1404/09/15
بسم الله الرحمن الرحیم
شروط بیع ربوی/ربا /نظام اقتصادی اسلام
موضوع: نظام اقتصادی اسلام/ربا /شروط بیع ربوی
شروط بیع ربوی
شرط اول: وحدت در جنس
بحث درباره این بود که یکی از شرایط ربا، اتحاد در جنس است. ذیل این شرط، چند مسئله در عروه هست که به ترتیب مطرح میکنیم.
مسئله پنجم عروه: زیاده شرطی و تحقق ربا
(مسألة ٥): الزيادة الشرطيّة موجبة للربا و إن كانت في قبال وصف ماليّة في الطرف الآخر من جودة أو صوغ أو نحوهما، فلو باع منّا من الحنطة الجيّدة بمنّ من الرديئة و اشترط على صاحب الرديئة خياطة ثوب فإنّه يوجب الربا و إن كانت اجرة الخياطة بقدر ماليّة الجودة[1] .
زیادی شرطی، یعنی شرطی با یکی از عوضین باشد، احد العوضین از نظر وزنی با آن یکی مساوی است ولی یک شرطی دارند. گرچه این زیادی شرطی در برابر وصف مالیت طرف دیگر است.
مثلاً طلای عیار هجده را میدهد و طلای عیار هفده را میگیرد. این طلا که عیارش هجده است، وصف مالیت بیشتری دارد، ولی شرط کند که عیار هجده را بدهد و عیار هفده بگیرد به شرط اینکه طرف مقابل یک پیراهن برای او بدوزد. آن پیراهن دوختن در برابر وصف زیادی باشد. حال یا جنسش بهتر است یا کاری انجام شده یا امثال اینها.
مثلاً یک انگشتر نقره را که یک مثقال است در برابر یک مثقال نقره معامله کنند؛ هر دو یک مثقال نقره است، ولی روی یکی کاری انجام شده است و انگشتر شده است ولی آن یکی طلای خام است و این ربا است. اگر یک کیلو گندم خوب بفروشد در برابر یک کیلو گندم با ارزش پایینتر و شرط کند که در عوض یک پیراهن برای او بدوزد. گرچه آن پیراهن دوختن قیمتش مساوی باشد با آن مقداری که این جید و برتر است.
مسئله بعدی هم شبیه همین مسئله است.
مسئله ششم: آیا شرط مانع از ربا میشود؟
(مسألة ٦): هل الشرط كما أنّه موجب للربا يمنع عنه أيضا كما إذا باعه منّين من الحنطة بمنّ و اشترط عليه خياطة ثوب مثلا؟ الظاهر أنّه لا يمنع. نعم لو جعل شرطا في قبال شرط بأن باعه منّا بمنّ و شرط عليه خياطة ثوب و شرط الآخر عليه كتابة مثلا، يمكن أن يقال بالصحّة؛ لصدق المساواة خصوصا مع تساوي الاجرتين، لكنّه مع ذلك مشكل خصوصا مع تفاوتهما كثيرا.[2]
شرط اضافه باعث میشود که چیزی که شرط دارد ربا شود. حال اگر چیزی ربا نیست، شرط آن را ربا میکند. آیا میشود بگوییم وقتی چیزی ربا هست، با شرط، عدم ربا شود؟ یک چیزی لولا الشرط ربا است، اما شرط کنیم که ربا نشود.
مثلاً دو مثقال طلا بدهد و بخواهد یک مثقال طلا بگیرد؛ این ربا است. بدون شرط این ربا است، یکی زیاد است و یکی کم. ولی شرط کند که دو مثقال طلا میدهم و یک مثقال طلا میگیرم ولی آن یک مثقال طلا را مثلاً بسازد یا کاری بر آن انجام بدهد مثلاً تغییر و تحولی انجام دهد که قیمت این تغییر و تحول بهاندازه آن یک مثقالی است که کم است. آیا اکنون از ربا بودن خارج میشود؟
صاحب عروه میفرماید: همانگونه که شرط باعث میشود یک طرف ربا بشود، آیا شرط میتواند جلوی ربا را بگیرد؟ مثلاً دو کیلو گندم بدهد در برابر یک کیلو گندم، ولی بگوید شما که یک کیلو میدهید چون کم است، یک پیراهن هم برای من بدوز که مساوی بشود.
