1403/11/29
بسم الله الرحمن الرحیم
شرایط بیع مرابحه، مسائلی پیرامون شرط اول/بیع مرابحه /بررسی فقهی قانون تجارت
موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/بیع مرابحه /شرایط بیع مرابحه، مسائلی پیرامون شرط اول
شرایط بیع مرابحه
مسائلی پیرامون شرط اول
مسئله چهاردهم: علم مشتری به قیمت مبیع و کذب بایع
گفته شد اگر مشتری از ابتدا علم دارد که بایع دروغ میگوید و اقدام به بیع کرد آیا مشتری خیار دارد؟
گفته شد علامه حلی فرموده است مشتری خیار ندارد و مسئله را به خیار عیب تشبیه کرد و فرمود: همانطور که در خیار عیب مشتری بااینکه میداند که مبیع معیوب است و درعینحال میخرد، خیال ندارد در ما نحن فیه هم هکذا.
شیخ انصاری در بحث خیار عیب دلیل مسئله را اجماع دانست. صاحب جواهر به صحیحه زراره استدلال کرد ولی شیخ فرمود: فیه نظر؛ که بحث آن گذشت.
اولاً آیا حدیث دلالت دارد؟ ثانیاً آیا احادیث دیگری برای مسئله داریم؟
بررسی حدیث موسی بن بکر از زراره در باب علم مشتری به عیب
وعنهم، عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة، عن موسى بن بكر، عن زرارة، عن أبي جعفر عليهالسلام قال: أيما رجل اشترى شيئا وبه عيب وعوار لم يتبرأ اليه ولم يبين له، فأحدث فيه بعد ما قبضه شيئا ثم علم بذلك العوار وبذلك الداء، انه يمضي عليه البيع ويرد عليه بقدر ما نقص من ذلك الداء والعيب من ثمن ذلك لو لم يكن به[1] .
این حدیث در کتاب تهذیب جور دیگری نقل شده است: الحسين بن سعيد عن موسى ببكر عن زراة عن ابى جعفر عليهالسلام قال: ايما رجل اشترى شيئا وبه عيب أو عور لم يتبرا إليه ولم يبرأ به واحدث فيه بعد ما قبضه شيئا وعلم بذلك العور أو بذلك العيب انه يمضي عليه البيع ويرد عليه بقدر ما ينقص من ذلك الداء والعيب من ثمن ذلك لو لم يكن به[2] .
یعنی مبیع سالم معیوب بود و پس از معامله آن عیب برطرف نشد.
در کافی و وسایل، بیان و عدم بیان مطرح شده است ه مربوط به بحث ما میشود اما در تهذیب اصلاً بحث علم مطرح نشده است بلکه مسئله برطرف شدن یا نشدن عیب است، در این صورت مربوط به بحث ما نمیشود. گرچه دقت کافی از بقیه کتابهای حدیثی بیشتر است و در تعارض ین نقل کافی و نقل کتابهای دیگر، نقل کافی مقدم است ولی اینکه احتمال بدهیم حدیث «لم یبرء» بوده است و ممکن است در نوشتار «لم یبین» شده باشد، موجب میشود که نتوانیم به آن استدلال کنیم.
قرینه اینکه «لم یبرء» صحیح است ین است که این روایت در سیاق دهها روایت است که اگر کسی کنیزی را خرید و آن کنیز دارای عیب بود و عیب قبل از اینکه مشتری آن عیب را بفهمد برطرف شد چه حکمی دارد. در کافی و تهذیب روایت موسی بن بکر از زراره ذیل این روایات نقل شده است.
نتیجه آنکه طب نقل تهذیب حدیث شاهد بحث ما نمیشود و به نقل کافی، اعتماد نمیکنیم چون نسخه معلوم نیست و در سیاق روایاتی است که مربوط به بحث نیست.
روایات دیگر مربوط به مسئله علم مشتری به عیب
روایاتی داریم که دلالت آنها روشن است و شاهد بحث ما میشوند ولی صاحب جواهر و شیخ انصاری به آنها استناد نکردهاند.
«محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، وعن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن ابن أبي عمير وعلي بن حديد جميعا، عن جميل بن دراج، عن ميسر، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال: قلت له: رجل اشترى زق زيت فوجد فيه درديا قال: فقال: إن كان يعلم أن ذلك يكون في الزيت لم يرده، وإن لم يكن يعلم ان ذلك يكون في الزيت رده على صاحبه».[3]
دلالت حدیث واضح است که خیار عید مشروط به جهل مشتری است و اگر مشتری عالم بود، خیار ندارد. اشکالاتی که دیروز گفته شد دیگر پیش نمیآید چون خود امام علیهالسلام مفهوم جمله را بیان کرده است.
میسر بن عبدالعزیز شغلش روغنفروشی بوده است. سند حدیث صحیح است و مشکلی ندارد.
«محمد بن الحسن بإسناده عن الصفار، عن محمد بن عيسى، عن جعفر بن عيسى قال: كتبت إلى أبي الحسن عليهالسلام : جعلت فداك المتاع يباع فيمن يزيد فينادي عليه المنادي، فاذا نادى عليه بريء من كل عيب فيه، فاذا اشتراه المشتري ورضيه ولم يبق إلا نقد الثمن فربما زهد، فاذا زهد فيه ادعى فيه عيوبا، وانه لم يعلم بها، فيقول المنادي: قد برئت منها، فيقول المشتري: لم اسمع البراءة منها، أيصدق فلا يجب عليه الثمن، أم لا يصدق فيجب عليه الثمن؟ فكتب: عليه الثمن.[4] »
فرض حدیث این است که مشتری میگوید نمیدانستم معیوب است و تبری را نشنیدم پس خیار دارم و منادی که غال با صدای بلندی دارد میگوید من اعلام کردم. آنکه میگوید نشنیدم خلاف ظاهر است و باید شنیده باشد و خیار ندارد. این همان بحث جهل و علم مشتری است که اگر جاهل است خیار دارد و اگر عالم است خیار ندارد.
محمد بن عیسی توسط نجاشی توثیق شده است ولی شیخ طوسی وی را تضعیف نموده است و در موارد تعارض بین قول نجاشی و قول شیخ طوسی، قول نجاشی مقدم است.
احتمالاً جعفر بن عیسی برادر محمد بن عیسی است و در این صورت، امامی ممدوح است. حدیث موثقه است.