« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1403/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

شهرت عملی/الشهرة الفتوائيّه /الأمارات

 

موضوع: الأمارات/الشهرة الفتوائيّه /شهرت عملی

 

دیدگاه آیت‌الله خویی درباره شهرت عملی و جابر نبودن آن

بحث این بود که آیت‌الله خویی (رضوان‌الله‌علیه) فرمودند: شهرت عملی جابر ضعف حدیث نیست، کما اینکه اعراض مشهور موهن و موجب ضعف نیست. اگر حدیثی ضعیف بود اما مشهور به آن عمل کرده‌اند، عمل مشهور ضعف را جبران نمی‌کند و بالعکس؛ اگر حدیثی معتبر بود و مشهور به آن عمل نکردند، اشکالی ندارد، ما باید به آن عمل بکنیم چون حدیث اعتبار را دارد.

سیره عقلا و تأثیر اعراض مشهور در حجیت خبر

اشاره‌ شد که مهم‌ترین دلیل حجیت خبر واحد، سیره عقلاست که آیت‌الله خویی هم این را قبول دارد. سیره عقلا دلیل لُبّی است و در دلیل لُبّی باید قدر متیقّن را بگیریم. قدر متیقّن از عمل عقلا این است که در صورتی به خبر عمل می‌کنند که مشهور از آن خبر اعراض نکرده باشند. پس اگر حدیثی اعراض مشهور را دارد و مشهور به آن عمل نکردند، باید بگوییم حجت نیست؛ ولو اینکه سندش درست است.

تفاوت وثوق به راوی و وثوق به مروی در جبران ضعف سند

اگر حدیثی ضعیف بود ولی مشهور به آن عمل کرده‌اند. آیت‌الله خویی می‌فرماید این ضعیف است و باید کنار گذاشت. عرض کردیم که وقتی مشهور به حدیثی عمل می‌کنند، راوی ضعیف است و راوی معتبر نمی‌شود، اما مروی معتبر می‌شود. آیت‌الله خویی این مطالب را از هر کسی بهتر می‌دانند، ولی چون مبنای ایشان ملاک وثوق به راوی است، این‌گونه فرموده‌اند.

اگر مبنای کسی وثوق به مروی ملاک است، نه وثوق به راوی؛ یعنی کلام باید مورد اعتماد باشد، نه شخص و باید به کلام باید اعتماد کرد؛ مثلاً فرض کنید وقتی می‌بینید ظاهر کسی خیلی مشکل دارد و متشرّع نیست، اما می‌توان به حرفی که می‌زند اعتماد کرد، اینجا عقلا به این حرف اعتماد می‌کنند ولو به شخص اعتماد ندارند. در این صورت شهرت جابر ضعف روایت هست، چون مشهور به این روایت عمل کرده‌اند.

بررسی امکان جبران ضعف دلالت توسط عمل مشهور

بعضی از مراجع فرموده‌اند همان‌گونه که عمل مشهور جابر ضعف سند است، عمل مشهور جابر ضعف دلالت هم هست. یعنی اگر ما باشیم و آن حدیث، می‌گوییم این حدیث این مطلب را نمی‌فهماند؛ اما مشهور طبق این حدیث عمل کرده‌اند. آیا عمل مشهور ضعف دلالت را جبران می‌کند؟ این بزرگوار فرموده است که فرقی بین مشکل سندی و مشکل دلالی نیست و عمل مشهور جابر هر دو خواهد بود.

اولاً اگر ما باشیم و ظاهر این کلام، می‌گوییم عمل مشهور اطلاق ندارد، عمل مشهور دلیل لُبّی است و در دلیل لُبّی باید قدر متیقّن را گرفت. آیا عمل مشهور جابر ضعف سند و دلالت است؟ یا فقط جابر ضعف سند، نه دلالت؟ قدر متیقّن را باید بگیریم. و در ما نحن فیه قدر متیقّن این است که کسانی که می‌گویند عمل مشهور جابر است، جابر ضعف سند را می‌گویند نه دلالت.

ثانیاً احتمال دارد بگوییم در حدیث از جهت لفظ بین ما و مشهور فرقی نیست؛ آنچه تفاوت دارد از جهت سند است. یعنی به دلیل نزدیکی به زمان ائمه اطهار علیهم‌السلام قرینه‌ای برای سند داشته‌اند و لذا به آن عمل کرده‌اند. اما دلالت یعنی همان الفاظ روایت. الفاظ روایت در اختیار شیخ طوسی بوده است و همان الفاظ در اختیار ما است. و ما باید ببینیم معنای این الفاظ چیست، نه اینکه شیخ چه فهمیده است.

به‌عبارت‌دیگر ضعف دلالت و قوت دلالت مربوط به ناظر است، نه مربوط به پیشینیان.

