1403/11/24
بسم الله الرحمن الرحیم
استدلال به حجیت سیره عقلا/حجية خبر الواحد /الأمارات
موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /استدلال به حجیت سیره عقلا
نظر آیتالله خویی در نسبت سیره عقلا و آیات نهی از عمل به ظن
آیتالله خویی (رضواناللهعلیه) بعدازاینکه مسئله عمل سیره به خبر واحد و آیات نهی از عمل به ظن را مطرح میکند، جوابی را مطرح میکند. (کلام ایشان غیر از فرمایش شیخ انصاری و حرف آخوند خراسانی است). آیتالله خویی میفرماید: آیات نهی از عمل به ظن، ارشاد به حکم عقل است. بهعبارتدیگر این آیات اصلاً جنبه مولویت ندارند؛ یعنی در این مقام نیستند که بگویند به ظن عمل نکنید که اشکال شود خبر واحد یک نوع ظن است و این آیات هم میگویند به ظن عمل نکنید. بلکه این آیات چیزی را میفرمایند که عقل میگوید. عقل میگوید که دفع ضرر محتمل واجب است؛ مخصوصاً اگر آن ضرر محتمل، اخروی باشد.
اینکه قرآن میفرماید: ﴿﴿وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾[1] به این معنا است که در هر مسئلهای باید مؤمِّن از عقاب داشته باشید؛ یعنی باید کاری کنید که به جهنم نروید، باید کاری کنید که استحقاق عقاب نداشته باشد.
اینکه کاری کنید که مستحق جهنم نشوید یا دفع ضرر محتمل واجب است، مسائل عقلی هستند. این مسائل عقلی را عقل گفته است و تخصیص بردار هم نیست. شرع هم با این آیات شریفه همین مطلب را میگوید.
نتیجه اینکه اگر ملاک این شد که تحصیل امنیت در برابر جهنم بکنید و مؤمِّن از عقاب داشته باشید، کسی که به خبر واحد عمل میکند طبق سیره عقلا، مؤمِّن از عقاب دارد.
خروج خبر واحد از تحت آیات (ورود یا حکومت)
بهعبارتدیگر کسی که به خبر واحد عمل میکند، دیگر ضرر محتملی وجود ندارد؛ چون فرض بر این است که سیره عقلا بر حجیت خبر دلالت میکند. فقط مسئله این است که آیا شرع مقابل این سیره ایستاده است؟ کسی که به خبر واحد عمل میکند دیگر احتمال ضرر نمیدهد. این آیات فرمود دفع ضرر محتمل واجب است و اینجا ضرر محتملی نیست.
بهعبارتدیگر بحث حجیت خبر واحد مثل بحث حجیت ظواهر، از تحت این آیات خارج است؛ یا به جهت ورود یا به جهت حکومت. این ورود یا حکومت هم به این معنا نیست که خبر واحد بر این آیات ورود دارند که در عبارت آیتالله خویی اینگونه آمده است. آیتالله خویی استاد این بحث است و معلوم است در مواردی کتاب اشتباه نوشته شده است؛ بلکه باید مرادش این باشد که ادله حجیت خبر واحد، بر ادله نهی از عمل به ظن ورود دارد.
پاسخ استاد به آیتالله خویی
جواب این فرمایش آیتالله خویی این است که در آیات و روایاتی که از شرع صادر شده است، اصل بر این است که مولوی باشند نه ارشادی و ارشادی بودن خلاف اصل است. اصل در هر آیهای این است که مولوی است. به دلیل اینکه اولاً اطلاق مقامی این است. همینکه مسلمانان هرگاه میخواهند پیامبر را صدا کنند «یا رسولالله» میگویند ولی مسیحیان هرگاه عیسی را میخواهند صدا کنند ای استاد و ای معلم میگویند؛ یعنی عیسی در مقام تعلیم است، اما پیامبر اکرم در مقام بیان دین است و این دو با هم خیلی فرق میکند.
وقتیکه میگوییم «یا رسولالله» یا «یا امام صادق»، معنایش این است که هرچه میگوید بهعنوان این است که مولا است، بهعنوان اینکه پیامبر و امام است نه بهعنوان اینکه یک عالم یا یک عاقل است. این اطلاق مقامی است یعنی هر حرفی که این شخص میزند اصل این است که به خاطر پیامبریاش حرف میزند یعنی مولویت، نه ارشاد.
دلیل دوم هم این است که ظاهر امرونهی، ظاهر بعث و زجر، این است که همیشه باید مولوی باشد. اینکه میگوید این کار را بکن، آن کار را نکن، یعنی در حال دستور دادن است و دستور دادن یعنی مولویت. پس اصل در کلمات شارع این است که مولوی باشد نه ارشادی.
عدم انطباق تفسیر آیتالله خویی با ظاهر آیات
حالا ببینیم این آیاتی که در این بحث داریم، این آیات مولویاند یا ارشادیاند؟ آیتالله خویی میفرماید ارشاد است؛ که خلاف اصل است چون اصل این است که مولوی باشد. ثانیاً اینگونه که آیتالله خویی آیات را معنا فرمود، صحیح نیست و نمیتوان به قرآن نسبت داد.
قرآن میفرماید: ﴿وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾[2] یا ﴿إِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا﴾[3] ؛ آیا میتوان گفت این آیات درباره دفع ضرر محتمل است؟! این آیات ربطی به این مسئله ندارند و محل بحث آیه دفع ضرر محتمل نیست. بحث آیه این است که به ظن عمل نکنید.