« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1403/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

استدلال به آیات، آیه اذن/حجية خبر الواحد /الأمارات

 

موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /استدلال به آیات، آیه اذن

 

حجیت خبر واحد

استدلال به آیه اذن

﴿وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾[1]

یکی از مراجع فرموده است آیه اذن بهترین دلیل برای حجیت خبر واحد است وبر خلاف آیات قبلی دلالت بر حجیت خبر واحد دارد.

معنای ایمان در آیه

شیخ انصاری فرمود: آیه فرموده است ﴿يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾؛ پیامبر ایمان بالله و ایمان للمؤمنین دارد. ایمان یعنی تصدیق و پیامبر هم خدا را و هم مؤمنین را تصدیق می‌کند؛ خدا را تصدیق می‌کند یعنی همه آثار را تصدیق می‌کند و هر چه خدا بگوید عین واقعیت است؛ اما تصدیق مؤمنین در این حد است که عمل مؤمن را حمل بر صحت می‌کند و حمل بر صحت با حجیت خبر واحد متفاوت است. پیامبر مؤمنین را تصدیق ظاهری می‌کند اما در خبر واحد تصدیق واقعی راوی لازم است[2] .

یکی از مراجع فرموده است: این آیه دلالت دارد که مؤمنین را باید تصدیق واقعی نمود لذا دلیل بر حجیت خبر واحد است؛ قرآن می‌فرماید: ﴿فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ﴾[3] . لوط به ابراهیم ایمان آورد. شکی نیست که ایمان لوط به ابراهیم به تصدیق واقعی است نه تصدیق ظاهری. اینجا هم فرموده: يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ و تصدیق واقعی است لذا دلیل بر حجیت خبر واحد است.

معمولاً در ذهن شیخ و دیگران این است که دو بار کلمه ایمان به‌کاررفته است و باید ببینیم که به دو معناست یا یک معنا؛ یک‌بار با باء و یک‌بار با لام آمده است.

آیاتی هست که ایمان بدون باء به‌کاررفته است: ﴿إِن كُنتُم مُّؤمِنِينَ﴾[4] ، ﴿إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ﴾[5] .

گاهی با حرف جر لام به‌کاررفته است: ﴿فَمَا آمَنَ لِمُوسَى﴾[6] ، ﴿فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ﴾[7] ، ﴿وَلَا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ﴾[8] .

گاهی با حرف جر باء است: ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ﴾[9] ، ﴿وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ﴾[10] .

درباره فرعون می‌فرماید: ﴿قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ﴾[11] ، ﴿قَالَ ءَامَنتُم لَهُۥ قَبلَ أَن ءَاذَنَ لَكُم﴾[12] . در یک مورد آمنتم به آمده است و در مورد دیگری آمنتم له. این شاهد است که به و له فرقی نمی‌کند.

﴿رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ﴾[13] اینجا می‌فرماید ایمان به ما انزل است که غیر خداست درحالی‌که شیخ انصاری فرمود ایمان با باء مخصوص خداست. درباره آیات ربّ هم داریم که غیر خداست.

﴿تُؤمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ﴾[14] ، ﴿أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ﴾[15] .

در بحث ولایت‌فقیه وقتی آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[16] را مطرح می‌کنند می‌گویند چرا دو بار کلمه «اطیعوا» آمده است؟ و جواب می‌دهند اطاعت از خدا با اطاعت از پیامبر و اولوا الامر فرق دارد. ولیکن صحیح این است که قرآن در مواردی فرموده است ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ﴾[17] و در مواردی فرموده است: ﴿وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ﴾[18] . در واقع ادب قرآن و تنوع آیات است نه آنکه نکته‌ای داشته باشد. در لسان العرب در بحث تثنیه و جمع این مطلب را توضیح داده است. در ما نحن فیه تنوع عبارات قرآن مجید است نه آنکه ایمان در هر یک به معنای دیگری باشد؛ بله در آیه اذن، ایمان بالله یا ایمان للمؤمنین فرق دارد چون ایمان بالله امر عقلی است و نیازی به گفتن شرع نیست و عقل می‌گوید خدا حقیقه الحقائق است و باطل در آن راه ندارد اما ایمان للمؤمنین دلیل نقلی می‌خواهد. اگر شرع بگوید ایمان به مؤمن داشته باشید و حرف او را بپذیرید، باید قبول کرد. پس فرقی بین دو ایمان در آیه نیست و هر دو را باید به یک نحو معنا نمود؛ لذا تائید بر دلالت آیه بر حجیت خبر واحد است.

ولیکن یؤمن للمؤمنین به معناست؟ تفسیر قمی فرموده است: ﴿یؤمن للمؤمنین﴾ یعنی یؤمن للمنافقین.[19] در این صورت واضح است که آیه ربطی به حجیت خبر واحد ندارد. طبق این معنا، پیامبر فقط حرف منافقین را گوش می‌کند. ولی فرمایش تفسیر قمی، مستندی ندارد. در تفسیر قمی هرجایی که بگوید قال الصادق علیه‌السلام، کلام امام صادق علیه‌السلام است اما در اینجا قال نگفته و کلام خود قمی است و اعتبار ندارد. ثانیاً از ادب قرآن بعید است که منافقین را مؤمنین بگوید خصوصاً اینکه آیات فراوانی داریم که تصریح می‌کند منافقین، مؤمن نیستند مانند آیه ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَبِاليَومِ ٱلأخِرِ وَمَا هُم بِمُؤمِنِينَ﴾[20] یا آیه ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾[21] که منافقین را در مقابل مؤمنین قرار داده است. آیه اذن شاهد است که کلام قمی صحیح نیست چون می‌فرماید: و﴿َرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ﴾[22] . پیامبر رحمت است درحالی‌که باید پیامبر برای منافقین غلیظ باشد و برای مؤمنین رحمت باشد.

آیه فرمود: ﴿أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ﴾؛ از کلمه خیر استفاده می‌شود که ایمان للمؤمنین که باید به معنای ترتیب اثر دادن است، خیر بودن به این است که همه آثار بار نشود. اگر کسی گفت فلانی شراب خورده است، خیر به این است که او را شلاق نزنیم اما بگوییم این خبردهنده هم دروغ نگفته است پس ایمان واقعی نیست و دلالت بر حجیت خبر واحد نمی‌کند.


logo