« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1404/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

حجیت ظن انسدادی در اصول دین/دلائل حجية الظن /الأمارات

 

موضوع: الأمارات/دلائل حجية الظن /حجیت ظن انسدادی در اصول دین

 

حجیت ظن انسدادی در اصول دین

آیا ظن در اصول دین اعتبار دارد؟

آخوند خراسانی فرمود از باب وجوب شکر منعم، باید به خدا معرفت و اعتقاد داشته باشیم. شناخت پیامبر و ائمه علیهم‌السلام نیز از همین باب است و چون واسطه در فیض هستند، معرفت آن‌ها واجب است. گفته شد که معنای این کلام شناخت خدا به‌عنوان منعم است درحالی‌که اولی اصول دین شناخت خدای متعال است و فرق است بین وجوب شناخت خدا و وجوب شناخت خالق و منعم.

تفاوت سبک استدلال مسیحیان و مسلمانان در اثبات خدا

کتاب‌های کلامی مانند باب حادی حشر و کفایه الموحدین و برخی کتاب‌های فلسفی (تا قبل از ملاصدرا) می‌گویند: انسانی که هست چگونه پدید آمده است؟ از پدر و مادر و آن پدر و مادر از پدر و مادر دیگر تا می‌رسد به انسان نخستین که او را چه کسی آفرید؟ چنین استدلالی برای وجود خدا که خدا را در رأس سلسله قرار می‌دهد، سبک استدلال مسیحیان است. ابوعلی سینا وقتی این‌گونه استدلال می‌کند می‌فرماید: الاول تعالی، چون او را در رأس سلسله قرار می‌دهد. شاید اولین کسی که چنین استدلالی برای شناخت خدا نمود، آگوستین در سال 325 میلادی بوده است یعنی سه چهار قرن قبل از تولد پیامبر اکرم.

ولی اگر کسی بگوید: این آدم را خدا خلق فرمود؛ از وجود این انسان و خدا را می‌شناسم. این سبک استدلال مسلمانان است. تفکر اسلام آن است که «هو معکم» نه آنکه خدا را در رأس سلسله قرار بدهیم. کسی که می‌گوید جهان ممکن‌الوجود است و واجب‌الوجود می‌خواهد، اندیشه اسلامی دارد.

اما اگر بگوید این جهان ممکن‌الوجود است و علتی می‌خواهد که ممکن‌الوجود است و آن هم علتی می‌خواهد تا برسد به واجب‌الوجود، اندیشه مسیحیت دارد.

در شرح تجرید برای اثبات خدا چند مقدمه می‌آورد، شرح منظومه دو مقدمه می‌آورد و علامه طباطبایی در نهایه الحکمه بدون مقدمه خدا را اثبات می‌کند. این همان مطلبی است که ذکر شد.

روایات عرضه دین به ائمه

شیخ انصاری در رسائل چند روایت را نقل کرده است چه افرادی دین خود را به ائمه علیهم‌السلام عرضه کرده‌اند. علامه مجلسی در بحار ۲۱ حدیث نقل کرده است.

وفي رواية إسماعيل: قال: سألت أبا جعفر (عليه السلام) عن الدين الذي لا يسع العباد جهله، فقال: الدين واسع، وإن الخوارج ضيقوا على أنفسهم بجهلهم، فقلت: جعلت فداك أما أحدثك بديني الذي أنا عليه؟ فقال: بلى، قلت: أشهد أن لا إله إلا الله، وأن محمدا عبده ورسوله، والإقرار بما جاء به من عند الله، وأتولاكم، وأبرأ من عدوكم ومن ركب رقابكم وتأمر عليكم وظلمكم حقكم، فقال: ما جهلت شيئا، هو والله الذي نحن عليه، قلت: فهل سلم أحد لا يعرف هذا الأمر؟ قال: لا، إلا المستضعفين، قلت: من هم؟ قال: نساؤكم وأولادكم، قال: أرأيت أم أيمن، فإني أشهد آن‌ها من أهل الجنة، وما كانت تعرف ما أنتم عليه.[1]

به‌عبارت‌دیگر اعتقاد به خدا و پیامبر و ائمه علیهم‌السلام یعنی اینکه اعتقاد داشته باشیم محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله، پیامبر است یا اینکه او رسول خدا است. کسی که بگوید ائمه علیهم‌السلام امام هستند و علم غیب و معجزه دارند، دلیل بر شیعه بودن نیست بلکه اعتقاد به مفترض الطاعه بودن، اعتقاد شیعه است. درباره خدای متعال هم مسئله خالقیت ملاک نیست بلکه اعتقاد به عدم جسمانی و مادی بودن خدا، توحید است. اولی اصول دین، اعتقاد به خدای مجرد و غیرمادی است. کسی که می‌گوید خدای متعال، دست‌وپا دارد، اصلاً مسلمان نیست. صاحب جواهر می‌فرماید شاید بتوان گفت یهود و نصارا پاک هستند اما مجسمه حتماً نجس هستند. بله شاید کسی اعتقادی داشته باشد که لازمه‌اش مجسمه بودن است، این فرد نیز مسلمان است. مثلاً اگر از وهابی‌ها سؤال شود خدا جسم دارد، انکار می‌کنند و اگر سؤال شود خدا مجرد است، انکار می‌کنند. جسمانیت خدا را انکار می‌کنند اما می‌گویند خدا دست‌وپا دارد.

 


logo