1404/07/14
بسم الله الرحمن الرحیم
راه حل آخوند/ اشکال آخوند به فصول/الأوامر
موضوع: الأوامر/ اشکال آخوند به فصول/ راه حل آخوند
بحث از مقدمه واجب به اینجا منتهی شد که صاحب فصول برای رفع اشکال وجوب مقدمه قبل از ذی المقدمه قائل به واجب معلق و منجز شدند.
اشکال آخوند به صاحب فصول:
مرحوم آخوند خراسانی (ره) در این فراز خطاب به صاحب فصول می فرمایند با وجود اینکه واجب معلق استحاله ندارد محال نیست ولی این تقسیم شما ربطی به بحث مقدمه واجب ندارد.
جواب صاحب فصول از اشکال آخوند:
ممكن است صاحب فصول رحمه الله بگويد: ما اين تقسيم را براى اثبات وجوب تهيه گذرنامه قبل از زمان حج مطرح كرديم.
جواب از اشکال صاحب فصول:
اين حرف درست است ولى سؤال اين است كه وجوب تحصيل گذرنامه در ماه شعبان آيا در ارتباط با وجوب حج در ماه شعبان است يا در ارتباط با استقبالى بودن حج است؟ قوام اين تقسيم اين بود كه شما (صاحب فصول رحمه الله) واجب را به دو قسم حالى
استقبالى تقسيم كرديد و حج را واجب استقبالى دانستيد، امّا وجوب تحصيل مقدّمات حج در ماه شعبان- كه بهعنوان نتيجه تقسيم بود- مربوط به فعليت وجوب حج در ماه شعبان بود نه مربوط به استقبالى بودن حج. اين كه حج امرى استقبالى است يا نه؟ مربوط به ذى المقدّمه است امّا وجوب مقدّمه مربوط به وجوب ذى المقدّمه است نه مربوط به خود ذى المقدّمه. بنابراين نقطه حساس و کلیدی اشكال مرحوم آخوند (ره) به صاحب فصول اين است كه تقسيم واجب به معلّق و منجّز ربطى به بحث مقدّمه واجب ندارد، همین بحث رو مرحوم شیخ هم مطرح کرده است مرحوم شیخ اعظم انصاری واجب را به دو قسم تقسیم کرده است واجب مطلق و مشروط و این اشکال که الان مرحوم آخوند به تقسیم صاحب فصول در واجب معلق و منجز کردند این اشکال به مرحوم شیخ وارد نمی باشد امّا تقسيم واجب به مطلق و مشروط درست است زیرا اگر واجبى مطلق شد، مقدّمهاش واجب مىشود و اگر واجبى مشروط شد مقدّمهاش واجب نمىشود.است اما وجوب مقدمه مربوط به وجوب ذی المقدمه است یعنی تا ذی المقدمه وجوب پیدا نکند مقدمه واجب نمی شود نه مربوط به خود ذی المقدمه.
این راه حل دومی بود که تا به حال صاحب فصول مطرح کردند و اشکال و نکاتی هم که در این زمینه بود مرحوم آخوند خراسانی مطرح کردند.
راه حلّ سوّم
مرحوم آخوند ظاهرا مطرح کرده است به خاطر اینکه مشکل را در مقدمه واجب حل کند آمده است شرط را به سه قسم تقسیم کرده است
مرحوم آخوند مىگويد: تقسيم شرط به «شرط مقارن، شرط متقدّم و شرط متأخّر» مىتواند در مورد قيود هيئت هم پياده شود، مثلًا در «إن جاءك زيد يوم الجمعة فأكرمه»، اينكه مىگوييم: «تا مجىء زيد تحقّق پيدا نكند وجوب اكرام تحقّق ندارد» بنا بر اين فرض است كه مجىء زيد شرط مقارن براى وجوب اكرام باشد يعنى وقتى مجىء زيد تحقّق پيدا كرد، وجوب اكرام هم محقّق مىشود. امّا تارة شرط متاخر است یعنی اگر مجىء زيد را شرط متأخّر دانستيم، نتيجهاش اين مىشود كه مجىء زيد در روز جمعه، شرطيت دارد براى وجوب اكرام در همين امروز.