مثال‌هایی از تفاوت برداشت قدما و متأخرین

به‌عنوان‌مثال روایاتی که درباره آب چاه است. روایت همان روایتی است که به دست ما رسیده است و در دست قدیمی‌ها هم بوده است. قدیمی‌ها از آن می‌فهمیدند که آب چاه نجس می‌شود ولی متأخرین از این روایات می‌فهمند که آب چاه نجس نمی‌شود. همان دلالت حدیث است، ولی فهم متقدمین و متأخرین متفاوت است.

مثال دیگر اینکه سگ پاک است یا نجس؟ اینکه مثلاً یک بزرگواری فتوا داده می‌گوید قرآن که فرموده است: ﴿فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ ﴾[1] (مائده/ ۴)، آنچه را که سگ گاز گرفته و برای شما نگه داشته است را بخورید و نگفته است جای دندان سگ را آب بکشید. قدیمی‌ها از همین آیه می‌فهمیدند که جای دندان سگ پاک است، الآن هم از همین آیه می‌فهمند که پاک نیست. آیه کاری به پاک بودن و نجس بودن ندارد و نسبت به آن ساکت است. آیه فقط حلیت و حرمت را می‌گوید، نه پاکی و نجسی را.

قدما قرینه‌ای که ما نداریم، نداشتند؛ یعنی این‌گونه نیست که دلیلی در دست آن‌ها بوده است که ما نداریم. ما باید خودمان ببینیم که این کلام بر چه چیزی دلالت می‌کند.

اشکال صغروی آیت‌الله خویی: عدم امکان احراز استناد مشهور

آیت‌الله خویی می‌فرماید گذشته از این مسائل، در مسئله مشکل صغروی داریم نه مشکل کبروی. مشکل صغروی این است که اصلاً از کجا می‌توان ثابت کرد که مشهور به یک روایتی عمل کرده باشند. فرض کنید مشهور جابر ضعف هست؛ یعنی کبرا را پذیرفتیم، ولی از کجا می‌توانید ثابت بکنید که مشهور به یک حدیث عمل کرده‌اند.

آیت‌الله خویی می‌فرماید که مقصود از مشهور، مشهورِ قدماست. کتاب‌های قدما هم یا به ما نرسیده است، یا آنچه به ما رسیده است کتاب‌های فتوایی است، نه کتاب‌های روایی. کتاب فتوایی فقط فتوا طبق روایت است، اما معلوم نیست که دلیل فتوا آن روایت باشد. و لذا آیت‌الله خویی می‌فرماید هیچ‌وقت ثابت نمی‌شود که مشهور به روایتی استناد کرده باشند.

آیت‌الله خویی می‌فرماید اولین کتاب استدلالی که به ما رسیده کتاب «مبسوط» شیخ طوسی است، ولی قبل از آن اصلاً کتاب‌های استدلالی نداریم.

پاسخ به اشکال صغروی: تطابق الفاظ فتوا و روایت، دلیل بر استناد

ولکن جواب این فرمایش آیت‌الله خویی این است که گرچه این کلام درست است که کتاب‌های مشهور قدما فتوایی است، نه استدلالی؛ مثلاً «فقه الرضا»، یا «مقنع» صدوق، یا «هدایه» صدوق، یا کتاب ابن جنید یا کتاب ابن ابی عقیل عمانی کتاب‌های فتوایی هستند؛ ولی از همین فتواها می‌توان استناد را فهمید.

گاهی الفاظ یک فتوا عین الفاظ روایت است. آنجا که لفظ فتوا، لفظ روایت است، نمی‌توان گفت استدلالی نیست یا استناد نیست. اگر دو کتاب را کنار هم بگذاریم، چنانچه یک سطر این کتاب عین عبارت یک سطر در آن کتاب هم بود، هر کسی باشد می‌گوید این از آن گرفته است. معمولاً نمی‌شود یک سطر که بیست سی کلمه است با این ترتیب عیناً به ذهن دو نفر یک‌جور بیاید و یک‌جور بنویسند.

اگر دیدیم که کتاب فتوایی «مقنع» صدوق یا «هدایه» صدوق، سطر به سطرش عیناً در روایت آمده است؛ معلوم است که استنادش به آن روایت است، نه اینکه طبق روایت دارد فتوا می‌دهد. معلوم می‌شود این عبارت را از همان حدیث گرفته، یعنی همان حدیث را اینجا ‌نوشته است.

و لذا کتاب‌های فتوایی قدما، بااینکه این‌ها کتاب فتوایی‌اند نه کتاب استدلالی، ولی می‌توان استدلالی حساب کرد. کتاب «مقنع» و «هدایه» صدوق که الآن چاپ شده‌اند، کسی که این کتاب‌ها را تحقیق کرده است، سطر به سطرش را نشان داده که عین روایت است.

 


logo