1403/11/08
بسم الله الرحمن الرحیم
استدلال به سنت/حجية خبر الواحد /الأمارات
موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /استدلال به سنت
حجیت خبر واحد
استدلال به سنت
روایاتی را شیخ انصاری در رسائل و دیگران نقل کردهاند که آنها را ذکر میکنیم.
شیخ فرموده است: روایات متواتری داریم که بر حجیت خبر واحد دلالت دارند و چون متواتر هستند اشکالی پیش نمیآید.
وفي كتاب (إكمال الدين وإتمام النعمة) عن محمّد بن محمّد بن عصام، عن محمّد بن يعقوب، عن إسحاق بن يعقوب، قال: سألت محمّد بن عثمان العمري أن يوصل لي كتاباً، قد سألت فيه عن مسائل أشكلت عليّ، فورد التوقيع بخطّ مولانا صاحب الزمان (عليه السلام): أمّا ما سألت عنه أرشدك الله وثبّتك ـ إلى أن قال: ـ وأمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلى رواة حديثنا، فإنّهم حجّتي عليكم، وأنا حجّة الله ، وأمّا محمّد ابن عثمان العمري رضي الله عنه، وعن أبيه من قبل، فإنّه ثقتي، وكتابه كتابي.[1]
آیا این حدیث دلالت میکند که باید به روایات مراجعه کنیم و نقل روایات معتبر و حجت است؟
این حدیث دلالت ندارد، چون در مقام فتوا است نه در مقام نقل حدیث. حدیث نمیخواهد بگوید هر کس حدیثی را نقل کرد حجت است بلکه میفرماید در حوادث واقعه به روات احادیث که مفتی و مجتهد هستند رجوع کنید. اینکه حضرت میفرماید اینها حجت هستند مراد مجتهد است و حدیث در مقام حجیت فتوا است.
عن جميل بن درّاج، قال: سمعت أبا عبد الله (عليه السلام) يقول: بشّر المخبتين بالجنّة: بريد بن معاوية العجلي، وأبو بصير ليث بن البختري المرادي، ومحمّد بن مسلم، وزرارة، أربعة نجباء، اُمناء الله على حلاله وحرامه، لولا هؤلاء انقطعت آثار النبوّة، واندرست[2] .
در بعضی روایات آمده است که این چهار نفر بسیار جلیلالقدر هستند و در حدیث هست که احیاء و امواتا بالاتر از آنها سراغ ندارم یا در حدیث میفرماید: أحبّ الناس إليَّ أحياءً وأمواتاً أربعة: بريد بن معاوية العجلي، وزرارة، ومحمّد بن مسلم، والأحول، وهم أحبّ الناس إليَّ أحياءً وأمواتاً.[3]
فإذا أردت حديثنا فعليك بهذا الجالس، وأومأ إلى رجل من أصحابه، فسألت أصحابنا عنه، فقالوا: زرارة بن أعين[4] .
قال أبو عبد الله (عليه السلام): رحم الله زرارة بن أعين، لولا زرارة ونظراؤه لاندرست أحاديث أبي (عليه السلام)[5] .
شبیه این روایات زیاد است که میفرماید به این چهار نفر مراجعه کنید یا میفرماید به یونس بن عبدالرحمان و ابان بن تغلب رجوع کنید. شیخ میفرماید این روایات مردم را به روات احادیث ارجاع دادهاند و معلوم میشود که باید نقل راویان را پذیرفت و حجت است.
ولیکن هیچیک از این روایات دلیل نمیشوند چون این افراد که ذکر شدهاند مجتهد هستند و ائمه علیهمالسلام وقتی مردم را به ایشان ارجاع میدهند ارجاع مقلد به مجتهد است و بحث ما در این است که اگر فرد معمولی غیر مجتهد مطلبی را نقل کرد آیا حجت است.
تعابیری که در روایات بهکاررفته است قرینهاند که مراد رجوع به مجتهد است. در بعضی روایات کلمه حدیث آمده است، بهعنوانمثال اذا اردت حديثا فعليك بهذا الجالس که مراد ابان بن تغلب است ولی امام در حدیث دیگری به ابان بن تغلب فرموده است إجلس في مجلس المدينة، أفت الناس ، فإني أحب أن أرى في شيعتي مثلك.[6] معلوم میشود که مراد اجتهاد ابان است و قرینه است که مراد از حدیث این است که فتوا بدهد.
احادیث دال بر حجیت خبر واحد
حدیث اول: عن معاوية بن عمّار، قال: قلت لأبي عبد الله (عليه السلام): رجل راوية لحديثكم، يبثُّ ذلك في الناس، ويسدّده في قلوبهم وقلوب شيعتكم، ولعلّ عابداً من شيعتكم ليست له هذه الرواية، أيّهما أفضل؟ قال: الراوية لحديثنا، يشدّ به قلوب شيعتنا أفضل من ألف عابد[7] .
این حدیث در مقام این است که حدیث راوی قبول بشود وگرنه شدّ قلوب نخواهد بود و ربطی به اجتهاد و علم راوی هم ندارد.
حدیث دوم: قال رسول الله (صلّى الله عليه وآله): تذاكروا، وتلاقوا، وتحدَّثوا، فإنَّ الحديث جلاء للقلوب، إنَّ القلوب لترين كما يرين السيف، (جلاؤه الحديد)[8] .
حفظ کردن حدیث گاهی به معنای از بر کردن است و گاهی به این معناست که آنها را بنویسد و گاهی نقل کردن برای مردم است و گاهی عمل کردن آن است حفظ کردن دلیل است که مراد حجیت است وگرنه حفظ کردن فایدهای ندارد.