« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

غلبه‌ی همیشگی ولایت‌مداران - نسبت بین تقوا و ولایت - نسبت بین تقوا و ایمان/تفسیر آیه 56 و 57 /تفسیر سوره مائده

 

 

موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیه 56 و 57 /غلبه‌ی همیشگی ولایت‌مداران - نسبت بین تقوا و ولایت - نسبت بین تقوا و ایمان

 

﴿وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾.[1]

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ﴾.[2]

1- تفسیر آیه 56

1.1- گزیده آیات گذشته

خدا را شاکریم که در محضر آیات و کلمات الهی هستیم. عرض شد: این قضیه‌ی شرطیه‌ای که در آیه‌ی «وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ»، آمده است، بیان هندسه و منظومه‌ی نظام خلقتی عالم و آدم است. نظام وجود، حقیقتاً بر اساس وِلایت و وَلایت اداره می‌شود. این ولایت هم، به تعبیر خودمانی خودمان،‌ لایه‌های متعدّد دارد. ولایت، مراحل و مدارج گوناگونی دارد؛ از ولایت خدا تا ولایت رسول (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و تا ولایت «وَالَّذِينَ آمَنُواْ». این «وَالَّذِينَ آمَنُواْ» مانند «الَّذِينَ آمَنُواْ» [در آیه قبل: «والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة ...»]، خاص حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است. در روایت‌های مختلف از امام باقر (علیه‌السلام) و امام صادق (علیه‌السلام) و دیگر بزرگان آمده است؛ حتّی روایت در تفاسیر اهل عامه مانند الدر المنثنور[3] نقل می‌کند که این «وَالَّذِينَ آمَنُواْ»، وجود نازنین آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است.

1.2- تنظیم اداره‌ی نظام تکوینی بر اساس ولایت و تنظیم آن در نظام تشریعی

می‌توان از آیه استفاده کرد که چنانچه نظام تکوینی عالم بر اساس ولایت اداره می‌شود، ما هم بر اساس تشریعی و اداری خودمان، باید همین مسیر را برویم. این، معنای ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾[4] است. این ولایت، ولایت دوطرفی است، نه یک‌طرفی که بعضی‌ها به معنای نصرت و یاری کردن و کمک گرفتن یکدیگر معنا کنند. تعلیل آیه‌ی شریفه این است که کسانی که از ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) تبعیّت کنند، این‌ها در عنوان «حزب الله» داخل هستند.

1.3- معنای حزب و حزب الله

«حِزب»، مردمانی هستند که با عقیده و هدف واحد حرکت کنند.[5] در اینجا با مضافٌ‌الیه خاص «الله» که هست، یعنی گروهی که سمت و سوی خدایی دارند. روایت هم داریم: «فنحن وشيعتنا حزب الله، وحزب الله هم الغالبون»؛[6] این «حزب الله» همان‌ها هستند که در سوره‌ی مجادله، ﴿هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[7] هستند؛ یعنی شیعیان اهل بیت (علیهم‌السلام).

1.4- غلبه‌ی همیشگی ولایت‌مداران

در ادامه‌ی آیه، عنوان «هُمُ الْغَالِبُونَ» آمده است. «هُمُ الْغَالِبُونَ»، پیروز هستند. غلبه، چنان‌که در نظام تکوینی عالم برای ولیّ است، در اینجا نیز به‌لحاظ تشریعی، همین‌طور است. برای همین عرض کردیم که ولایت‌مداران، همیشه پیروز هستند؛ هرچند شاید عدّه‌ای به حسب ظاهر، مغلوب واقع شوند. همان‌طور که در طول تاریخ برای بعضی از اولیای الهی اتفاق افتاده است که به حسب ظاهری، شاید مغلوب شوند؛ ولی در حقیقت، آن‌ها پیروزند.

1.5- نظر استاد در مورد غلبه

غلبه، به نظر ما، اعم از ظاهری و باطنی است و مطلق است. قطعاً، غلبه‌ی حقیقی، واقعی است؛ ولی غلبه‌ی ظاهری، گاهی هست و گاهی نیست. این نکته‌ی مهمی است.

2- تفسیر آیه 57

پس از این آیه، آیه بعدی، یعنی: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» می‌آید.

