« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

خصوصیات اقوام جانشین مسلمانان در صورت ارتداد همه‌ آنان/تفسیر آیه 54 /تفسیر سوره مائده

 

 

موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیه 54 /خصوصیات اقوام جانشین مسلمانان در صورت ارتداد همه‌ آنان

 

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[1]

﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[2]

﴿وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾[3]

1- گزیده مطالب گذشته

خدا را شاکریم که در محضر آیات الهی هستیم. ربّ انعمت فزد.

این آیه از غرر آیات سوره‌ی مائده است. در آیات گذشته، صحبت از این بود که برخی به محبّت و برخی به حس یاری‌طلبی و برخی به حس حاکمیت و حکومت و سرپرست گزیدن، دل به دیگران می‌سپارند؛ به‌خصوص یهود و نصاری. این‌ها، جزء کسانی می‌شوند که خسران در سرمایه دارند، نه زیان در سود. حضرت حقّ در ادامه خطاب می‌کنند که برخی بازگشت از دین‌شان دارند و بیان شد که ارتداد، گاهی اعتقادی و گاهی اجتماعی و سیاسی است؛ همین که از دینش برگردد. به تعبیر ما، این ارتداد، گاهی در انگیزه است و گاهی در اندیشه؛ هر دو را شامل می‌شود.

2- تفسیر آیه‌ی 54

2.1- دو بال ایمان و عمل برای انسان

به عبارت بهتر، کسی که در دین حقّ است، باید اندیشه‌ی صائب و انگیزه‌ی صادق و صائب داشته باشد. انسان، دو بال پرواز دارد: ایمان و عمل. علم و عمل، همیشه همراه هم هستند. بنابراین، اگر کسی یا کسانی از دین خود برگردند، خداوند قوم دیگری را می‌آورد.

2.2- عمومیت زمان «سَوْفَ»

این تعبیر «سَوْفَ»، مربوط به آینده است.[4] این «فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ»، اعم است از اینکه در زمان خود رسول مکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) اتفاق بیفتد؛ مثلاً بعد از نزول آیات چنین شود و یا اینکه در زمان‌های بعد از رحلت حضرت اتفاق بیفتد. حالا معنای این قوم را عرض خواهیم کرد. در ابتدا خصوصیات آن را عرض می‌کنیم.

2.3- ویژگی‌های این قوم (قوم ایران در آخر الزمان)

این قوم، خصوصیاتی دارند:

2.3.1- ویژگی اوّل: محبّت متقابل الهی و انسانی

اوّلین خصوصیت، این است که خدا، این‌ها را دوست دارد و آن‌ها هم، خداوند را دوست دارند. خیلی تعبیر زیبایی است. یک وقت می‌گوید: «يُحِبُّونَهُ وَ يُحِبُّهُمْ»؛ باید همین‌گونه باشد و محبّت، معمولاً از اینجا و از انسان نشأت می‌گیرد و رشد می‌کند. یک وقت می‌گوید: «يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ»؛ محبّت الهی، بر محبّت انسانی مقدم شده است. رازش در این است که محبّت، باید منشأ آن، حبّ الله باشد. گفتیم که محبّت یا از حبّ النبات است یا از حبّ القلب است و یا از حبّ الماء است. حبّ الماء، خم‌های بزرگی بود که خانواده‌ها برای زندگی استفاده می‌کردند. در عین حال، هر کدام از این‌ها باشد، هم انگیزش و هم گرایش را شامل می‌شود.

2.3.2- ویژگی دوم: تواضع در برابر مؤمنین

صفت دیگر این قوم، این است که «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» هستند؛ نسبت به انسان‌های مؤمن، رام و متواضع هستند.

