« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1403/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

فارق بین امر و نهی به دلیل عقلی یا ظهور اطلاقی یا غیر؟

موضوع: فارق بین امر و نهی به دلیل عقلی یا ظهور اطلاقی یا غیر؟

فارق بین امر و نهی آیا به دلیل عقلی یا به ظهور اطلاقی است و یا غیر ذلک ؟ چهار نظریه بیان شد

◼️نظریه اول از مرحوم آخوند ره که فرمودند اقتضای طبیعت امر و طبیعت نهی دلیل فارق است امر نسبت به ایجاد طبیعت به فردٌ ما اقتضا دارد اما نهی نسبت به فرد ما اقتضا ندارد

◼️ نظریه دوم : مرحوم آخوند ره در بیان دیگرشان فرمودند فارق به دلیل عقلی است و مرحوم آقای حکیم ره دلیل عقلی را بیان کردند

◼️ نظریه سوم : عده‌ای قائل شدند که فارق بین امر و نهی ظهور اطلاقی است اطلاق صل ایجاب می کند که با یک فرد امثتال شود اما اطلاق نهی ایجاب می کند که با ترک جمیع افراد امتثال شود

◼️ نظریه چهارم : از اقای خویی در محاضرات ج ۴ ص ۱۰۶ تا ۱۱۱ ، ایشان از راه مقدملت حکمت نتیجه می گیرد که مقتضای مقدمات حکمت اطلاق بدلی در امر است و اطلاق شمولی در نهی است توضیح مبنای ایشان یک مقدمه ای لازم است و با چندین مثال

◼️ اما مقدمه این است که در مقام اثبات و ادله قدرت نقش موثری دارد همیشه صل و لا تشرب به حساب متعلق و مدلول نیست بلکه به حساب قدرت و امتثال است چون متعلق افعل و لا تفعل همان طلب است و فرقی بین متعلق نیست و امر طلب می کند عملی را و نهی طلب می کند ترک عملی را اما آنچه باعث می شود ما امتثال امر را به یک فرد و صرف الوجود بدانیم این است که انجام دادن همه افراد زیر مجموعه امر مقدور. ما نیست و در عوض ترک همه افراد متعلق در جانب نواهی مقدور ما است ، ما می توانیم اصلا شراب نخوریم اما نمی توانیم همه نمازها را انجام بدهیم ایشان از این حالت تعبیر می کنند به خصوصیت یعنی امر دارای خصوصیت و ویژگی است که با صرف الوجود طبیعت امر محقق شد اما نهی خصوصیتی دارد که با صرف الوجود طبیعتش امتثال نمی شود و آن خصوصیت همان‌ قدرت است که توضیح داده شد با این مقدمه به یک نتیجه ای می رسند که آن نتیجه بر می گردد به اطلاق بدلی و شمولی چون اگر ما در نهی اطلاق بدلی قائل شویم تحصیل حاصل است مثلا بگویید یکی از این شرابها را ترک کنید علی البدل به نهی عمل کردید که این تحصیل حاصل است چون شارب الخمر یکی از اینها را ترک می کند چون خیلی وقتها چیز دیگری می خورد اما اگر اطلاق نهی را شمولی بگیربم تحصیل حاصل نیست یعنی تک تک افراد خمر مشمول لا تشرب می شود و نهی لا تشرب همه را می گیرد پس علاوه بر آن خصوصیت باید تحصیل حاصل در نهی لازم نیاید

◼️ مثال اول : آیه وانزلنا من السماء ماء طهورا که ما از آسمان آب پاک نازل کردیم قطعا اطلاق شمولی است و همه افراد آب را مثل آب جاری و آب چاه و دریا می گیرد اما اگر مولا به عبد بگوید جئنی بماء این اطلاق بدلی است با یک لیوان آب امتثال حاصل شد حالا از هر آبی که باشد

◼️ مثال دوم : در عقود و ایقاعات اوفوا بالعقود داریم که وفای به عقد واجب است و احل الله البیع و حرم الربا ، و امثال ذلک که همه اطلاق شمولی است نه بدلی چون همه داد و ستدها در جهان از هر کسی صادر شود وفای به عهد واجب است لذا اگر یک عقد انجام گرفت ظهور اطلاق اوفوا بالعقود حاصل شد و همه عقدها را شامل می شود و اینجا دلالت بر صرف الوجود ندارد و اطلاق شمولی است و همه را می گیرد اما اگر بایع به مشتری بگیود بعتک داری یا ثوبی که خانه یا لباس را فروختم اینجا اطلاق بدلی است یعنی مثلا چند خانه دارد یکی را بدهد کافی است

◼️ مثال سوم : درمحرمات می گویید لا فسوق و لا جدال فی الحج که در حج جدال نکنید و گرفتار فسق و فجور نشوید که این اطلاق شمولی است یعنی هر حاجی در هر سال و از هر کشوری که آمده باید این تروک را انجام دهد

◼️ مثال چهارم : در روایت دارد مأموم به سهو امام جماعت توجه نکند و امام هم به سهو مأموم توجه نکند حال اگر امام جماعت در حالت سهو بود و مأموم ذاکر بود باید به حالت ذاکر بودن خود عمل کند که این هم اطلاق شمولی است نه بدلی و هر امام جماعتی در هر شهری باشد این وظیفه را دارد

◼️ مثال پنجم : لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام که اگر این حدیث را محدود کنیم به صرف الوجود ، لغو است یعنی اگر یک نفر بخواهد به یکی ضرر بزند به او بگوییم لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام که این لغو است

◼️ اشکال استاد : تحصیل حاصل در صنعت منطق است نه فقه چون کار فقیه این است که قواعد فقهی را تطبیق کند که این کار سه صورت دارد که تارة قاعده کلی و اخری جزیی و ثالثة فرعی است مثلا اگر بگوید گوشت اسب مشکوک است لذا حلال است این یک قاعده فرعی است اما اگر بگوید هر لحم مشکوکی حلال است این کلی است و اگر بگوید این اسب به اعتبار اینکه نمی دانیم نجاست خوار است یا نه گوشت آن پاک است این جزیی است لذا در استدلال فقها تحصیل حاصل معنا ندارد

◼️ ثانیا : مثالهایی که شما بیان فرمود ربطی به مقدمات حکمت ندارد و همه اینها ظهور عرفی است از اوفوا بالعقود همه ، عقدها را می فهمند و از بعتک داری عرف یک خانه را می فهمد چون مقدمات حکمت جایی است که ظهور عرفی نباشد اما جایی که ظهور عرف باشد نیاز به مقدمات حکمت نیست لذا مقدمات حکمت در ظن خاص نیست گاهی شما از راه قدرت فرق می گذارید که انجام دادن همه نمازها مقدور ما نیست و ترک شرب خمر مقدور ما است پس از بحث خارج شدید چون بحث قدرت آمده و شما از شرایط تکلیف که یکی قدت است فارق بین امر و نهی قرار دادید لذا معلوم نیست فارق عقلی است و یا شرعی ؟

◼️ نظر استاد : ظهور ، ظهور اطلاق است و نه مقدمات حکمت و ظهور اطلاق هم به عرف است

logo