخچه از بانک و بانک داری بیان شود.
تاریخچه بانک داری:
انسان طبیعتش این است برای اینکه امورات زندگیش بگذرد باید دست نیاز به سوی دیگران دراز کند، یک شخص نمیتواند از امورات خیاطی، کشاورزی، مکانیکی، مهندسی، دامداری و ... به تنهایی بر آید، خلاصه برای انجام بعضی از امور مثل اصلاح سر نیاز به دیگران دارد، این احتیاجاتی که بشر نسبت به امورات خودش به دیگران داشت در گذشته مردم را وادار به این کرده بود که با همدیگر تعامل کنند، لذا وقتی به یکدیگر مراجعه میکردند و از وسائلی که داشتند به دیگری میدادند، مثلا اگر شخصی به مکانیک ماشین نیازمند بود برای این مکانیک شیر یا مثلا گندم یا چیزهای دیگر میآورد که خدمات دریافت کند و تمام مردم احتیاجات خود را به این شکل مرتفع میکردند، که در اصطلاح اقتصاد به این کار معاملات پایاپای یا کالا به کالا میگفتند.
بعد از گذشت مدتی که جامعه توسعه پیدا کرد برای معاملات کالا به کالا به مشکلاتی برخورد کردند، یکی از مشکلات این بود، شخصی که مثلا تعمیر کار بود با حجمی از وسایل رو به رو میشد که نگهدای این وسایل کار مشکلی بود یا حتی این شخص به این وسایل با این حجم احتیاج نداشت، لذا نیازها برآورده نمیشد و به تعبیری رغبتی در دریافت بعضی از اجناس وجود نداشت. برای اینکه این مشکل حل شود یک اجناسی را به عنوان ملاک و شاخص قرار دادند، مثلا گندم را مدتی برای معیار اجناس قرار دادند چون هم کشت آن زیاد بود و از طرف دیگر همه افراد جامعه به گندم احتیاج داشتند. اگر کسی کاری داشت باید گندم پرداخت میکرد تا اینکه خدمات دریافت کند.
این کار هم مشکلات خودش را داشت، مثلا شخصی اگر از کشور دیگر کالایی میخواست وارد کند باید گندم میفرستاد تا اینکه کالا را دریافت کند، جابجایی این گندمها بسیار سخت بود و خطراتی از قبیل راه زنی و مسائل دیگر وجود داشت لذا به فکر این افتادند که چیز دیگری را به عنوان شاخص در معاملات قرار دهند که حجم آن کمتر و ارزش آن زیاد باشد، لذا به طلا و نقره و در بعضی از زمانها به سنگهای قیمتی مثل یاقوت روی آوردند و اینها به عنوان شاخص در معاملات قرار گرفتند.
بعد از گذشت مدتی دیدند این کار هم سخت است و خطرات زیادی دارد، برای همین افرادی را به عنوان صراف و خزانه دار قرار دادند و یک تعداد افراد هم به عنوان نگهبان در این صرافیها بودند که از اموال مردم محافظت کنند. کار این افراد هم به این شکل بود که مردم طلا و نقره خود را به اینها میدادند و در مقابل رسید دریافت میکردند که مثلا فلان مقدار طلا برای فلان شخص در صرافی موجود است و هر وقت این شخص کالایی میخواست خریداری کند رسید را به صرافی میداد و طلای خودش را دریافت میکرد.
بعد از گذشت مدتی همین رسیدی که از صرافها دریافت میکردند، در معاملات مورد استفاده قرار میگرفت، به این صورت که اگر شخصی از بازار کالایی خریداری میکرد در مقابل کالا همان رسید صرافی را میداد و دیگر نمیرفت طلا را از صرافی بیاورد، به عبارت دیگر همین رسید ارزشمند شده بود.
این کار هم مشکلات خودش را داشت مثلا شخصی به صرافی مراجعه میکرد که با رسیدهایی که داشت طلا دریافت کند، در بعضی از صرافیها این مقدار طلا وجود نداشت، در بعضی از مواقع اعتماد نمیکردند، لذا به این فکر افتادند که این طلاها را به سکه تبدیل کنند و سکه به عنوان شاخص معاملات قرار گرفت، سکه طلا، دینار و سکه نقره، درهم نام گرفت.
این روش هم مشکلات خود را به همراه داشت، این مقدار طلا و نقره موجود نبود که بخواهند ضرب سکه انجام دهند، لذا به سکههای فلزی روی آوردند که وزن آن ارزشی نداشت و فقط اعتبار داشت، و بعد هم به همین پولهای کاغذی روی آوردند.