ظاهر این است که این صورت هم ربا است و جلوی ربا را نمیگیرد. احد العوضین که کمتر از عوض دیگر است، با شرط، مساوی عوض دیگر نمیشود.
حکم شرط در برابر شرط با تساوی عوضین
بله اگر کسی اینگونه معامله کند؛ یک کیلو گندم بدهد در برابر یک کیلو گندم که هر دو یک کیلو مساوی است، ولی یکی بگوید شرط میکنم که من یک پیراهن برای شما میدوزم و طرف دیگر هم بگوید من شرط میکنم که یک کتاب برای شما بنویسم و فرض هم این است که قیمت این دو شرط مساوی باشد؛ در این صورت میتوان گفت که صحیح است، چون ظاهراً مساویاند. مخصوصاً اگر قیمت دوختن لباس و نوشتن کتاب یک اندازه باشد.
لکن ظاهراً مشکل است و احتمال اینکه ربا باشد وجود دارد، مخصوصاً که این دو تفاوت هم دارند. مثلاً فرض کنید دوختن یک لباس یک ساعت وقت میگیرد و نوشتن یک کتاب یک روز وقت میگیرد. وقتی تفاوت زیاد دارند، احتمال اینکه ربا باشد زیاد است.
پس نکته اول این بود که ایشان فرمود زیادی باعث ربا میشود؛ زیادی شرطی باشد یا زیادی حکمی؛ و اگر چیزی لولا الشرط ربا است، مع الشرط از ربا بودن خارج نمیشود.
بررسی روایی: حدیث محمد بن مسلم درباره گندم و سویق
حدیثی هست که اشاره به این مطلب دارد:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ اَلْعَلاَءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا تَقُولُ فِي الْبُرِّ بِالسَّوِيقِ فَقَالَ مِثْلاً بِمِثْلٍ لاَ بَأْسَ قُلْتُ إِنَّهُ يَكُونُ لَهُ رَيْعٌ إِنَّهُ يَكُونُ لَهُ فَضْلٌ فَقَالَ أَ لَيْسَ لَهُ مَئُونَةٌ فَقُلْتُ بَلَى قَالَ هَذَا بِذَا وَ قَالَ إِذَا اخْتَلَفَ الشَّيْئَانِ فَلاَ بَأْسَ مِثْلَيْنِ بِمِثْلٍ يَداً بِيَدٍ.[3]
محمد بن مسلم میگوید خدمت امام باقر علیهالسلام عرض کردم: چه میفرمایید درباره معامله کردن گندم با سویق؟ (سویق حلوا یا گندمی که آرد شده و آرد خاصی است که برای حلوا به کار میرود). فرمود: اگر گندم یک کیلو است و سویق هم یک کیلو باشد اشکال ندارد. (رَیْع هم به معنی همین زیادی است). خدمت امام عرض کردم: یابن رسولالله، قیمت گندم بیشتر از آرد است. (احتمالاً آن زمان اینگونه بوده که گندمهای خراب را آرد برای حلوا میکردند؛ و لذا قیمت یک کیلو گندم بیشتر از یک کیلو آرد بود). امام علیهالسلام فرمود: اگر این گندم فضل یا قیمت بیشتری دارد، آن آرد هم خرج بیشتری دارد. زیادی قیمت گندم در برابر زیادی کاری است که در آرد انجام شده است. فرمود: آیا آن سویق خرج ندارد؟ عرض کردم: بله خرج دارد. فرمود: آن در برابر این. وقتی دو چیز مختلف شدند اشکالی ندارد.
