1404/07/13
بسم الله الرحمن الرحیم
استدلال به آیه نفی عقاب /أصالة البراءة /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /استدلال به آیه نفی عقاب
اصالة البرائة
استدلال به آیه نفی عقاب
شیخ انصاری فرموده است یکی از ادله برائت آیه شریفه ۱۵ سوره اسرا است: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا﴾.
اشکال
اشکالی شد که در بحث برائت نفی استحقاق عقاب لازم است به آیه نفی فعلیت عقاب کرده است یعنی فرمود: بدون بیان عقاب نمیکنیم، درحالیکه در برائت این لازم است که بدون بیان، استحقاق عذاب نیست.
پاسخ شیخ
شیخ انصاری فرموده است: خصم (اخباریان) قبول دارند که بین نفی فعلیت و نفی استحقاق تلازم است و اگر آیه نفی فعلیت را میگوید، نفی استحقاق هم ثابت میشود.
اشکال آخوند
آخوند خراسانی فرموده است: این کلام شیخ جدل است نه برهان. ما قبول داریم که آیه استحقاق را نمیگوید و اشکال باقی است.
پاسخ یکی از حواشی کفایه
برخی از حواشی کفایه گفتهاند: شرع معمولاً استحقاق را بیان کرده است نه فعلیت. مثلاً «السّمّ قاتل» یعنی هرکس سم خورد اقتضای مردن را دارد ولی معلوم نیست حتماً بمیرد، شاید کسی سم بخورد ولی نمیرد. وقتی شرع میفرماید: خواندن فلان دعا موجب از بین رفتن فقر است؛ این به معنای استحقاق است نه فعلیت. آیه محل بحث هم استحقاق را میفرماید نه فعلیت را.
سپس پاسخ میدهد: این کلام درجایی صحیح است که بحث در وجود باشد درحالیکه بحث ما در آیه مربوط به عدم است. در عدم لازم نیست تمام اجزای علت منتفی باشد بلکه با انتفاع یک جز هم عدم میشود.
ایشان میخواهد بگوید: آیه نفی فعلیت عقاب است ولی با استحقاق ملازمه دارد و استدلال به آیه برای برائت صحیح است. رابطه بین عمل و عقاب، تلازم است. تلازم بر سه قسم است: تلازم عقلی، تلازم عقلایی و تلازم شرعی.
اگر رابطه عمل و عذاب، عقلی باشد به این معناست که عذاب و ثواب بر اساس ملکات انسان است که حالت نیستند و از تکرار عمل درست میشوند. معنای اینکه میگویند این عمل روز قیامت فلان تأثیر را دارد آن است که این عمل، قابلیت دارد که صورت اخروی بیابد و آن صورت تأثیری دارد. مثلاً صورت برزخی غیبت، آتش یا مار و عقرب است یعنی غیبت قابلیت دارد که این صورت را پیدا کند. صور برزخی یا اخروی مشروط به شرایطی مانند عدم توبه هستند. این شرایط مربوط به علت فاعلی نیست بلکه مربوط به علت قابلی است. علیت خدا، تامه است و فاعلیت او متوقف بر چیزی نیست و قابل باید شرط را دارا باشد.
در نتیجه اگر روز قیامت گفتند غیبت، عقاب ندارد و نفی عذاب کردند، معنایش این است که این غیبت شرطی را نداشت. غیبت روز قیامت به شرطی عقاب دارد که توبه نشده باشد بنابراین عدم عذاب در قیامت به معنای عدم وجود شرط است و با عدم وجود شرط، استحقاق هم نیست. کسی که توبه کرد، نه تنها عقاب ندارد بلکه استحقاق عقاب هم ندارد. پس نفی فعلیت ملازم نفی عقاب است.
شبیه این مطلب در تلازم عقلایی و شرعی هم میآید.