1404/07/21
بسم الله الرحمن الرحیم
جریان ربا در معاملات دیگر /ربا /نظام اقتصادی اسلام
موضوع: نظام اقتصادی اسلام/ربا /جریان ربا در معاملات دیگر
جریان ربا در معاملات دیگر
ربا در ادای دین
بحث این است که آیا در معاملات دیگر غیر از بیع و غیر از قرض، ربا وجود دارد؟ این مسئله موردبحث بود که آیا در اداء دین و اداء قرض، ربا هست؟ چند روایت را نقل کردیم و دو روایت دیگر باقیمانده است؛ این دو روایت را نیز میخوانیم سپس جمعبندی میکنیم.
بررسی روایات
حدیث 10: «عَنْهُ عَنْ عُبَيْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ ثَابِتِ بْنِ شُرَيْحٍ عَنْ دَاوُدَ الْأَبْزَارِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) قَالَ: لَا يَصْلُحُ أَنْ تُقْرِضَ ثَمَرَةً وَ تَأْخُذَ أَجْوَدَ مِنْهَا بِأَرْضٍ أُخْرَى غَيْرَ الَّتِي أَقْرَضْتَ فِيهَا»[1] .
صلاح نیست میوهای را قرض بدهید، مثلاً در قم به یک نفر میوه را قرض بدهید، بعد بگویید در اهواز به من پس بده؛ یعنی قرض بدهی میوهای را در قم و بگیری بهترش را در زمین دیگر.
مقصود این است که این هم نوعی زیادی حکمی است و ربا است. مثلاً کسی به یک نفر یک سکه قرض بدهد، بعد هم باید یک سکه بگیرد. کموزیاد هم اگر شد، ربا میشود. ولی اگر کسی گفت: یک سکه به شما میدهم و شما یک سکه به من در تهران بدهید؛ نتیجهاش این است که آن سکهای که میدهد، این هزینه حملونقل تا تهران یا جابهجا کردن پول تا تهران به عهده او شده است. آیا تغییر مکان موجب ربا میشود؟
این مسئلهای است که بعداً مطرح خواهیم کرد که معنای قرض این است که همان مکانی که قرض داده است، در همان مکان هم بگیرد. اگر در شهر دیگر آن پول را آورد پس داد، این هم اشکالی ندارد؛ ولی اگر از اول شرط کردند که این پول را به شما قرض میدهم بهشرط اینکه خارج از کشور به من پس بدهید، این نوعی زیادی است.
این حدیث میگوید که صلاح نیست میوه را قرض بدهد و در شهر دیگر قرض را پس بگیرد. البته در حدیث «أَجْوَدَ مِنْهَا» هم داشت؛ یعنی میوه را اینجا میدهد و میوه بهتر را جای دیگر بگیرد. ربا بودن به خاطر این است که مکان عوض شده است، اینجا داده است بهشرط اینکه جای دیگر بگیرد یا به خاطر این است که اینجا میوه را داده است و آنجا بیشتر یا بهتر را گرفته است.
دو مطلب بیان شد: یکی اینکه اینجا قرض داده است و در شهر دیگر پس بگیرد و دوم اینکه اینجا میوه بد را داده است و آنجا میوه خوب را گرفته است. نکته مهم این است که آیا اصلاً در میوه، ربا هست یا نیست؟ شرط ربا این بود که همجنس و مکیل و موزون باشند. اگر میوهای است که عددی میفروشند مانند گردو؛ این حدیث آن موارد را هم شامل میشود؛ بااینکه آن موارد ربا نیست. در مواردی که میوه همجنس نبودهاند یا همجنس بودهاند ولی مکیل و موزون نبودهاند، حدیث در همه این موارد میفرماید صلاح نیست؛ درحالیکه در بعضی از موارد ربا است و در بعضی موارد ربا نیست.