2.1- بیان مفردات «هُزُو» و «لَعِب» در آیه

ذات باری‌تعالی، بعد از «هُمُ الْغَالِبُونَ»، دوباره به اهل ایمان، خطاب دارد. در اینجا، خطاب تغلیبی است؛ ولی عام است. «هُزو» و «هُزء»، یعنی کسی که در گفتار و اشارات و رفتارش، دیگری را به استهزاء و خفّت بکشد.[8] «لَعِب»، یعنی بازیچه قرار دادن.[9]

2.2- تفاوت «هُزُو» و «لَعِب»

«هُزُو»، بیشتر در مورد مسائل فکری است و «لَعِب»، بیشتر در مورد مسائل عملی است؛ زیرا قانون «إذا اجتمعا إفترقا و إذا افترقا إجتمعا»؛ (هرگاه هر دو با هم بیایند، دارای معنای متفاوتی هستند و هرگاه جدا بیایند، می‌توانند در معنای یکدیگر به کار روند)، در اینجا جاری است. در اینجا، چون هر دو مطرح شده است، «هُزُو» آن است که دیگری را سرزنش می‌کند. این سرزنش هم، از روی آگاهی و فکر و تمسخر است؛ به عبارت فارسی خودمان، ریشخند می‌زند و مسخره می‌کند و یا با شوخی، کسی را به استهزاء می‌کشاند. «هُزُو» و «هُزُؤ»، تمسخر با هدف است. ولی «لعب»، گاهی بی هدف است؛ مانند بازی بچه‌ها. تمسخر، گاهی با هدف و گاهی بی‌هدف است. می‌توان گفت:‌ تمسخر کسانی که اهل کتاب و کفّار هستند، گاهی از اوقات، هدفمند است و گاهی از اوقات، بی هدف است. ظاهراً قرآن دارد به هر دوی این‌ها اشاره می‌کند.

2.3- پرهیز از ولایت اهل کتاب و کفّار

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاء»؛ ای اهل ایمان! کسانی که از اهل کتاب و کفّار، دین شما را مسخره می‌کنند و به بازی گرفته‌اند، به‌عنوان ولیّ نگیرید. این «أَوْلِيَاء» در اینجا، قطعاً معنای اوّل آن، ولیّ به معنای حاکمیت است؛[10] پس طبق این آیه‌ی شریفه، نباید حاکمیت اهل کتاب و کفّار را قبول کنیم. قبلاً هم در صدر همین صفحه، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء﴾[11] آمد؛ یهود و نصاری را دوست و سرپرست نگیرید و در اینجا اهل کتاب و کفّار آمد. در آیه‌ی 51، یهود و نصاری به‌عنوان قید خاص آمد و در اینجا، مطلق آمد.

2.4- معنای تقوا و تشکیک آن

در ادامه‌ی آیه آمده است: «وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ». یکی از لطافت‌های آیه‌ی شریفه، این است که ولایت‌پذیری را سیروسلوک تقوای الهی می‌داند. «تقوا» از «وقایه» به معنای گرفتن سپر در مقابل دشمن است.[12] می‌توان گفت: تقوا، مراحل مختلفی دارد و مقول به تشکیک است. تقوا، مانند ایمان و علم و خیلی از مفاهیم، دارای مراتب و مدارج مختلفی است. از ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾[13] بگیرید که کمترین مرحله است و تا برسد به بالاترین مرحله که ﴿اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ﴾[14] باشد. برای همین، امر به تقوا، بعد از امر به ایمان، از امرهای دقیق قرآن است.

2.5- سیر ارتباط آیه با آیات قبل

در اوّل صفحه فرمود: یهود را اولیاء نگیرید. بعد فرمود: اگر از دین برگشتید، خدا دینش را با مردمانی نگه می‌دارد. بعد صفات این‌ها و بعد ولایت خدا و رسول (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و اهل بیت (علیهم‌السلام) مطرح شد. حال می‌فرماید: اهل کتاب و کفّار را ولیّ قرار ندهید و در مقابل، چه کنید؟ «وَاتَّقُواْ اللّهَ».

2.6- تقوا، مسیر پیمودن ولایت

می‌توان گفت: خط و سیر تقوای الهی، مسیر پیمودن ولایت است و از همدیگر جدا نیستند. این، نکته‌ی بسیار قابل دقتی در آیات شریفه است. به عبارت بهتر، ﴿هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ﴾،[15] همان ﴿اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ﴾[16] است. این ﴿اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ﴾[17] را که همه روزی به وجوب ده مرتبه بیان می‌کنند، به آیه: ﴿هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ﴾،[18] تبدیل شده است. آیات شریفه و قرآن، هدایت‌گر دیگران هم هست؛ ولی این هدایت، هدایت خاص است. متّقین را هدایت می‌کند و متّقین هم از هدایتش بهره‌مند می‌شوند و این‌ها، کسانی هستند که به هدایت الهی می‌رسند. عرض ما این است که این امر به تقوا، یعنی از این ولایت حفاظت کنید.