در زمان ما اعتبار پولهای کاغذی به طلا و نقره موجود نیست، بلکه اعتبار آن به قدرت ملتها بر میگردد، لذا تا در یک کشوری جنگ میشود ارزش پول آنها پایین میآید و از ارزش لازم برخوردار نمیباشد. یا کشورهایی که صاحب نفوذ هستند پول کشورشان را به همه کشورها میفرستند، مثلا دلار به خاطر پشتوانه حکومتی که دارد از ارزش برخوردار است. مراد از پشتوانه حکومتی این است که از جایگاه بالائی در معاملات در دنیا برخوردار است.
شکل گیری بانکها:
این اتفاقات باعث شد بانکداری ایجاد شود و پولهایی که مردم داشتند را در جایی نگهداری کنند. یک تعداد افراد مغازههایی را ایجاد کردند یا اینکه صندلیهایی را میگذاشتند تا مردم مراجعه کنند و پولها را به این افراد بدهند که نگهداری کنند تا از دسترس دزدیده شدن و یا امنیت جانی خودشان در امان باشند. این افراد هم به ازای این نگهدای، پول دریافت میکردند یا اینکه اجازه میگرفتند که با پول شما کار کنند.
اولین کسانی که این کار را انجام دادند در کشورهایی مثل ایتالیا بودند و همین چهارپایه یا صندلی که صرافها روی آن مینشستند به زبان ایتالیایی بانکو «Banco»میگفتند، که واو آن حذف شد و بانک شکل گرفت و بعد این کار توسعه پیدا کرد و این بانک و بانک داری به کشور های اسلامی هم وارد شد. یعنی به این نتیجه رسیدند که برای بسیاری از امور لازم است که به این شکل کارها را انجام دهند مثلا اگر میخواستند با کشوری معامله انجام دهند باید حجم انبوهی از پول را حمل و نقل کنند لذا با این روش بانکداری از بسیاری از این کارها جلو گیری شد، مثلا با سفته یا چک همین کار را انجام میدادند. لذا اینها خدماتی است که بانکها برای حکومتها دارند و نمیتوان آنها را منکر شد؛ لذا ما نمیتوانسیم مسیری را در پیش بگیریم و بگویم باید بانکداری تعطیل شود.
بانکداری اسلامی در انقلاب اسلامی
بعد از انقلاب سال 1361 حضرت امام خمینی رحمةالله علیه در دیداری که با کارکنان بانک ملی آن زمان که کار جعل اسکناس با بانک ملی بود و بعد به بانک مرکزی تبدیل شد، مسأله بانکداری اسلامی را مطرح کردند[1] .
قبل از انقلاب مرحوم شهید صدر در کتاب اقتصادنا[2] طرح اقتصاد اسلامی را مطرح کردند، طرح اقتصاد اسلامی برای این بود که ما بگویم اسلام برای معاملات، برای اقتصاد حرف برای گفتن دارد، ما باید این اقتصاد اسلامی را از دل آیات و روایات بیرون بیاوریم و آن را در بدنه جامعه تبیین کرده و اجرا کنیم.
مهم ترین موضوعی که در بانکداری اسلامی مطرح شده و در زمان ما هم مطرح میشود مسأله ربا است. آیا این سودهایی که بانکها به مردم میپردازند از مصادیق ربا است یا خیر؟ آیا اینکه به شما وام میدهد و در واقع به شما قرض میدهد و به ازای آن سود دریافت میکند، این سود همان افزوده و ربا نیست؟ چون خیلی از علما گفتهاند این ربا و حرام است، خب آیا بانک نباید سود دریافت کند؟ تعداد کمی صندوق قرض الحسنه میزنند آیا با اینها میشود دنیا را اداره کرد؟ حتی بعضی از بانکها که در کشور فعالیت میکنند و در قالب قرض الحسنه هستند، بازهم چهار درصد سود به عنوان کار مزد دریافت میکنند.
بانک به شما میگوید این پول را بیاور و فلان مدت اینجا بگذار و بعد از این مدت معلوم من به شما وام میدهم، یعنی با شما شرط میکند که اگر پول شما نزد ما مدتی باشد ما به شما وام میدهیم یا اینکه شرط نگهداری میکند که فلان مقدار از اصل پول یا وام را بلوکه میکنیم. مهم ترین مسألهای که در این موارد پیش میآید همین شرط کردن است، چون ربای در قرض آن افزوده را به همراه دارد. ربای در قرض این است که انسان به کسی پول بدهد و شرط کند زیاده را، حال یا این زیاده از همان جنس است و یا غیر آن جنس است. مثلا 10 کیلو گندم را میدهد و در مقابل آن شرط میکند 20 کیلو جو به او بدهد، یا مثلا 10 جعبه پرتقال به شخصی میدهد و شرط میکند که در موقع برگرداندن، 20 جعبه انار بدهد. آیا هر نوع شرطی باعث حرمت میشود؟ این بحث ها در ادامه میآید.