سند حدیث: «عَنْهُ» یعنی حسن بن محمد بن سماعه که قبلاً گفتیم ثقه است گرچه واقفی بوده است. گاهی کسی واقفی است و گاهی رأس الوقف است یا واقفی است ولی در وقف تعصب دارد. این فرد از این قبیل است، یعنی واقفی است و خیلی متعصب هم بوده است. ولی درعینحال چون نجاشی گفته است: «ثِقَةٌ»[2] ، میگوییم اشکالی ندارد.
در اسم عبیس بن هشام هم شک و شبهه هست که اسمش عبیس است یا همان عباس است؟ عباس را مصغر کردهاند و عبیس گفتهاند؟ ولی بههرحال ثقه است. ثابت بن شریح هم موثق است. داود ابزاری یعنی داود بن رشید و مجهول است. شرححالی از او در کتابهای رجال نیست و نامش در روایات زیاد نیامده است. فقط میدانیم که داود ابزاری یا داود بن رشید از اصحاب امام پنجم و امام ششم (علیهماالسلام) بوده است. بههرحال این حدیث به خاطر داود ابزاری ضعیف میشود و اعتباری ندارد.
حدیث 11: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ شِهَابِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى رسولالله ص يَسْأَلُهُ فَقَالَ رسولالله ص مَنْ عِنْدَهُ سَلَفٌ فَقَالَ بَعْضُ الْمُسْلِمِينَ عِنْدِي فَقَالَ أَعْطِهِ أَرْبَعَةَ أَوْسَاقٍ مِنْ تَمْرٍ فَأَعْطَاهُ ثُمَّ جَاءَ إِلَى رسولالله ص فَتَقَاضَاهُ فَقَالَ يَكُونُ فَأُعْطِيكَ ثُمَّ عَادَ فَقَالَ يَكُونُ فَأُعْطِيكَ ثُمَّ عَادَ فَقَالَ يَكُونُ فَأُعْطِيكَ ثُمَّ عَادَ فَقَالَ أَكْثَرْتَ يَا رسولالله فَضَحِكَ فَقَالَ مَنْ عِنْدَهُ سَلَفٌ فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ عِنْدِي فَقَالَ كَمْ عِنْدَكَ قَالَ مَا شِئْتَ فَقَالَ أَعْطِهِ ثَمَانِيَةَ أَوْسَاقٍ فَقَالَ الرَّجُلُ إِنَّمَا لِي أَرْبَعَةٌ فَقَالَ ع وَ أَرْبَعَةٌ أَيْضاً.[3]
شیخ صدوق از شهاب از امام صادق علیهالسلام نقل میکند: فقیری خدمت رسول خدا آمد و عرض کرد: یا رسولالله، کمکی به من بکنید. پیامبر به اصحاب فرمود: چه کسی «سَلَف» دارد؟ (یعنی چه کسی حاضر است جنسی به من قرض بدهد و پولش را بعداً بگیرد؟) که به این فقیر بدهم. کسی گفت: یا رسولالله من سلف دارم. پیامبر فرمود: چهار «وَسَق» خرما به این فقیر بده. (مثلاً ۴ کیلو خرما به ایشان بده) چند روز گذشت و این فرد آمد و عرض کرد: یا رسولالله، پول من را بدهید. پیامبر فرمود: «يَكُونُ فَأُعْطِيَكَ» یعنی الآن پول ندارم هر وقت پول رسید به تو میدهم. رفت و چند روز بعد دوباره آمد و عرض کرد: یا رسولالله پول من را بده. پیامبر فرمود: خدا پول برساند به تو میدهم. دفعه سوم آمد و عرض کرد: یا رسولالله پول من را بده. پیامبر فرمود: هر وقت رسید به تو میدهم. سه بار آمد و پولش را تقاضا کرد. دفعه چهارم آمد و گفت: یا رسولالله من خیلی آمدم و پولم را میخواهم. رسول خدا تبسمی کرد و فرمود: «مَنْ عِنْدَهُ سَلَفٌ؟»؛ یعنی پیامبر باز هم پول نداشت و به اصحاب فرمود چه کسی سلف دارد؟ یعنی کسی جنس بدهد و بعداً پولش را بگیرد. کسی گفت: من سلف دارم. پیامبر فرمود: چقدر داری؟ عرض کرد هر چه بخواهی دارم. فرمود ۸ کیلو خرما به این فرد بده. طلبکار گفت: من ۴ کیلو طلب داشتم. فرمود: ۴ کیلو هم اضافه به تو میدهم.
