« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1404/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا نهی در عبادت و معامله مستلزم فساد هست یا نه؟ - تنبیهات بحث

 

موضوع: آیا نهی در عبادت و معامله مستلزم فساد هست یا نه؟ - تنبیهات بحث

( نهی در معامله موجب فساد هست یا نه ؟ - اقسام نهی در معامله - محل مورد بحث )

بحث درباره این است که آیا نهی در معاملات موجب فساد معامله هست یا نه ؟ مثلا نهی از معامله خمر شده آیا معامله آن باطل است ؟ یعنی نقل و انتقال انجام نمی گیرد ؟ قبل از اینکه اقوال بحث بیان شود به عنوان مقدمه چند امری اشاره می شود

امر اول : بین نهی تکلیفی به معامله و نهی وضعی در معاملات عموم من وجه است لذا صور مختلفی دارند

اول : در برخی موارد فقط نهی تکلیفی است مثل بیع وقت نداء در روز جمعه که معامله باطل نیست اما حرمت مرتکب شده است

دوم : در برخی موارد نهی وضعی است نه تکلیفی مثل بیع غرری که اگر معامله غرری انجام بدهد گناه نکرده اما معامله باطل است نهی النبی عن بیع الغرر یعنی معامله فاسد است

سوم : ماده اجتماع است یعنی هم وضعا باطل و هم تکلیفا حرام است مثل خرید و فروش خمر یا بت پس بین نهی تکلیفی و وضعی در معاملات عموم من وجه است که دو ماده افتراق و یک ماده اجتماع دارد

امر دوم : برخی از نواهی در معاملات حکم آن مشخص است و داخل بحث وارد نمی شود اما بعضی داخل بحث است چون حکم آن مشخص نیست لذا باید بررسی شود

اول : تارة متعلق نهی اثر معامله است نه خود معامله یعنی متعلق نهی معلول است مثلا روایت دارد ثمن العذرة سحت ، که حرمت بر روی اثر که ثمن است رفته است اگر کسی برای عذره پولی بدهد اثرش این است که این پول ثمن نمی شود یعنی منتقل نمی شود و بایع و مشتری تشکیل نمی‌شود و حق و جواز تصرف به او داده نمی شود لذا برهان إنی جاری است که از بطلان اثر پی به بطلان موثر برده می شود

دوم : نهی متعلق به یک شیی بخاطر این است که آن شیی قابل نفوذ نیست چون بیع و معامله نافذ آن معامله ای هست که شارع امضا کرده است و اگر امضا نشده باشد فساد مفروغ عنه است مثلا عرفا رشوه به قاضی انجام می شود اما شارع امضا نکرده است و قاضی مالک آن نمی شود یا اگر خمر را بفروشد خریدار مالک آن نمی شود و لذا اینجا جای بحث نیست

سوم : گاهی نهی ارشاد به مانعیت است مثل اینکه از بیع مجهول المال یا از جهالت عوضین نهی می کند پس جهالت در عوضین مانع صحت و نفوذ بیع است ، لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل یعنی لا تتصرفوا

چهارم : تارة نهی ارشاد به بطلان معامله است مثل لا تبع ما لیس عندک که ارشاد به این است که چنین بیعی مثلا پرنده در هوا است یا جنس در جایی دیگر است را بفروشد باطل است.

سوال : این مورد با صورت قبل چه فرقی دارد ؟ اگر نهی ارشاد به مانعیت باشد لازمه آن بطلان است پس بطلان از لوازم نهی است به دلالت التزامی اما در اینجا به دلالت مطابقی است ، با این تقسیم هدف اصولی این است که غیر از این چهار مورد محل بحث ما است چون این موارد مفروغ عنه است

امر سوم : متعلق نهی تارة سبب و اخری مسبب و ثالثة تسبب به سبب است

تارة : نهی به سبب و انشاء تعلق می گیرد یعنی در این زمان و وقت انشاء نکن و نگو بعت و قبلت که این نهی از سبب است مثل بیع وقت النداء ، یا در ازدواج که زن در عده طلاق رجعی یا در حیض است که صیغه عقد واقع نمی شود

اخری : نهی از مسبب است مثلا نهی از تملیک که مسبب است شده است مثل تملیک قرآن یا عبد مسلم به کافر به دلالت آیه نفی سبیل

ثالثا : نهی از تسبب به سبب مثل زیادی ربوی که نهی از بیع ربوی شده است احل الله البیع و حرم الربا که در حرم الربا تسبب به سبب یعنی گرفتن زیادی نهی شده است

در جمیع صیغ عقود و ایقاعات برای تحقق عناوین و اثر آن عناوین و تحقق بیش از اثر آن عناوین هر کدام بحث جداگانه ای دارند و لذا عنوان بیع و نکاح و عتق و طلاق بحث نیست و آنچه بحث در مکاسب و بیع است در سبب و مسبب و تسبب است و نزاع در این قسمت می باشد

logo