در روایات وارد شده است که اگر کسی احکام معاملات را بلد نباشد گرفتار ربا شده[3] و هلاک می شود. آقا زاده مرحوم شیخ عباس قمی نقل میکنند که پدرم هیچ وقت نماز شبش ترک نشد، در یک مسافرتی که به ایران آمده بود و به تهران سفر کرده بود دنبال مکانی برای استراحت پدرم بودیم که گفتند منزل فلان بازاری بروید انسان متدینی است و هر سال به زیارت عتبات عالیات هم مشرف میشود، خلاصه پدر ما به منزل این شخص رفت و همان شب نماز شب پدر ما قضا شد، نماز صبح پدرم نیز در معرض قضا شدن بود و در آن دقائق پایانی متوجه اذان صبح شد و نماز صبح را خواند، برای پدرم همیشه این سوال بود که آن شب چه شد که نماز شبم قضا شد؟ بعد از رحلت پدرم ما متوجه شدیم که آن بازاری خواسته یا ناخواسته گرفتار ربا شده بود.
شخصی را میشناسم که از دنیا رفت و کارخانهدار هم بود همین مطلب را انجام میداد مثلا شما میگفتید چند تن گندم اگر دارید به ما بدهید میگفت گندم را به شما میدهم فقط شما هر وقت محصول گوجه را برداشت کردید برای کارخانه ما بیاورید. یا مثلا شخص بگوید به من گندم بدهید و این شخص بپذیرد که گندم را بدهد ولی در مقابل گندم دادن به آن شخص بگوید که برای بنایی منزل؛ ما را در اولویت قرار دهید، حتی این شروط هم ربا هستند. یا اینکه به تو گندم میدهم به شرط اینکه برای من پیراهن بدوزی حتی پول پیراهن را هم میدهم ولی باید برای من پیراهن بدوزی، این شرط کردنها همه ربا هستند. چه شرط عین باشد، چه شرط منفعت باشد و چه شرط انتفاع باشد همه آنها ربا هستند.
بنابراین ربا باید به لحاظ موضوعی و حکمی بحث شود، حرمت ربا از آیات و روایات و دلیل عقیلی مطرح شود و نکته مهم باید جایگاه اقتصاد اسلامی روشن شود.
این حرفها زمانی معنا دارد که ما جایگاه اقتصاد اسلامی را متوجه باشیم نه اینکه مثل حکومتهای مادی گرا که میگویند هر کسی پول بیشتری در بیاورد کارش پسندیده تر است ولو اینکه در حق دیگران ظلم کند و حتی صلاح کشتار جمعی درست کند و به کشورهای دیگر بفروشد.
ما معاملات حرام، مکروه و مستحب داریم لذا اگر جایگاه معاملات اسلامی معلوم باشد و شخصی دنبال اخلاق اسلامی باشد باید این مسائل را یاد بگیرد و الا کسی که به چیزی پایبند نیست و هیچ تقیّدی ندارد قطعا برای این حرفها اهمیتی قائل نیست و ما هم با چنین شخصی حرفی نداریم.
اقتصاد اسلامی میخواهد زندگی کسانی را که میخواهند با تدین زندگی کنند اصلاح شود نه اینکه زندگی آنها را تعطیل کند و بگوید بانک تعطیل، بورس تعطیل و به تعبیری زندگی آنها را با چالش روبه رو کند. شاید این را شنیده باشید که امام زمان علیه السلام وقتی میآید دیگر در معاملات هیچ کس از کسی پولی دریافت نمیکند شما هر نیازی که دارید میروید و جنس را از بازار دریافت میکنید و هیچ پولی پرداخت نمیکنید، همه به دنبال خدمت کردن هستند. مگر چنین چیزی هم میشود؟ اینکه بیشتر باعث هرج و مرج میشود. امام زمان علیه السلام هم بیایند حکومت اسلامی و نظام اسلامی را بر پایه اسلام بنا میکنند. هیچ وقت زندگیها بر خلاف عادت جریان ندارد، امام حسین علیه السلام هم که میخواست دین خدا را حفظ کند آمد و جنگید و با خونش از اسلام دفاع کرد. چون سنت الهی این است که باید زندگی عادی جریان داشته باشد، اقتصاد اسلامی هم یک بُعد اسلام است، فقیه باید کاری کند که زندگی مردم مختل نشود، اما شیوه اسلامی برای آن پیدا کند. مثلا آیا ربای معاوضی اختصاص به بیع دارد یا اینکه در غیر بیع هم جاری میشود؟ اگر اختصاص به بیع داشته باشد طرفین با هم صلح میکنند، مثلا 10 کیلو گندم را در مقابل 15 کیلو گندم مصالحه میکنند. اما اگر ربای معاوضی ادلهاش عام بود، این راه کار مفید فایده نبوده و باید به دنبال راه کار دیگری برای دفع ربا برود.
«والحمدلله رب العالمین»