« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1404/09/08

بسم الله الرحمن الرحیم

استدلال به روایات/أصالة البراءة /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /استدلال به روایات

 

دلایل اصاله البرائه

استدلال به روایات

بحث این بود که برای برائت به روایت مسعدة بن صدقه و دو روایت دیگر، یکی از عبدالله بن سنان و یکی هم از عبدالله بن سلیمان، استدلال شده است. شیخ انصاری به روایت مسعدة بن صدقه استدلال نکرده است، ولی آخوند خراسانی در کفایه استدلال کرده است و گفتیم که شاید حق با آخوند باشد و روایت مسعده دلالت بر برائت می‌کند.

استدلال به روایات عبدالله بن سنان و عبدالله بن سلیمان

روایت عبدالله بن سنان و روایت عبدالله بن سلیمان باقی ماند که این دو روایت را مرحوم شیخ در رسائل آورده است؛ روایت مسعده را به‌عنوان مستقل نیاورده، بلکه فقط به‌عنوان یک استشهاد ذکر کرده است[1] .

تعبیر روایت عبدالله بن سنان و روایت عبدالله بن سلیمان بسیار شبیه به هم است. روایت عبدالله بن سنان می‌فرماید: «كُلُّ شَيْ‌ءٍ فِيهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ فَهُوَ لَكَ حَلَالٌ»[2] ؛ روایت عبدالله بن سلیمان هم این‌گونه است: «كُلُّ مَا كَانَ فِيهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ فَهُوَ لَكَ حَلَالٌ»[3] .

هر دو روایت در بعضی نسخه‌ها کلمه «فِیهِ» را دارد و در بعضی ندارد. در بعضی نسخه‌ها هم کلمه «مِنهُ» را دارد و در بعضی ندارد. یعنی این‌گونه است: «كُلُّ شَيْ‌ءٍ فِيهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ»؛ این «فِیهِ» در بعضی نسخه‌های حدیث هست و در بعضی نیست. «فَهُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْرِفَ الْحَرَامَ مِنْهُ»؛ این «مِنهُ» در بعضی روایات هست و در بعضی نیست. وقتی کلمه «مِنهُ» و کلمه «فِیهِ» اختلاف نسخه دارد، علی‌القاعده دیگر نمی‌شود خیلی به این اختلاف نسخه‌ها استناد کرد.

دیدگاه شیخ انصاری در تفسیر روایت

مرحوم شیخ ابتدائاً عبارتی را از کتاب شرح وافیه و عبارتی از میرزای قمی درباره شرح و تفسیر این حدیث بیان می‌کند که فعلاً آن را ذکر نمی‌کنیم. نکته اصلی این است که خود مرحوم شیخ در این باره چه می‌فرماید؟ چون بعضی این عبارت شیخ را به‌گونه‌ای معنا کرده‌ند که تصور می‌کنم درست نباشد. عبارت شیخ را می‌خوانم و توضیح می‌دهم؛ فکر می‌کنم مراد شیخ این است که عرض می‌کنم، نه آن چیزی که بعضی از این کتاب‌های تقریرات بیان فرمودند.

شیخ انصاری می‌فرماید: «أقول: الظاهر أن المراد بالشئ ليس هو خصوص المشتبه، كاللحم المشترى ولحم الحمير على ما مثله بهما، إذ لا يستقيم إرجاع الضمير في " منه " إليهما، لكن لفظة " منه " ليس في بعض النسخ. وأيضا: الظاهر أن المراد بقوله (عليه السلام): " فيه حلال وحرام " كونه منقسما إليهما، ووجود القسمين فيه بالفعل، لا مرددا بينهما، إذ لا تقسيم مع الترديد أصلا، لا ذهنا ولا خارجا. وكون الشئ مقسما لحكمين - كما ذكره المستدل - لم يعلم له معنى محصل، خصوصا مع قوله (قدس سره): إنه يجوز ذلك، لأن التقسيم إلى الحكمين الذي هو في الحقيقة ترديد لا تقسيم، أمر لازم قهري لا جائز لنا»[4] .

امام (علیه‌السلام) طبق این روایت فرموده است: «كُلُّ شَيْ‌ءٍ فِيهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ». این «فِیهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ» یعنی «كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَنْقَسِمُ إِلَى الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ»؛ نه یعنی «كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَحْتَمِلُ الْحِلِّيَّةَ وَ الْحُرْمَةَ». حدیث تقسیم را می‌گوید، نه تردید را؛ که بگوییم «كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَحْتَمِلُ أَنْ يَكُونَ حَلَالًا، يَحْتَمِلُ أَنْ يَكُونَ حَرَاماً».