یعنی پیامبر از یک نفر سلف گرفت، بعد دوباره سلف گرفت و به این اولی که از او سلف گرفته بود دو برابر داد. بهعبارتدیگر دین آن اولی را دو برابر ادا کرد. ظاهر حدیث این است که این سلف اول و سلف دوم هر دو خرما بوده است؛ یعنی از اولی خرما گرفت و به فقیر داد، بعد هم از این دومی ۸ کیلو خرما گرفت به این صاحب خرمای اول داد.
معنای حدیث این است که پیامبر اکرم در اداء دین دو برابر ادا کرده است و چون شرط نبوده نکرده بودند، ربا نیست. معنای حدیث این است که اگر شرط کرده بود، ربا است.
این حدیث اشکالی دارد از جهت اینکه دلالت بر بحث ما میکند یا نمیکند. در سلف اول پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) احتمالاً پول را بدهکار بود؛ یعنی به او گفت: ۴ کیلو خرما به فقیر بده، یعنی شما ۴ کیلو خرما بده تا بعد من ۴ کیلو خرما به تو بدهم یا ۴ کیلو خرما بده به این فقیر تا بعد پولش را به تو بدهم. اگر معنای دوم باشد، یعنی پیامبر خرما گرفته است و به فقیر داده است تا بعد به صاحب خرما پول بدهکار بدهد. حال که پول بدهکار است، دوباره سلف از نفر دوم میگیرد و بهجای پول به او ۸ کیلو خرما میدهد و این معامله میشود.
معنای حدیث این میشود که اداء دین نیست، بلکه یک معامله است. معامله است که پول ۴ کیلو بدهکار است و بهجای آن پول، ۸ کیلو خرما میدهد.
سند حدیث: سند صدوق به شهاب بن عبد ربه چنین است: شیخ صدوق (رضواناللهعلیه) از سعد بن عبدالله اشعری قمی از احمد بن محمد بن عیسی از حسن بن محبوب از شهاب بن عبد ربه.[4] این حدیث سند صحیحه میشود.
جمعبندی روایات اداء دین
بحث این بود که آیا اداء دین قرض هست یا نیست؟ بعضی از این روایات دلالت نداشتند. ولی ظاهر بعضی این است که در اداء دین ربا پیش میآید. ولکن احتمال دارد بگوییم که تمام این روایات اشکال دلالی دارند.
در همین حدیث آخر، گفته شد که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از سلف اولی پول را بدهکار بود یعنی خرما گرفت و صدقه داد و پول خرمای او را بدهکار است. بعد میگوید بهجای پولی که من به شما بدهکارم، ۸ کیلو خرما میدهم و این خودش نوعی معامله و معاوضه است. معاوضه و مبادله نیز نوعی بیع است. اینکه میگوید در این معاوضه ربا هست یا نیست، درواقع درباره مبادله میگوید که ربا هست یا نیست. بحث ما این بود که خود دین را ادا کند؛ نه اینکه دین را تبدیل کند به چیز دیگری بعد بحث کنیم که در این تبدیل کردن ربا هست یا نیست؛ یعنی این روایات اصلاً اداء دین نیست. بلکه احتمالاً مبادله است.
مثلاً کسی به دیگری بدهکار است و باید یکمیلیون تومان پول بدهد. بدهکار به طلبکار میگوید: بهجای یکمیلیون تومان که از من طلب دارید، این فرش را میدهم. این فرش را که الآن به طلبکار داد، آیا اداء دین کرد یا معامله کرده است؟ احتمالاً کل این روایات اینگونه باشد.