1404/08/05
بسم الله الرحمن الرحیم
استدلال به حدیث رفع/أصالة البراءة /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /استدلال به حدیث رفع
استدلال به حدیث رفع در شبهات حکمیه
اشکالات و پاسخ استاد
آیا حدیث رفع شامل حکمیه میشود یا مختص به شبهه موضوعیه است؟
آیتالله خویی در مصباح الاصول میفرماید: حدیث به شبهه موضوعیه اختصاص دارد چون فرموده است «رفع عن امتی تسعه» و رفع در مقابل وضع است. باید ببینیم معنای وضع مربوط به فعل است یا حکم تا معنای رفع روشن شود. اگر بخواهیم وضع را معنا کنیم، فعل است چون فعل ثقیل است و در مقابل وضع، رفع است که رفع فعل است و حدیث مربوط به شبهه موضوعیه است؛ یعنی در شبهه موضوعیه کلفت و سختی برداشته شده است.
آیتالله خویی پاسخ میدهد: صحیح است که رفع در مقابل وضع است اما آیا وضع یعنی وضع فعل یا وضع حکم؟ معنای حدیث این است که در شریعت اسلام از امت نه چیز رفع شده است. آنچه در شرع برداشته میشود یا وضع میشود، حکم است نه فعل و حدیث مربوط به شبهه حکمیه است.
مقرر در پاورقی اشکال نموده است که حدیث میفرماید: «رفع عن امتی» به شریعت اسلام در آن نیامده است. آنچه مربوط به امت است این است که از ذمه امت چیزی رفع میشود یا وضع میشود. آنچه برای مکلفین آورده میشود، فعل است. رفع از امت یعنی رفع از ذمه مکلفین.[1]
این اشکال آیتالله خویی وارد نیست چون وقتی حدیث میفرماید «رفع عن امتی» میخواهد بفرماید حکمی به ذمه امت آمده بود و رفع شد یا پیامبر میفرماید در دین من رفع شده است؟ اگر کسی بگوید در دین من برای امت چنین چیزی جعل نشده است نه آنکه حکمی هست و رفع میشود.
آیتالله خویی میفرماید: در اصول گفته شده استعمال لفظ در اکثر از معنا جایز نیست. این حدیث مسلماً شبهه موضوعیه را شامل میشود و اگر بخواهد شامل شبهه حکمیه شود استعمال لفظ در اکثر از معنا پیش میآید.
آیتالله خویی پاسخ میدهد اینجا ربطی به استعمال لفظ در اکثر از معنا ندارد. ما در ما لا یعلمون موصوله است که از مبهمات است و مبهم با صله رفع ابهام میشود. پیامبر میفرماید امر کلی مبهم برداشته شده است و آن امر مبهم لا یعلمون است. جری و تطبیق لا یعلمون، دو مصداق مختلف است؛ نه آنکه یک کلمه در دو معنا بهکاررفته باشد.[2]
حاجآقا رضا همدانی فرموده است: معلوم نیست که این حدیث محل بحث را بگیرد. بحث در شبهه تحریمیه است و مقصود آن است که اگر واقع را نمیدانید و عدم علم به واقع یا به سبب جهل بسیط است یا به سبب جهل مرکب؛ درحالیکه حدیث درباره غفلت است و حدیث مربوط به بحث ما نمیشود.
در پاسخ میگوییم کلمه لایعلمون در قرآن گاهی به معنای غفلت بهکاررفته است:
﴿وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ﴾[3] .
حیث لا یعلمون به معنای غفلت است. کسی که آیات خدا را تکذیب کند از جایی که غفلت دارد او را میگیریم.
﴿قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[4] .
کسی نمیگوید خدا عاجز و ناتوان است بلکه اکثر مردم غفلت دارند.
گاهی کلمه لایعلمون در قرآن به معنای جهالت است:
﴿وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ﴾[5] .
﴿وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ﴾[6] .
﴿أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ﴾[7] .
﴿أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[8] .
درنتیجه حدیث همه موارد بحث را شامل میشود.
این حدیث وحدت سیاق ندارد. ابتدای حدیث میفرماید مالا یعلمون و در دنباله آن اضطرار را ذکر میکند. بین باب برائت و باب اضطرار، اکراه و نسیان تفاوت است. خدا در قرآن محرمات را میشمارد سپس میفرماید: ﴿وَقَدْ فَصَّلَ لَكُمْ مَا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ﴾[9] ، یعنی حرمت عند الاضطرار جعل نشده است. مثلاً خوردن میته حرام است ولی عند الاضطرار حلال است. بهعبارتدیگر حرمت جعل نشده و اضطرار استثنا شود بلکه عندالاضطرار میته واقعاً حلال است؛ اما در ما لا یعلمون یعنی چیزی هست اما شما نمیدانید. ما لا یعلمون میگوید در صورت جهل حکم ظاهراً برداشته شده است و در صورت اضطرار و اکراه واقعاً برداشته شده است. درنتیجه اگر شک داشته لباس پاک است یا نجس، طبق برائت باید بگوییم پاک است و اگر نماز خواند و بعداً فهمید نجس بوده است، واقعاً در لباس نجس نماز خوانده است؛ اما در اضطرار، کشف خلاف معنا ندارد و حکم واقعی را انجام داده است.