2.7- ارتباط تقوا با ولایت

حال سنخیت تقوا که از وقایه بود با معنای آن روشن می‌شود. وقایه، سپر در جنگ‌ها است. تقوا، حصن حصین است. در حدیث سلسلة الذهب فرمودند: «کلمة لا إله إلا الله حصني فمن دخل أمن من عذابي؛ بشروطها وأنا من شروطها».[19] این «أنا»، «أنا»ی نوعی است. این، همین بحث ولایت است. بستر سیروسلوک الهی، جز از مسیر تقوا نمی‌گذرد.

2.8- عدم تنافی مراحل تقوا

تقوا هم، دارای مراتب است. بارها عرض کردیم که مرتبه نیست تا بگوییم: وقتی به یک مرحله رسید، حالا «کانَتْ مِن المتَّقِین» است. در هر مرحله‌ای، تقوا لازم است. وقتی که در هر مرحله‌ای تقوای خاصی لازم داشت، واقع شدن در یک مرحله، منافات با مرحله‌ی دیگر ندارد.

2.9- تقوای در مراحل جمعی، بهترین مراحل تقوا

بهترین مراحل تقوا، تقوای در مراحل جمعی است. فردی که بیاید در مراحل مختلف، تقوا داشته باشد. مراحل مختلف، یعنی تقوای فردی، تقوای خانوادگی، تقوای اجتماعی، تقوای علمی، تقوای فکری، تقوای در اندیشه و مراحل دیگر. اولیای الهی، ظاهراً این‌گونه هستند.

2.10- ایمان، شرط تقوا

در ادامه‌ی آیه می‌گوید: «وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ». معلوم می‌شود که بستر تقوا مشروط به شرط ایمان است. ایمان چه بود؟ «الإيمانُ عَقْدٌ بالقلبِ، و لَفْظٌ باللّسانِ، و عَملٌ بالجَوارِحِ»؛[20] ایمان، عقد بالقلب و قول باللسان و عمل بالجوارح بود؛ یعنی ایمان در این سه قسمت تحقّق پیدا می‌کند. الفاظ در برخی روایات، مختلف است؛ به عنوان نمونه: «الْإِيمَانُ هُوَ الْإِقْرَارُ بِاللِّسَانِ وَ عَقْدٌ فِي الْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ».[21] با توجّه به این مطلب، «وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»؛ تقوای الهی داشته باشید، اگر ایمان دارید. روشن می‌شود که بستر ولایت، تقوا است و شرط تقوا، «إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» است.

2.11- اهمیّت شرط ایمان

با تکیه بر ذهن می‌گویم که این تعبیر «إن کُنتُم مُؤمِنینَ» در چند جای قرآن آمده است؛ ملاحظه بفرمایید. در یکی از موارد، آن است: ﴿بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ﴾.[22] این شرط «إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»، خیلی مهم است. اگر ایمان داشتید، تقوا برای شما مهم و مفید است. اگر این دو شرط بود، می‌توان گفت که عمل، قبول است.

2.12- نکته‌ی معرفتی: اشتراط حُسن فعلی و حُسن فاعلی در قبولی اعمال

نکته‌ی معرفتی مهمی از این مطلب استفاده می‌شود. در قبولی اعمال، هم حُسن فعل، شرط است و هم حُسن فاعلی، شرط است. ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى﴾[23] نیز، برای همین است. به عبارت بهتر، متّقی، هم خودش خوب است و هم کارش. برای همین، اگر کسی، کار خوبی کرد، ولی در مسیر خوبان نبود؛ پذیرفته نیست. لذا دو شرط دارد: حُسن فعلی و حُسن فاعلی. به تعبیری که ما بارها عرض کردیم: هم اندیشه‌ی مُحِق، لازم است و هم انگیزه‌ی سالم. این دو، دو بال پرواز انسانی می‌شوند که می‌خواهد به هدف برسد. بنابراین، سمت و سوی ما، ولایت است که غلبه دارد و باید این را با سیر عملی و علمی خود کشف کنیم.

 


logo