1403/11/01
بسم الله الرحمن الرحیم
دوران الامر بین الاقل و الاکثر الارتباطیین-تنبیهات دوران الامر بین الاقل و الاکثر الارتباطیین
اگر شک کردیم در مانعیت چیزی برخی گفته اند که استصحاب صحت جاری می کنیم.
مرحوم شیخ انصاری گفت: اگر مقصود از این صحت، صحت فعلیه است که قطعا محقق نشده است؛ چون بقیه اجزاء مانده است و اگر مقصود صحت شأنیه است، صحت شأنیه به قوت خودش باقی است؛ حتی چیزی که یقینا مانع است، باز هم صحت شأنیه اجزاء سابقه باقی است؛ چون صحت شأنیه این است که اگر بقیه اجزاء با تمام خصوصیات و عدم موانع منضم شود، مرکب حاصل می شود، قضیه شرطیه حتی اگر تحقق شرط آن محال باشد، باز هم قضیه شرطیه درست است.
مفاد صحت تأهلیه و شأنیه همان مفاد قضیه شرطیه است.
مرحوم شیخ انصاری تفصیل داد و گفت: بعضی از موانع هست که از این ها به قاطع تعبیر می شود و بعضی از موانع قاطع نیست، گاهی چیزی عدمش در نماز اخذ شده است؛ چون هیئت اتصالیه را بهم می زند و گاهی عدم چیزی در نماز اخذ شده است؛ چون یا جزء و یا شرط مأمور به است، در جایی که مانع هیئت اتصالیه را بهم می زند، در اینجا اگر شک داریم که چیزی مانع هست یا نه استصحاب هیئت اتصالیه را جاری می کنیم.
وقتی شارع می فرماید: قهقه نماز را قطع می کند، نشان می دهد که شارع برای نماز یک هیئت اتصالیه در نظر گرفته است و اگر شک کردیم که خنده بدون صدا نماز را باطل می کند یا نه، استصحاب می کنیم آن هیئت اتصالیه را پس نماز باطل نیست.
شیخ انصاری اشکال می کند: شما کدام هیئت اتصالیه را استصحاب می کنی؟
اگر استصحاب هیئت اتصالیه بین اجزاء سابق قبل از مانع را انجام می دهی، این به درد نمی خورد؛ چون از مانع به بعد را ممکن است خراب کرده باشد، استصحاب هیئت اتصالیه قبل از مانع، نسبت به بعد از مانع، این اول کلام و اختلاف است که اصلا چنین هیئت اتصالیه ای هست یا خیر؛ چون احتمال می دهیم هیئت اتصالیه از اول منعقد نشده باشد.
اگر گفته شود ما قابلیت اتصال را استصحاب می کنیم و می گوییم این اجزاء قبل از آمدن مانع قابلیت اتصال را داشت، احتمال می دهیم که الان هم آن قابلیت اتصال باشد، استصحاب می کنیم که قابلیت دارد، این استصحاب مثبت است و لازمه عقلی این استصحاب این است که این متصل است و لوازم عقلی حجت نیست؛ مگر این که بگوییم عرفا آن متصله چیزی غیر از قابلیت اتصال نیست؛ چون ما متصله را برای این می خواهیم که اجزاء سابق به قوت خودش باقی است و اعاده نیاز ندارد، وقتی می گوید قابلیت اتصال هست؛ یعنی لازم نیست اجزاء سابق را اعاده کنی، در واقع همان عدم وجوب استیناف است.
حاج شیخ اصفهانی به شیخ انصاری اشکال کرده است، می گوید: این که می گویید اگرچه مانع قطعی بیاید صحت تأهلیه و شأنیه باقی است، به چه دلیل؟ مانع صحت را از بین می برد؛ چون مرکبات یا هر جزئی استعداد پیدا می کند که این استعداد مثل پله اول نردبان است، وقتی روی پله اول رفتی، جزء بعدی مثل پله بعدی است و همین طور تدریجی و پله پله استعداد تکمیل می شود تا به مقصد برسد، کار مانع این است که استعداد پله اول را از بین می برد، دیگر استعداد پله دوم محقق نمی شود یا جزء اثر می گذارد همانند دیوار، تا زمانی که ردیف اول در دیوار چیده نشود، امکان ندارد که ردیف دوم چیده شود، مانع آن این اثر ردیف اول را از بین می برد و نمی گذارد اثر جزء اول محقق شود، ما شک می کنیم که این مانع اثر را از بین می برد یا خیر، استصحاب بقاء می کنیم.
تفره هم محال است به این معنا که مثلا در نردبان بدون رفتن روی پله اول همان ابتدا پا روی پله دهم بگذاری.
نظر استاد: این که هر جزء استعدادی دارد و به تدریج باعث استعداد بعدی می شود از کجا به دست می آید؟
ممکن است همه اجزاء یکباره باعث ایجاد مأمور به و آن اثر شوند نه به صورت تدریجی.
خداوند این قدرت را دارد که به چیزی اثری ببخشد و یا از چیزی اثری را بگیرد، قابلیتی به چیزی بدهد و یا از چیزی قابلیتی را بگیرد.
معلول بدون علت ایجاد نمی شود؛ اما ممکن است یک معلولی با علت دیگری نیز ایجاد گردد.
این سنخیت بین علت و معلول هم بی دلیل است و اگر گفته شود که هر چیزی از هر چیزی صادر شود، در پاسخ گفته می شود که آثار را خداوند قرار می دهد، خداوند می خواهد به نمک شوری دهد.
اگر گفته شود که خداوند فعل را طوری انجام می دهد؛ مثلا در مورد نمک، آن را طوری خلق می کند که شوری اثر آن نمک باشد و خود شوری فعل خداوند نباشد، ما این را قبول نداریم، خداوند می تواند لازمه یک چیز را هم خلق کند؛ یعنی هم نمک را خلق کند و هم شوری را خلق کند و شوری را به نمک بدهد.