1404/01/25
بسم الله الرحمن الرحیم
مسأله هفدهم: دیه اندام تناسلی زن «1»/فصل دوم: میزان و مقدار دیه /کتاب الديات
موضوع: کتاب الديات/فصل دوم: میزان و مقدار دیه /مسأله هفدهم: دیه اندام تناسلی زن «1»
(السابعة عشرة):
(في الشُّفْرَین) بضمّ الشین و هما اللحم المُحِیْط[1] بالفرج إحاطةَ[2] الشفتین بالفمّ (الدیة) و في کلّ واحدة النصف
مسأله هفدهم: دیه اندام تناسلی زن
شکل ظاهری اندام تناسلی زن از دو قسمت تشکیل شده است. یکی گوشت اطراف و دهانه فرج و دیگری گوشت بالای فرج.
در زبان عربی به گوشتی که اطراف و دهانه فرج را میپوشاند تا دهانه آن باز نماند و تمییز باشد، «شُفْر» میگویند و چون مانند لبهای انسان دارای دو قسمت است، به صورت تثنیه استعمال شده و شُفْرَین اطلاق میگردد، همانطور که در مورد لبها، شَفَتَین به کار گرفته میشود، لذا شارح در ما نحن فیه در تفسیر شُفْرَین میفرمایند: «و هما اللحم المُحِیْط بالفرج إحاطة الشفتین بالفمّ» و به گوشت بالای فرج در زنان که مانند عانه در مردان میباشد، «رَکَب» گفته میشود، لذا شارح در ما نحن فیه در تفسیر آن میفرمایند: «و هو من المرأة مثل موضع العانة من الرجل».
بنابراین مسأله مذکور نیز در قالب دو مطلب مستقلّ مورد بحث و بررسی قرار میگیرد که عبارتند از:
1. دیه قطع کردن و از بین بردن دو طرف اندام تناسلی زن؛
2. دیه قطع کردن و از بین بردن بالای اندام تناسلی زن.
در مورد مطلب اوّل، به اتّفاق فقهاء در صورت قطع کردن و از بین بردن هر دو طرف اندام تناسلی زن، دیه کامل و در صورت از بین بردن یک طرف آن، نصف دیه و در صورت از بین بردن بخشی از آن، به همان نسبت دیه ثابت میگردد.
قانونگذار نیز در قالب مادّه ۶۶۴ قائل به همین حکم بوده و میفرماید: «قطع و از بین بردن هر یک از دو طرف اندام تناسلی زن، موجب نصف دیهی کامل زن است و قطع و از بین بردن بخشی از آن، به همان نسبت دیه دارد ...».
دلیل بر این مطلب هم روایات عامّه است که شُفْرَین یکی از مصادیق آنها به حساب میآید و هم روایت خاصّه و آن صحیحه عبد الرحمن بن سَیَابة از امام صادق(ع) است. صاحب وسائل نقل مینماید: «إنّ في کتاب علي(ع) لو أنّ رجلا قطع فرج إمرأته لَأَغْرَمْتُهُ لها دیتَها، الحدیث»[3] . البته همانطور که صاحب جواهر میفرمایند: «علی أنّ الموجود في النصوص قطع الفرج لا الشُّفْرَین ... و لکنّ الأصحاب عبّروا به[4] لتبادره[5] من الفرج عرفا»[6] . یعنی اگرچه عنوان موجود در روایات «قطع الفرج» میباشد، نه «قطع الشُّفْرَین» ولی از آنجا که متبادر به ذهن در نزد عرف از قطع فرج، از بین بردن شکل ظاهری آن میباشد، لذا علماء مانند این روایت را مستند حکم در ما نحن فیه قرار دادهاند.