2.3.3- ویژگی سوم: عزیز در برابر کافرین

صفت بعدی، «أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ» است؛ نسبت به کافرین، «صَلِب» هستند. عزیز را که عزیز می‌گوییم از این باب است که استعدادی در شیء هست که مغلوب واقع نمی‌شود؛[5] مثل اینکه عرب به سرزمین محکم و غیر قابل کشاورزی، «أرض العزاز» می‌گوید.[6]

2.3.4- ویژگی چهارم: جهاد فی سبیل الله

خصلت بعدی، این است که «يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ». در راه خدا جهاد و کوشش می‌کنند. این «فِي سَبِيلِ اللّهِ»، عنوان مهمی است. سبیل، به عبارتی راه هموار و گذرگاه نرم است که آماده است و بدون دست‌انداز است.[7] سبیل، معمولاً متعدد است؛[8] ولی وقتی به مضافٌ‌الیه «الله» می‌رسد، خاص به خودش می‌شود و تبدیل به «صراط» می‌شود.

2.3.5- ویژگی پنجم: نترسیدن از سرزنش ملامت‌گران

«وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ»؛

این‌ها، هیچ‌گاه ترس از سرزنش سرزنش‌گران ندارند. «لَوم»، سرزنشی است که به‌دلیل نقصی که کسی در دیگری می‌بیند، مذمّت می‌کند؛[9] چه آن نقص در وی باشد و چه نباشد. عمدتاً نقصی است که نیست؛ امّا ملامت‌گر دارد ملامت می‌کند. ملامت، اعم از این است که در انسان، چیزی باشد که دیگران مذمّت کنند و یا چیزی نباشد و مذمّتش کنند.

2.4- فضل الهی، منشأ اعطای این خصلت‌ها و ادامه‌دار بودن این خصلت‌ها

ادامه‌ی تعبیر آیه‌ی شریفه، این است: «ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ»؛ این، فضل الهی است که خداوند به هر کس بخواهد، عطا می‌کند. این پنچ خصلتی که در این آیه برای قوم آمده است، خصلت‌هایی است که ادامه دارد و آخرین بار نخواهد بود؛ گرچه در آن زمان، به‌عنوان اوّلین بار مطرح شد.

2.5- بیان مصداق این قوم در روایات به قوم ایران در آخر الزمان

حال، این قوم با این خصوصیات، چه کسانی هستند؟

تفاسیر روایی را ملاحظه بفرمایید. و روي أن النبي (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) سئل عن هذه الآية، فضرب بيده على عاتق سلمان، فقال: «هذا وذووه، ثم قال: لو كان الدين معلقا بالثريا لتناوله رجال من أبناء فارس»؛[10] وقتی که این آیه نازل شد، آقا رسول الله (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، ضرب بیده علی عاتق سلمان (علیه‌السلام)؛ حضرت، دست‌شان را روی شانه‌ی سلمان گذاشتند و فرمودند: این، سلمان است و ذَوُوه. «ذَوُوه»، کسانی می‌باشد که در فامیل او هستند؛ یعنی فارس‌زبان‌ها. از میان فارس، قومی می‌آیند که این‌گونه خصلت‌هایی دارند. اگر ما بعد از آیات، برویم به سراغ روایات که حقّ هم، همین است، تنها تفسیر آیه به آیه و آیه به روایت است. «فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ»؛ خداوند قومی را می‌آورد که این‌گونه خصلت‌ها دارند. در این آیه، بحث آوردن قوم است، نه آمدن قوم. در تفسیر تطبیقی و بیان مصداق آیه‌ی شریفه، در برخی از روایات هست: مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ النُعْمَانِيُّ،قَالَ:أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ عُقْدَةَ،قَالَ:حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ،قَالَ:حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِيدِ، قَالاَ:حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ عُثْمَانَ،عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ هَارُونَ الْعِجْلِيِّ،قَالَ:سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عَلَيْهِ السَّلاَمُ)يَقُولُ: «إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ مَحْفُوظٌ لَهُ[أَصْحَابُهُ]،لَوْ ذَهَبَ النَّاسُ جَمِيعاً أَتَى اللَّهُ[لَهُ]بِأَصْحَابِهِ،وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿فَإِنْ يَكْفُرْ بِهٰا هٰؤُلاٰءِ فَقَدْ وَكَّلْنٰا بِهٰا قَوْماً لَيْسُوا بِهٰا بِكٰافِرِينَ﴾،[11] وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِمْ: ﴿فَسَوْفَ يَأْتِي اللّٰهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكٰافِرِينَ﴾[12] »؛[13] این قوم که فارس‌زبان‌ها هستند، قوم آخر الزمان هستند.