تحلیل دلالت حدیث: استدلال جدلی یا برهانی؟
این حدیث دلالت میکند بر اینکه اگر دو جنس، یکی قیمتش بیشتر بود و یکی قیمتش کمتر بود، باز هم باید مساوی باشند و مِثلاً بِمِثل باشند. این استدلال یا تعلیلی که امام علیهالسلام میکند که میفرماید اگر قیمت گندم بالاست، در عوضش روی سویق هم کار انجام شده و لذا این مساوی آن میشود.
قیمت گندم بالاست و قیمت آرد کم است، اما روی آرد مقداری کار شده است و این کار باعث میشود که با آن یکی مساوی باشد و لذا اشکال ندارد. این تعلیلی که امام میفرماید، معنایش این است که یعنی کاری روی یک طرف، آن را مساوی با ارزش دیگری میکند. شاید بگوییم این قبیل تعلیلهایی که در روایات آمده است، از باب جدل است و استدلال نیست؛ و امام علیهالسلام یک مسئله عرفی را بیان میکند، نه یک مسئله شرعی را.
از نظر شرعی در مثل گندم و آرد، خوب و بد ملاک نیست. کار کردن روی یکی و عدم کار روی دیگری هم ملاک نیست. ملاک شرعی این است که باید هر دو هموزن باشند. اینکه گاهی تعلیلهایی در عرف مردم آورده میشود را نباید در مسائل شرعی لحاظ کنیم.
مثلاً فرض کنید خرمای خشک با خرمای تر، یا کشمش با انگور؛ عرف مردم میگویند که یکی آبدار است و دیگری آب ندارد. ارزش یکی کمتر است و ارزش دیگری بیشتر است. عرف مردم یک کیلو کشمش را بالاتر از یک کیلو انگور میدانند. شرع این لحاظهایی که در عرف وجود دارد را الغا کرده است؛ یعنی از نظر شرعی این ملاک نیست که یک کیلو خشک این با دو کیلو تر آن مساوی است.
این حدیث که میفرماید در آن کار شده است و قیمت این هم بالاست پس مساویاند، معلوم است جدل میکند؛ و الا از نظر شرعی این ملاک نیست که روی یکی کار شده است و روی یکی کار نشده است، یا قیمت یکی قیمتش بالاست و قیمت دیگری پایین.
بنابراین این حدیث که نوعی تعلیلی میآورد، باید بگوییم که امام جدلی حرف میزند. امام با عرف مردم کوچهبازار حرف میزند؛ و لذا این ملاک نمیتواند باشد که چون کار روی یک طرف انجام شده است و قیمتش کم بوده است، این کار باعث میشود که ارزشش بالا برود و دو طرف ازلحاظ ارزش مساوی شوند.
پس این حدیث را با این عبارت نمیتوان پذیرفت. شبیه روایاتی که میفرمایند یک طرف خشک است و طرف دیگر تر است و مثلاً اینها مساوی نیستند. درحالیکه میدانیم شرع، خشک و تر را مساوی حساب کرده است. بهعبارتدیگر میخواهد بفرماید آنچه آبدار است و آنچه آبدار نیست، مساوی هستند و شرع، عرف را تخطئه میکند. پس اگر جایی خلاف این گفت، باید بگوییم عرفی حرف زدن، جدلی حرف زدن و اقناعی حرف زدن است؛ یعنی بههرحال این احادیث نمیتوانند ملاک باشند.
بررسی سند حدیث محمد بن مسلم
سند این حدیث صحیحه است. «محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن محمد بن الحسین عن علی بن الحکم عن العلاء عن محمد بن مسلم». همه از بزرگان هستند. همین حدیث را شیخ «بِإِسْنادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ صَفْوانَ وَ فَضالَةَ عَنِ الْعَلاءِ مِثْلَهُ» نقل کرده است؛ یعنی حدیث دو سند دارد که هر دو هم صحیح هستند. البته در یکی فضالة بن ایوب هست ولی بههرحال هر دو سند صحیحه حساب میشوند.
