« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

1404/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 کلام آخوند/ واجب نفسى و واجب غيرى‌/الأوامر

 

موضوع: الأوامر/ واجب نفسى و واجب غيرى‌/ کلام آخوند

بحثمان در مقام بیان اشکال بر تعریف دوم مرحوم آخوند بود.

ادامه اشکال اول:

برفرض كه بتوان اين مطلب را در مورد عبادات مطرح كرد ولى در واجبات نفسيه توصّليه نمى‌توان چنين چيزى گفت. مثلًا دفن ميت واجب توصّلى نفسى است. دفن ميت غير از غسل ميت است. غسل ميت قصد قربت مى‌خواهد ولى دفن ميت قصد قربت نمى‌خواهد. دفن ميت براى اين است كه مردم از بوى آن اذيت نشوند و اين‌گونه نيست كه داراى عنوان حسنى باشد كه عقل ما نتواند آن را درك كند و اگر شارع ما را نسبت به آن راهنمايى كرد به آن حكم كنيم. اداء دين نيز واجب نفسى توصّلى است و قصد قربت نمى‌خواهد. حتّى اگر كسى دين خود را به‌صورت ريائى هم انجام دهد، اداء دين حاصل شده است. وجوب اداء دين براى اين است كه مال قرض‌دهنده به دستش برسد و براى اين نيست كه اداء دين داراى عنوان حسنى باشد كه عقل ما آن را درك نمى‌كند.

مطرح كردن عنوان حسن در مورد واجب نفسى به اين جهت است كه ما وقتى عنوان واجب نفسى را مطرح مى‌كنيم فوراً عباديات به ذهنمان مى‌آيد درحالى‌كه واجبات عبادى بر دو قسمند: واجب نفسى و واجب غيرى. همان‌طور كه واجبات توصّلى بر دو قسمند: واجب نفسى و واجب غيرى. بعضى از مقدّمات نماز- مانند ستر، طهارت ثوب و طهارت بدن- قصد قربت نمى‌خواهد ولى بعضى- چون وضو و غسل- قصد قربت مى‌خواهد با اينكه هر دو قسم وجوبشان مقدّمى است ولى دسته اوّل، مقدّمى غير عبادى و دسته دوّم، مقدّمى عبادى است. در نتيجه مطرح كردن «عنوان حسن» در تمام واجبات نفسيه غير قابل قبول است.

اشكال دوّم:

مرحوم آخوند فرمودند: « وجوب واجب نفسى، به جهت آثار و خواص نيست» درحالى‌كه ادلّه برخلاف چيزى است كه ايشان فرموده است، چون تعبيراتْ مختلف است. يك‌وقت مى‌گويد: (أقيموا الصّلاة) و در جاى ديگر مى‌گويد: (إنّ الصّلاة تنهى عن الفحشاء و المنكر) در اينجا ممكن است شما بگوييد: «وجوب صلاة، به جهت نهى از فحشاء و منكر نيست» ولى در مورد صوم كه مى‌گويد﴿: يا أيّها الذين آمنوا كُتب عليكم الصّيامُ كما كُتب على الذين من قبلكم لعلّكم تتّقون﴾[1] ملاحظه مى‌شود كه در اين آيه شريفه، علت وجوب صوم را ﴿لعلّكم تتّقون﴾[2] دانسته است و روشن است كه تقوى از آثار صوم است. كتاب «علل الشرايع» مرحوم صدوق- كه همه آن روايت است- علت يكايك‌

احكام را بيان كرده است. چگونه ما مى‌توانيم اين علت‌ها را كنار گذاشته و مسأله عنوان حسن را مطرح كنيم؟ چگونه مى‌توان آياتى كه علت وجوب بعضى از احكام را مطرح كرده كنار گذاشت؟ در باب صوم مى‌فرمايد: ﴿لعلّكم تتّقون،﴾[3] در باب حج مى‌فرمايد: ﴿ليشهدوا منافع لهم و يذكروا اسم اللَّه في أيّام معلومات﴾ [4] لام در اين آيه، لام علت است و علت وجوب حج را بيان مى‌كند. چگونه ما مى‌توانيم اين‌ها را ناديده بگيريم؟

اشكال سوّم:

برفرض كه از دو اشكال قبلى صرف‌نظر كنيم، از مرحوم آخوند سؤال مى‌كنيم: «اين عنوان حسن كه شما مطرح مى‌كنيد به چه معناست»؟ اگر ايشان بفرمايد: «مراد از عنوان حسن، عنوانى است كه حُسنش از محدوده عنوانش تجاوز نمى‌كند»، مى‌گوييم: در اين صورت اگرچه- با قطع‌نظر از دو اشكال اوّل- اشكالى بر مرحوم آخوند وارد نمى‌شود ولى چنين عنوان حسنى فقط در «معرفت خداوند متعال» وجود دارد و در ساير واجبات مثل صلوة يك چنين حسن ذاتى مطرح نيست و اگر حسن باشد لجهة من الجهات است که عاریه ای است.

 


logo