1404/07/02
بسم الله الرحمن الرحیم
استدلال به حدیث رفع/أصالة البراءة /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /استدلال به حدیث رفع
اصالة البرائة
توضیح استدلال به حدیث رفع برای برائت
حدیث رفع ۹ چیز را معرفی میکند که برداشته شده است و یکی از آنها چیزی است که مردم نمیدانند. بهعبارتدیگر در شبهه تحریمیه یا شبهه وجوبیه، الزام و تکلیف الزامآور، ما لا یعلمون است و حدیث میگوید آنچه را نمیدانید برداشته شده است.
یک رفع داریم و یک دفع؛ دفع یعنی چیزی از اول نباشد و نگذارند موجود بشود. رفع یعنی چیزی هست و برطرف کنند. در رفع مالا یعلمون یعنی چیزی هست و آن برداشته شده است. شاید مراد این باشد که حکم واقعی وجود دارد اما عند الجهل در ظاهر برداشته شده است.
معنای جمله اول این است که مالا یعلمون هست اما در ظاهر برداشته شده است و معنای کلام این نیست که عند الجهل ظاهراً و واقعاً حکم برداشته شده است کما اینکه معنای حدیث این نیست که عند الجهل در واقع چیزی نبوده است.
شاهدان که امر مسلم در مذهب شیعه این است که بین جاهل و عالم احکام مشترک است، یعنی جاهل حکم دارد؛ که حدیث میفرماید رفع مالا یعلمون، یعنی جاهل ظاهراً حکم ندارد ولی واقعاً حکم دارد. ثانیاً حدیث میفرماید مالا یعلمون یعنی چیزی هست و نمیدانند. عدم علم یعنی معلوم جود دارد اما به آن علم نداریم و علم متعلق میخواهد. جاهل حکمی در واقع دارد اما چون جاهل است، حکم واقعی از او برداشته شده است و ظاهراً حکم ندارد.
احتمالات در متعلق رفع
اینکه پیامبر اکرم میفرماید این نه چیز برداشته شد، میدانیم برداشته نشده است یعنی جهل و خطا و نسیان هست؛ پس رفع به چه چیزی تعلق گرفته است؟ آیا رفع مواخذه مراد است یا رفع استحقاق عقاب یا رفع جمیع آثار یا رفع اثر مناسب یا رفع حکم یا رفع فعلیت حکم؟ بهعبارتدیگر وقتی معنای حقیقی کلام متعذر است و اراده نشده است باید سراغ کدام معنای مجازی برویم؟
شیخ انصاری در رسائل فرموده است: رفع مالا یعلمون یعنی رفع المواخذه علی مالا یعلمون.
نقد احتمال اول
اولاً تقدیر، مجاز، کنایه، حذف و اضمار خلاف قاعده است و قرینه میخواهد و بدون قرینه باطل است. ثانیاً اگر کسی تجسم اعمال را بپذیرد، سؤال پیش میآید که تجسم اعمال و مواخذه امری تکوینی است و امر تکوینی قابلرفع نیست؟ ممکن است کسی بگوید بعضی از اعمال تجسم عمل دارند و برخی ندارند. میگوییم اگر مواخذه، تجسم عمل و امری تکوینی است قابلرفع نیست. بله شارع بماهو شارع میتواند اعتبار را بردارد. بسیاری از عبادات و گناهان، اعتبارات شرع هستند و امور تکوینی نیستند. مثلاً عمل خارجی در نکاح و زنا فرقی ندارد ولی اسم یکی نکاح است و اسم یکی زنا است که امر اعتباری بوده و قابلتغییر است. حلال و حرام، غالباً اعتبارات بوده و قابلتغییر هستند. عقاب، مربوط به فعل نیست بلکه امری تکوینی بوده که مربوط به امر اعتباری است. اگر امر اعتباری تغییر کرد امر تکوینی هم نیست. امر تکوینی به دست خالق است اما شارع بماهو شارع نمیتواند امر تکوینی را تغییر بدهد؛ احکام شرع روی عناوین و اعتبارات رفتهاند و عناوین و اعتبارات امر قابلتغییر هستند، لذا شارع اعتبارات و عناوین را تغییر میدهد و اعتبار امر تکوینی را به دنبال میآورد.