« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1404/08/04

بسم الله الرحمن الرحیم

استدلال به حدیث رفع/أصالة البراءة /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /استدلال به حدیث رفع

 

دلایل اصاله البرائه

مرفوع در حدیث رفع چیست؟

در استدلال به حدیث رفع برای برائت باید ثابت شود که این حدیث شبهات حکمیه را بیان می‌کند نه شبهات موضوعیه را؛ چون در شبهات موضوعیه (تحریمیه یا وجوبیه) هم اخباریان و هم اصولیان قبول دارند که محل اجرای برائت است. اگر حدیث رفع بگوید در شبهه موضوعیه برائت جاری می‌شود، فایده‌ای ندارد چون مخالفی ندارد. مهم آن است که ادعا کنیم حدیث شبهه حکمیه را که محل اختلاف است می‌فرماید.

جایی که علت شبهه و تردید، امور خارجی باشد، شبهه موضوعیه است ولی اگر علت شبهه، فقدان النص، اجمال النص یا تعارض النصین باشد، شبهه حکمیه است. به‌عبارت‌دیگر اگر منشأ شک شارع است یا حل شبهه به دست شارع است، شبهه حکمیه است اما اگر علت شبهه مربوط به مکلف باشد، شبهه موضوعیه است.

ممکن است کسی قائل باشد که در حدیث: «رفع ما لا یعلمون» مای موصوله از مبهمات است و ابهام موصول با صله برطرف می‌شود و این حدیث دلالت بر برائت در شبهه موضوعیه و شبهه حکمیه دارد چون شامل هر دو می‌شود.

برخی چند دلیل آورده‌اند که حدیث اختصاص به شبهه موضوعیه دارد:

۱. حدیث ۹ چیز را بیان می‌کند که رفع شده‌اند. در جملات بعدی مثل ما اضطروا علیه یا ما اکرهوا علیه یا ما لا یطیقون، معلوم است که فعلی که مورد اضطرار یا اکراه واقع شده است برداشته شده است چون اضطرار یا اکراه معمولاً بر فعل است و اضطرار یا اکراه بر حکم نیست. از اینجا دانسته می‌شود که در ما لا یعلمون نیز به معنای فعلی است که علم ندارند تا وحدت سیاق باشد. وحدت سیاق حدیث دلالت می‌کند که ما لا یعلمون درباره فعل است نه حکم، بنابراین مربوط به شبهه موضوعیه است.

پاسخ می‌دهیم: وقتی یک حدیث یک سیاق دارد اما یک جمله عام است و یک جمله خاص است، تعدد سیاق نمی‌شود. جمله اول می‌گوید هر حکم و فعلی که نمی‌دانید اما جملات بعدی می‌گوید هر فعلی که مضطر علیه یا مکروه علیه است. سیاق واحد است اما در یک جمله متعلق عام است و در یک جمله متعلق خاص است؛ لذا دلالت بر شبهه حکمیه می‌کند.

حدیث شامل شبهه حکمیه نمی‌شود چون یک کلام را نمی‌توان هم بر معنای حقیقی حمل کرد و هم بر معنای مجازی. اصل بر این است که هر کلامی بر معنای حقیقی حمل شود. معنای مجازی دو قرینه لازم دارد: قرینه صارفه و قرینه معیّنه. صارفه می‌گوید سراغ معنای حقیقی نرو و قرینه معینه معنای مجازی را مشخص می‌کند. در «رفع ما لا یعلمون» ابتدا می‌گوییم حکم ما لا یعلمون را برمی‌دارد، چون آنچه به دست شارع است حکم است. اصل اولی این است که کلام بر معنای حقیقی حمل شود که حکم را برمی‌دارد؛ اما جملات هشتگانه بعدی می‌گویند فعل برداشته شده است و حکم را نمی‌گویند و نمی‌توان آن‌ها را بر معنای حقیقی حمل نمود بلکه باید بر معنای مجازی حمل شوند. یک حدیث با یک کلمه (رفع) را نمی‌توان بر معنای حقیقی به معنای مجازی حمل کرد، لذا جمله اول بر معنای مجازی حمل می‌شود؛ بنابراین رفع ما لا یعلمون یعنی فعلی که معلوم نیست لذا دلالت بر شبهه موضوعیه می‌کند که رفع مجازی است و به معنای رفع فعل است و شامل شبهه حکمیه نمی‌شود.

پاسخ می‌دهیم مقدمه‌ای که ذکر شد صحیح است ولکن در ما نحن فیه رفع مالا یعلمون یعنی رفع شیء مبهم و اسناد شیء مبهم به حکم حقیقی است و به فعل مجازی است. حدیث می‌خواهد بفرماید: رفع ایّ شیء؛ و مصداق آن در موارد مختلف، مختلف است. درجایی مصداقش حکم است و درجایی مصداقش فعل است.

حدیث می‌گوید: رُفِعَ. رفع یعنی برداشتن امر سنگین. شک داریم که حدیث می‌خواهد حکم را بردارد یا فعل را. باید ببینیم کدام‌یک سنگین است که حدیث آن را بردارد. حکم، اعتباری شرعی است و آوردن و بردن آن راحت است. آنچه وضع و رفعش سخت است، فعل است. رضا حدیث رفع فعل را می‌گوید و دلالت بر برائت در شبهه موضوعیه می‌کند.

پاسخ می‌دهیم گرچه حکم، اعتبار است و اعتبار مؤونه‌ای ندارد ولی همین اعتبار سبب فعل می‌شود که فعل سنگین است؛ یعنی امر سنگین بر حکم مترتب می‌شود. معنای حدیث این است که: رفع ما یترتب علی الحکم.

۴. جمع بین حقیقت و مجاز در یک استعمال غیرممکن است. همان‌طور که جمع بین اسناد حقیقی و اسناد مجازی جایز نیست.

پاسخ می‌دهیم انبت الله البقل، اسناد حقیقی است و انبت الربیع البقل، اسناد مجازی است. اگر کسی بگوید: انبت الله و الربیع البقل، جمله صحیح است و اسناد انبات به خدا و به بهار مجازی است.

 

logo