شیخ می‌فرماید اینکه حدیث می‌فرماید «كُلُّ شَيْ‌ءٍ فِيهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ»، یعنی همین الآن بالفعل در آن حلال و حرام موجود است. این مثل این است که وقتی شما می‌گویید «الکلمه یَنقَسِمُ إلَی فِعلٍ و اسمٍ و حَرف»، یعنی همین الآن در یک کلمه، قدر مشترک معنای اسم و فعل و حرف وجود دارد.

بحث ما درباره این است که «كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَحْتَمِلُ الْحِلِّيَّةَ وَ الْحُرْمَةَ». یعنی موضوع بحث، تردید است و موضوع حدیث، تقسیم است؛ و لذا حدیث ربطی به بحث ندارد. حدیث شبهه موضوعیه را می‌گوید و این که منقسم به حلال و حرام است، حلال است. اما در شبهه حکمیه که محل بحث برائت است - مثلاً اینکه شرب توتون حلال است یا حرام است - شرب توتون مردد است بین حلیت و حرمت، نه اینکه «فِیهِ الحَلَالُ وَ فِیهِ الحَرَام». این عبارت این را می‌گوید. بعضی از کتاب‌های تقریرات درس خارج، عبارت را اشتباه معنا کرده‌اند.

تطبیق قاعده بر شبهات کلی در کلام شیخ

شیخ در دنباله عبارت می‌فرماید: «وعلى ما ذكرنا، فالمعنى - والله العالم -: أن كل كلي فيه قسم حلال وقسم حرام - كمطلق لحم الغنم المشترك بين المذكى والميتة - فهذا الكلي لك حلال إلى أن تعرف القسم الحرام معينا في الخارج فتدعه»[5] . معنای حدیث این است که هر کلی که یک قسم حلال و یک قسم حرام دارد مثل گوشت که مشترک است بین مذکی و میته؛ این کلی حلال است، مگر اینکه حرامش را بشناسی.

این عبارت به ذهن می‌آورد که شیخ شبهه حکمیه را می‌گوید، چون کلی را می‌گوید.

دلالت جمله «فیه حلال و حرام» بر منشأ شک

یک مطلب دیگر در عبارت شیخ هست که این عبارت «فِیهِ الحَلَالُ وَ الحَرَام» یعنی چه؟ اصلاً امام این عبارت را برای چه فرموده است؟ چرا نفرمود «كُلُّ شَيْ‌ءٍ لَكَ حَلَالٌ»؟ «كُلُّ شَيْ‌ءٍ فِيهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ» یا «كُلُّ مَا کَانَ فِيهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ»؛ این «مَا کَانَ فِیهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ» را برای چه فرموده است؟

مرحوم شیخ می‌فرماید که این در واقع می‌خواهد منشأ شک را بگوید. یعنی چرا شما شک دارید این حلال است یا حرام است؟ چون در آن حلال و حرام هست. چون هم حلال دارد و هم حرام دارد و نمی‌دانم این کدامش است، پس این می‌شود حلال.

اگر این‌گونه بگوییم، نتیجه‌اش این است که حدیث شبهه موضوعیه را می‌گوید، نه شبهه حکمیه. بحث ما این است که اگر علت شک، عدم النص یا فقدان النص باشد. بحث ما این است که نمی‌دانم این حلال است یا حرام است؛ چون حدیثی نداریم. نه اینکه نمی‌دانم این حلال است یا حرام است به خاطر اینکه حلال و حرام در آن هست و نمی‌دانم کدامش است.

نظر استاد: حمل «فیه حلال و حرام» بر تأکید

ولی حدیث را جور دیگری معنا می‌کنیم. احتمال زیاد می‌دهم که کلمه «فِیهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ» نمی‌خواهد منشأ شک را بیان کند. «فِیهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ» تأکیدِ «حَلَالٌ» است، نه اینکه بیان منشأ باشد. حدیث این را می‌خواهد بگوید: «كُلُّ شَيْ‌ءٍ حَلَالٌ وَ إِنْ كَانَ فِيهِ الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ». یعنی می‌خواهد بگوید که اگر چیزی را نمی‌دانی در آن حلال و حرام هست یا نیست، این را بگو حلال است؛ حتی آنجایی که می‌دانی هم در آن حلال هست و حرام هست و نمی‌دانی این کدام است، آن هم بگو حلال است. یعنی حدیث حلیت را تأکید می‌کند.

اگر حدیث را این‌گونه معنا کنیم، حدیث به روشنی دلالت بر برائت می‌کند. معنای حدیث این است: هر چیزی را که شما شک دارید حلال است یا حرام است؛ وقتی که شک دارید یعنی شک دارید که خداوند چیزی فرموده یا نه و اگر شک دارم خدا فرموده یا نه، اصل این است که نگفته است. اصل این است که حرمتی درباره‌اش نیامده است. وقتی که اصل این است که حرمتش را خدا نگفته است، پس یقین دارم حلال است و می‌شود برائت.

 


logo