« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1403/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

اشکالات بر مقدمه مرحوم آخوند بر امتناع

موضوع: اشکالات بر مقدمه مرحوم آخوند بر امتناع

تا اینجا مقدمه اول مرحوم آخوند ره در امتناع اجتماع بحث شد که تضاد احکام از چهار مرتبه در دو مرتبه قطعی است یکی در مرتبه بعث و زجر و دوم مرتبه فعلیت و تنجز لذا اجتماع امر و نهی دراین مرتبه اجتماع ضدین است و اجتماع ضدین تکلیف محال است

 

مرحوم محقق اصفهانی ره بر ایشان اشکال کردند که در تضاد باید دو امر وجودی بر یک موضوع واحد تحت جنس قریب متعاقبا وارد شود درحالی که وجوب و حرمت تحت جنس واحد نیستند و دارای دو عنوان هستند و آن دو عنوان وجودی هستند که جواب دادیم که منظور مرحوم آخوند ره از اجتماع ضدین تضاد اصولی است نه فلسفی

 

اشکال دوم مرحوم بروجردی ره بر آخوند ره : که ما در باب وجوب و حرمت یک معروض و سه اضافه داریم وجوب و حرمت هر دو عارض اند بر کسی که امر و نهی می کند پس معروض وجود آمر و ناهی است که یک نفر است اما سه اضافه دارد اما اضافه اول نسبت به مکلف است یعنی شخصی که و جوب و حرمت را امتثال کند مکلف است و اضافه دوم مکلف به است قطعا مکلف به همین مامور به هست چون مکلف مامور است و اضافه سوم مکلِف است که همان آمر و ناهی است و وجوب و حرمت از اعراض مکلِف است و اجتماع ضدین در صورتی است که موضوع واحد باشد و خارجی باشد وجوب وحرمت عارض بر متعلِّق نیست بلکه از اوصاف مکلِف است لذا اجتماع ضد معنا ندارد مکلِّف هم می‌تواند آمر باشد هم می‌تواند ناهی باشد مثل اینکه در امر که مقتضی نهی از ضد است من هم آمر شدم به هم ناهی ، امر به روزه کردم و نهی از خوردن و آشامیدن کردم ، اجتماع ضدین مثل بیاض و سواد عارض بر جدار می شود و جدار موضوع خارجی است اما در اینجا عارض برمتعلق خارجی نشد یعنی عارض بر مکلف و آن مامور به خارجی نشد بلکه وجوب و حرمت عارض بر نفس آمر و ناهی شد لذا تارة آمر و ناهی وجودا و عنوانا واحد است و اخری دو تا عنوان و یک وجود لذا استحاله‌ای پیش نمی‌آید چه اشکالی دارد شخص هم امر کند هم نهی کند به قول بزرگان وجوب و حرمت عارض بر نفس آمر است و معروضش هم نفس آمر است در حالی که اجتماع ضدین مثل سیاه و سفیدی موضوع خارجی دارد و قابل دیدن است

 

اشکال استاد به ایشان :

اولا : آیا بین مضاف و مضاف الیه رابطه وجودی یا صرفا رابطه مفهومی است ؟مثلا غلام زید که قطعا رابطه وجودی است اگر وجوب و حرمت عارض بر نفس آمر شود چطور آمر تارة با مکلف یعنی مامور به اضافه پیدا می‌کند که موجود است و اخری معدوم است مثل اینکه امر و نهی ‌کند به کل مکلفین در حالی که عده‌ای از مکلفین بنا دارند معصیت کنند و خودشان را از مامور به بودن بیرون ببرند آیا اضافه به معدوم جایز است که اگر جایز باشد لازم می‌آید که هم بعث مطلق و هم اضافه مطلق باشد و اگر چنین باشد که هر دو مطلق باشند تالی فاسد دارد و آن این است که اضافه باید متقوم به طرفین باشد مثل پسری و پدری در حالی که در اینجا متقوم به یک نفر است و آن همان نفس آمر است چون ممکن است مامور باشد و ممکن است مامور نباشد مثل معصیت کاران

 

ثانیا : قیام امر و نهی به نفس قیام صدوری است اما قیام عرض به معروض قیام حلولی است و بینشان فرق است یکی صدوری و دیگری حلولی قیام امر و نهی به نفس قیام صدوری است یعنی این امر و نهی از آمر و ناهی صادر می‌شود اما قیام عرض به معروض قیام حلولی است مثل اینکه شیرینی عارض بر آب یا رنگ عارض بر مایعات می‌شود خلط بین قیام حلولی به صدوری می‌شود چیزی که برای قیام صدوری بود برای قیام حلولی آوردید عارض از معروض صدوری نمی‌شود بلکه حلولی می‌شود مثلاً رنگ و شیرینی که در مایعات حل می‌شوند

logo