جمعبندی بحث بر اساس قواعد فقهی
اگر بخواهیم طبق قواعد بحث کنیم باید بگوییم اگر احد العوضین همراه با یک شرط بود؛ این شرط زیادی است. شرط زیادی یا شرط زیادی حسی است و یا شرط زیادی حکمی است. طبق قاعده هر چیزی که عرف بگوید اینطرف اضافه دارد بر آنطرف، این ربا است.
حال اگر چیزی لولا الشرط ربا است که عروه بهعنوان مسئله دوم مطرح کرد، اگر چیزی شرط نشود ربا است. آیا میتوان با شرط از ربا بودن خارج کرد؟ مثلاً اینطرف دو مثقال طلاست و آنطرف یک مثقال طلا؛ آیا میتوان با یک شرط طرف کمتر مساوی بشود؟
ظاهراً با شرط چیزی که ربا هست از ربا بودن خارج نمیشود؛ یعنی شرط اضافه ربا ایجاد میکند و شرط اضافه ربا را غیر ربا نمیکند. علت این است که عرف مردم وقتی میگویند دو چیز مساویاند، یا تساوی در قیمت ملاک است یا تساوی در وزن و در باب ربا تساوی در قیمت برای شارع مقدس ملاک نبوده است. از قرینه روایاتی که داریم، معلوم میشود که شارع، قیمت را لحاظ نکرده است. آنچه برای شارع مهم است وزن بوده است یعنی زیادی حسی برای شارع ملاک است.
پس اگر گفت دو مثقال طلا میدهم و یک مثقال طلا میگیرم و چون یک طرف کم است، برای جبران کمبود کاری برای من انجام بده که آن کار بهاندازه یک مثقال طلا قیمت داشته باشد؛ ظاهراً این شرط آن کمبود حسی را جبران نمیکند؛ و لذا باید بگوییم شرط باعث از بین رفتن ربا نیست. چیزی که لولا الشرط ربا هست، از ربا بودن خارج نمیشود.
حکم معامله با شرطهای متفاوت
نکته اولی که سید یزدی فرمود، ظاهراً درست است. نکته دوم اگر دو چیزی از نظر وزن مساوی هستند، ولی هرکدام شرطی دارد که شرط هم مساوی است؛ مثلاً یک مثقال طلا در برابر یک مثقال طلا، ولی هرکدام با یک شرط؛ آیا ربا پیش میآید؟
اگر این دو شرط مساوی نباشند، مثلاً یکی گفت یک مثقال طلا میدهم به شرط اینکه یک پیراهن برای من بدوزی، آنهم گفت من هم یک مثقال طلا میدهم به شرط اینکه دو پیراهن برای من بدوزی، ربا است. ولی اگر دو شرط مساوی بودند، یا از نظر اجرت یا از نظر کار؛ آیا در این موارد ربا پیش میآید یا ربا پیش نمیآید؟
با توجه به اینکه چنین مسئلهای را کسی از علمای قدیم مطرح نکرده است، یعنی فتوای علمای قدیم را دراینباره نداریم، باید ما باشیم و همین ادله و قواعد. آنچه در ادله و قواعد است، تساوی دو شیء است وزناً؛ و اینجا تساوی وزن هست، اما تساوی شرط نیست. مثلاً شرط یک طرف، یک ساعت کار میبرد و شرط یکی طرف یک روز کار میبرد. یا یکی پیراهن دوختن است و یکی کتاب نوشتن است. آیا چنین معاملهای ربا هست یا ربا نیست؟
باید بگوییم احتیاط در ترک چنین معاملهای است و اینکه آیا ربا است یا ربا نیست، متوقفیم؛ یعنی از ادله چیزی استفاده نمیشود. شرط مختلف درصورتیکه از نظر زمان یا از نظر مقدار کار متفاوت است، آیا این معامله را ربوی میکند؟ معلوم نیست. نتیجه این شد که بااینکه در مسئله روایت داریم ولی این روایات قابل استناد نیستند و باید طبق قواعد مسئله را حل کنیم.