« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1404/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

مفاهیم - مفهوم شرط - نظرات فقها در تعدد شرط و وحدت جزاء و اشکالات

 

موضوع: مفاهیم - مفهوم شرط - نظرات فقها در تعدد شرط و وحدت جزاء و اشکالات

خلاصه نظر مرحوم نائینی ره در تعدد شرط و وحدت جزاء این شد که هر دو شرط یعنی هم خفای اذان و هم خفای جدران در قصر نماز دخیل هستند حال اگر شک شودکه آیا این مورد مصداق خفای جدران هست یا نه ؟ در اینجا یا اصل برائت از وجوب قصر جاری می شود و یا استصحاب بقای دو وجود تمام جاری می شود و نماز را باید تمام بخواند

اشکال بر ایشان : شبهه مصداقیه است و در شبهه مصداقیه خود ایشان قائل است که تمسک به عموم عام می شود لذا اگر کسی اذان صبح را نمی شنود و نسبت به خفای جدران شک دارد که این شبهه مصداقیه است و در شبهه مصداقیه باید به عموم دلیل لفظی مراجعه کنیم نه اصل که اینجا دلیل لفظی این است که المسافر یُقصر ، مفاد آیه اذا ضربتم فی الارض فلا جماح علیکم أن تقتصروا این است که مسافر نماز را شکسته بخواند لذا از این عموم استفاده می کنیم که نماز شکسته می شود و نباید به برائت و استصحاب مراجعه کرد ، مرحوم نائینی ره در کتاب الصلاة به این مطلب اشاره کردند و کتاب صلاة را مرحوم شیخ محمد تقی آملی ره تقریر کردند که در ج ۳ ص ۳۶۹ در آنجا همین نظریه را دارند که ما به آن اشکال کردیم

جمع بندی : اکثر متقدمین قائل شدند که اطلاق شرط در مقابل أو هست یعنی شرط قصر صلاة أحد الامرین است که یکی باشد کافی است احدهما هم جامع انتزاعی است و این جامع انتزاعی ربط خصوصیت می کند نه خصوص خفای اذان و نه خفای جدران شرط است و این نظریه مطابق با ظهور عرفی است اما اکثر متاخرین قائل شده اند به ثبوت اطلاق در مقابل واو یعنی خفای اذان به انضمام خفای جدران شرط در قصر صلاة است برای اثبات یا اختیار یکی از این دو نظریه ما باید سه امر را بیان کنیم

امر اول : آیا بین مفهوم و منطوق اطلاق و تقیید هست یا نه ؟ بسیاری از فقها و اصولیین قائل به اطلاق و تقیید هستند اما مثل مرحوم آقای بروجردی ره می فرماید وجود مفهوم وجود تبعی و وجود منطوق وجود اصلی است لذا اطلاق و تقیید بین وجود تبعی و اصلی نمی شود

اشکال استاد : تبعی بودن وجود مفهوم به حسب لحاظ است نه به حسب خارج وقتی که مفهوم ملاحظه می شد باید قبل از آن منطوق ملاحظه شود اما در خارج ظهور مفهومی مثل ظهور منطوقی مستقل است

مرحوم آقای خویی ره می فرماید: اطلاق و تقیید در جایی است که جمع تبرعی ممکن نبود و الا اگر جمع تبرعی ممکن بود و تعارض با جمع تبرعی برطرف شد تنافی از بین می‌رود و اطلاق و تقیید نمی باشد و ما باید به دنبال جمع دلالی باشیم تا رفع تنافی کنیم یا در اصالة السند تصرف می شود یا در اصالة الصدور مثلا می گوییم فلان دلیل یا خبر از روی تقیه صادر شده است یا سند آن ضعیف است اما جایی که جمع دلالی نبود هم اصالة السند و جهت بود در اینجا باید بحث عام و خاص و مطلق و مقید بشود تعارض بین مفهوم و منطوق از قبیل قسم دوم است و از قبیل تخصیص و تقیید است که باید عموم مفهوم به خصوص منطوق را مقید و تخصیص زد ، اطلاق مفهوم را به تقیید منطوق قید کنیم وقتی ابن طور شد که در این صورت نظر اکثر متاخرین می باشد و یعنی هر دو امر مرتبط هستند در وجوب قصر نه احدهما و نه أحد الشرطین ، دلیل ایشان است است که مقتضای قاعده قرینیت عام برای خاص است و همچنین قرینیت دلیل مقدم برای تقیید است مثلا اکرم العلما و لا یجب اکرام النحوی اینجا خودش قرینه است بر اینکه وجوب اکرام شامل نحوی نمی شود و اگر بخواهیم جمع دلالی بگیریم و بگوییم لا یجب به معنای کراهت است یعنی اکرام عالم نحوی مکروه است این خلاف قرینیت است و ما خودمان قرینه ‌داریم لذا ، أحد المتنافیین یکی می شود قرینه و دیکری ذو القرینه می شود ، این بیان مرحوم خویی ره تقیید به واو را قوی می کند یعنی هر دو را شرط می داند اما بسیاری از علمای اصول و فقه این نظریه را دارند که أحد الامرین کافی نیست

اشکال استاد : این است که در قرینیت عام برای خاص یا برعکس و یا تقیید برای اطلاق در جایی است که دو تا ظهور منطوقی باشد نه اینکه یکی ظهور منطوقی و یکی ظهور مفهومی داشته باشد چون منطوق این دو و مفهومشان هم با هم تنافی ندارند بلکه منطوق یکی با مفهوم دیگری تنافی دارد لذا استفاده کردن از قرینیت برای ما مشکل است مثلا در اعتق رقبه و لا تعتق رقبه کافره اینجا قرینه هست که عتق رقبه مؤمنه واجب است و یا در اکرم العلما و لا تکرم الفساق منهم اینجا قرینیت خاص برای عام عرفی است و همه می فهمند اما محل بحث این است که یکی ظهور مفهومی و یکی ظهور منطوقی است و اطلاق این مفهوم با منطوق دیگری چطوری قابل اطلاق و تقیید است که قابل جمع نیست پس امر دوم زنده می شود که تعارض اطلاقیین است اذا لم یخفی الاذان فلا تقصر سواء خفی الجدران ام لا و لذا لم یخف الجدران قلا تقصر سواء خفی الاذان ام لا ، دو تا اطلاق شد که تعارض دارند و در تعارض اطلاقیین باید قائل به تساقط شد حال اکر کسی از شهر خارج شد هم خفای اذان و هم خفای جدران مراتب دارد یعنی اگر فلان جا بایستد اذان را می شنود و جای دیگری نمی شنود و همینطور در قسمت دیدن دبوار لذا چون مراتب دارد نمی‌شود تخییر جاری کرد آنوقت شبهه مصداقیه می شود و مرجع همان عموم لفظی می شود که مسافر نماز او قصر می شود لذا بسیاری از علما فتوی داده اند که اگر به قصد و نیت سفر از شهر خارج شد مسافر می شود

logo