1403/07/25
بسم الله الرحمن الرحیم
مساله اجتماع امر و نهی یک مساله اصولی است یا نه؟
موضوع: مساله اجتماع امر و نهی یک مساله اصولی است یا نه؟
امر سوم درباره این است که مساله اجتماع امر و نهی یک مساله اصولی است یا نه ؟ اقوال در مساله مختلف است
قول اول : یک مسئله کلامی است چون موضوع علم کلام مبدا و معاد است و اینجا بحث میکنیم که آیا بر خدا جایز است که در یک جا هم امر کند و هم نهی کند لذا یک بحث کلامی میشود
قول دوم : از مبادی احکامیه اصول است هر کجا بحث از لوازم و عوارض موضوع شود در آنجا مساله استلزامات است و مبادی احکامی اصول خواهد بود مثلا آیا اجتماع امر و نهی ملازمه با جمع ضدین یا تضاد احکام دار با نه ؟
قول سوم : از مبادی تصدیقیه اصول می باشد چون فرق است بین مبادی تصوری و تصدیقی آنجایی که موضوع و محمول تصور می شود از تصور موضوع و محمول مبادی تصوری تشکیل می شود آنجایی که از ادله اثبات می کنیم که ثبوت محمل برای موضوع باشد مبادی تصدیقی مطرح می شود ما در اصول می خواهیم بحث کنیم که امتناعی یا جوازی هستیم که اگر امتناعی باشیم اثبات کنیم امتنایی بودن آن را تصدیق کردیم به اینکه اجتماع امر و نهی داخل در مسئله تعارض است باید قاعده تعارض را جاری کرد قاعده تعارض این است که اگر مرجحی نبود نه مرجح دلالی و نه سندی قائل به تساقط شویم و اگر مرجعی بود آن طرفی که مرجح است را برتری بدهیم اگر جوازی شدیم ز طریق ادله جواز تصدیق میکنیم به اینکه مسئله اجتماع امر و نهی از مصادیق تعارض نیست
قول چهارم : یک مساله اصولی می شود یعنی در طریق استنباط احکام شرعیه قرار می گیرد چون در اصول ما حجت را بدست می آوریم و در فقه آن حجت را اقامه می کنیم مثلا در اصول حجیت خبر ثقه را ثابت می کنیم و در فقه اگر موثقی از امام علیه السلام خبر دادند حکم وظیفه عملی میشود تا اینجا هم اگر جوازی شدیم حکم صحت نماز در محل غصبی میکنیم اگر امتناعی شدیم در فقه فتوا به بطلان نماز در محل غصبی میدهیم
اما بررسی اقوال فوق : مرحوم شیخ انصاری ره این مساله را از مبادی احکامیه گرفتند مرحوم نائینی ره از مبادی تصدیقی گرفتند و مرحوم آخوند ره یک مسئله اصولی میدانند لذا باید بحث کنیم که کدام یک از اینها درست میباشد
اما قول اول : که از مسائل علم کلامی باشد درست نیست چون ما نمیخواهیم بحث کنیم که آیا بر خدا جایز است که دو عنوان را بر روی یک چیز قرار بدهد که از یک طرف امر و از طرف دیگر نهی کند حرف ما اعمال و افعال مکلفین است و نه فعل خدا اصول فقه جای بحث از مبدا و توحید افعالی نیست
اما قول دوم : که از احکامیه اصول است طبق نطر مرحوم شیخ ره ، این هم از نظر ما درست نیست چون ما نمیخواهیم بحث کنیم که بین امر و نهی تضاد و یا ملازمه هست یا نه ؟ که اگر متضادین باشند ملازمین نیست و اگر متضادین نباشند ملازمه است.
اما قول سوم : که آیا از مبادی تصدیقیه اصول است یا نه ؟ ممکن است به این قول اشکال شود که مبادی تصدیقیه آن ادلهای هستند که میخواهند ثبوت محمول را برای موضوع را اثبات کنند مثل ادله حجت خبر ثقه که ثبوت حجیت را برای خبر ثقه را ثابت میکند در اینجا معنا ندارد که ادله امتناعی ما ثابت کند که بین امر و نهی بر مجمع واحد تعارض است چون مبدا تصدیقی این نیست زیرا تعارض یک مسئله اصولی است وقتی امتناعی شدید با امتناعی شدن یکی از موضوعات اصول را وارد بحث کردید به نام موضوع تعارض تصدیقی صورت نگرفت چون تصدیق به این است که ثبوت امتناع را بر اجتماع امر و نهی ثابت کنیم اینکه ثابت کنیم که اگر امتناعی شدیم داخل در موضوع تعارض میشود پس ما منکر مبنای مرحوم نائینی ره باید بشویم چون نتوانستند مبدا تصدیقی را برای ما حل بکنند
جواب ما این است : که این اشکال بر مرحوم نائینی ره وارد نیست چون مبدا تصدیق آن است که ادله احکام آن احکام را نفیا یا اثباتاً برای موضوعات ثابت کند نفیاً یا اثباتاً یعنی دلیل صل و دلیل لا تغصب آیا بر مجموع واحد مثل نماز در خانه غصبی متعارضین هستند یا متزاحمین هستند ؟ اگر ثابت کردید که متعارض هستند باید نتیجه بگیرید که امتنایی شوید و تصدیق بکنید به امتناع بودن و اگر متزاحمین هستند باید جوازی شوید چون دپ ملاک است و به دو اعتبار است اعتبار صلاتیت شده صل و به اعتبار غصبیت شده لا تغصب پس در هر صورت ما درصدد تصدیق هستیم میخواهیم تصدیق بکنیم که اجتماع امر و نهی از باب تعارض است یا تزاحم یا هج کدام ؟ لذا این نظریه ما میباشد.
اما قول چهارم : قول آخوند ره است ایشان مساله اجتماع امر و نهی را مسئله اصولی میدانند و از این مسئله نتیجه فقهی میگیرند که اگر جوازی شدیم نماز در دار مغصوب صحیح است و اگر امتناع شدیم نماز باطل است
اشکال استاد : جوازی شدن یا امتناعی شدن نمیتواند مسئله را اصولی کند بلکه باید بحث کنیم که آیا نهی سرایت به امر میکند یا نه ؟ و ملاک امر را از بین میبرد یا نه ؟ و بحث از سرایت و عدم سرایت بحث از تحصیل حجت نیست در حالی که مسئله اصولی مسئلهای است که ما از آن تحصیل حجت بکنیم ما میخواهیم برای خودمان منجزیت معزیت درست کنیم به ما گفته شد که چرا نماز در دار غصبی خواندهاید میگوییم چون نهی به امر سرایت نمیکند اگر گفتند که این عذر را ز کجا به دست آوردید ؟ میگوییم از اصول به دست آوردیم چون ظرف معذریت عقلی اصول است و در اصول میخوانیم چون باب علم منسد است و کار فقیه لنگ نماند چون فقیه از احکام واقعی اطلاعی ندارد لذا فقیه به دنبال گمشده خودش است و این گم شده حجت در فقه میباشد پس در اینجا باید تصدیق کنیم به اینکه این اجتماع امر و نهی یا داخل در تعارض یا تزاحم است