و به عبارت ديگر: شرط متأخّر اگر در ظرف خودش- كه زمان متأخّر است- تحقّق پيدا كرد كشف مىكند كه مشروط- يعنى هيئت و وجوب- از همين الان تحقّق داشته است اگر بخواهیم مثالی را برای تقریب به ذهن از فقه مطرح بکنیم در باب اجازه بيع فضولى نیاز به اجازه مالک دارد فرض بفرمایید روز شنبه بیع فضولی تحقق پیدا کرده است اجازه روز دوشنبه می آید که می گوییم شرط متاخر است بنا بر کاشفیت حقیقی برای اجازه که معنای کاشفیت اجازه این است که اجازه در روز دوشنبه کشف می کند که بیع یعنی بیع فضولی از هنگام وقوعش موثر در تملیک و تملک بوده است اجازه در روز دوشنبه آمده است ولی کشف می کند که از روز شنبه این معامله تحقق پیدا کرده است می تواند مالک در پول نقد تصرف بکند و آقای مشتری در مبیع تصرف کند و حال اینکه تا روز دوشنبه هنوز اجازه نیامده بود.
یا مشتری یقین دارد که روز دوشنبه مالک اجازه می دهد که او تصرف کند.مثل آن که الان ما ثبت نام کردیم در حج بلیط هواپیما هم گرفتیم الان مقدمات رو انجام می دهیم هنوز که موسم حج نیومده اما یقین داریم موسم حج می آید اگر یقین داریم موسم حج می آید از همین الان مقدمه اش واجب می شود.
مرحوم آخوند خراسانی می خواهد بگوید که می تواند مقدمه واجب باشد قبل از وجوب ذی المقدمه باشد؛ نظیرش کجاست؟ مثل شرط متاخر
یا مثال دیگر خانمی در ماه رمضان صبح شنبه شروع کرده به روزه گرفتن شرط صحت روزه این خانم مستحاضه این است که غروب شنبه باید غسل استحاضه بکند غسل استحاضه را که می کند کشف می کنیم به اینکه روزه این خانم مستحاضه از اول طلوع فجر تا همین الان صحیح بوده است.
یا همین اجازه ای که روز دوشنبه مالک اجازه می کند اگر بنا بر حقیقی بدانیم این اجازه حقیقی کشف می کند به اینکه از لحظه اولی که بیعت و قبلت مطرح شده است ولو بدون اجازه مالک بوده باشد اما مشتری و فروشنده حق نقل و انتقال و حق تصرف رو دارند بنابراین می تواند مقدمه واجب شود قبل از وجوب ذی المقدمه آن هم به نحو شرط متاخر، به گونه ای که اگر مثلا مشتری در بیع فضولی علم پیدا کرد به اینکه مالک در یک ماه بعد حتما اجازه می کند شرعا می تواند در مبیع تصرف کند زیرا نقل و انتقال در مثال ما از هنگام معامله است که صبح شنبه است نقل و انتقال تحقق پیدا کرده است.
مرحوم آخوند خراسانی می فرمایند در ما نحن فیه ایضا همین مطلب را می گوییم زمان در حج یعنی موسم حج و زمان در صلاة یعنی زوال؛ زمان شرطیت برای وجوب حج دارد ولی نحوه شرطیت آن با نحوه شرطیت استطاعت فرق می کند بعد از اینکه قبول کردیم هر دو در وجوب حج مدخلیت دارند یعنی هم استطاعت در وجوب حج مدخلیت دارد و هم زمان و موسم حج در وجوب حج مدخلیت دارد منتها تفاوت این دو به این است که مرحوم آخوند می گوید چه فرقی بین استطاعت و موسم و زمان است؟
تفاوت به این کیفیت است که استطاعت دخیل است در وجوب حج به نحو شرط مقارن یعنی لحظه ای که استطاعت آمد وجوب حج می آید استطاعت به نحو شرط مقارن در وجوب حج دخالت دارد یعنی تا استطاعت حاصل نشود وجوب حج تحقق پیدا نخواهد کرد اما مدخلیت زمان ، موسم در حج ؛ اما مدخلیت زوال در باب صلاة است در وجوب صلوة به نحو شرط متاخر و مثل مدخلیت اجازه در بیع فضولی است
راه حل سوم از آن مرحوم آخوند خراسانی است می توانید وجوب مقدمه را قبل از وجوب ذی المقدمه ترسیم کنیم و ملاحظه کنیم به نحو اینکه شرط را به سه قسم تقسیم کنیم شرط تاره مقارن ، تاره متقدم و تاره متاخراست زمان در وجوب حج دخالت دارد و لکن به نحو شرط متاخر ادامه درس ان شالله سیاتی.