2.6- لزوم شکر دوره‌ی آخر الزمان و کسب آمادگی‌های لازم

امام سجاد (علیه‌السلام) فرمودند: «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي مَنَّ عَليْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ (صلى‌الله‌عليه‌وآله) دُونَ الْأُمَمِ الْمَاضِيَةِ وَ الْقُرُونِ السَّالِفَةِ»؛[14] «خدایا! تو را شکر می‌کنم که مرا در دوره‌ی آخر الزمان قرار دادی». دوره‌ی آخر الزمان، شکری خاص دارد. این پنج خصلتی که برای مردان الهی آمده است، به عبارت بهتر، برای مردان آخر الزمان است که در انتظار مرد حقیقی و تک سوار الهی، وجود نازنین امام زمان (عجّل الله فرجه الشریف) هستند؛ یعنی آن‌هایی که بهترین اعمال را دارند که انتظار فرج است. این انتظار و «فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ»، صرفاً نشستن و منتظر بودن نیست؛ کسانی که منتظر هستند، آمادگی‌های لازم را کسب می‌کنند. به قول شاعر: آب زنید راه را، هین که نگار می‌رسد؛[15] باید دل را برای آمدن مهمان جاروب کنیم.

2.7- مفهوم‌شناسی «فضل الله»

جالب اینجاست که این قوم، مجاهد و عزیز هستند و متواضع و اهل محبّت هستند و دیگر خصلت‌هایی که دارند، «ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ». در سوره‌ی نمل هست: ﴿هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي﴾؛[16] این گفته‌ی کسانی است که در نعمت قرار می‌گیرند. فضل چیست؟ آنچه که بعد از خالق برای موجودات مطرح می‌شود، فضل گفته می‌شود.[17] فضل الله، به تعبیر ما، یعنی سرازیر کردن اسمای الهی برای تعیّن و تشخّص و اینکه نشان‌ داده شود. در ادعیه می‌گوییم: «يا دائِمَ الفَضْلِ عَلى البَرِيَّةِ».[18] بریّة، به ما سوی الله و غیر از حضرت حقّ گفته می‌شود.[19] در دعای کمیل می‌گوییم: «إِلَهِي وَرَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ»؛[20] اصلاً غیر نداری که آن را بطلبم. این، فضل الله است. به عبارت بهتر، فضل الهی، زیاده و نعمتی است که به موجودات داده می‌شود[21] و آنچه به موجودات داده می‌شود، گاهی به نعمت خاص است و گاهی به نعمت عام است.

2.8- برتری ممدوح و برتری ناپسند

می‌دانید که عرب به کسی که در کارهای دیگران بی‌مورد دخالت می‌کند، فضول می‌گوید.[22] به عبارت بهتر، فضل، نسبت یکی با دیگری و نسبت خدا با دیگران است. به عبارت بهتر، این‌طوری بفرمایید: اگر برتری ممدوح باشد، همانند علم و کمالات دیگر، فضل خاص است و اگر برتری ناپسند و زشت باشد، فضول و کارهای زشت است.[23]

2.9- شمول نعمت خاص و نعمت عام در فضل

عرض من این است که این فضل الهی، یعنی نسبت حضرت حقّ به موجودات. نسبت حضرت حقّ به موجودات، جز نسبت کمالیه چیز دیگری نیست. برای همین، ما که خود را با حضرت حقّ می‌سنجیم، اگر همه را به او منتسب کنیم، فضل خاص می‌شود. به عبارت بهتر، فضل، ضد نقص است و گاهی به کلمه‌ی فضول جمع بسته می‌شود. بحث دیگری که در اینجا مطرح می‌شود این است که آیا فضل در اینجا، نعمت خاص است یا نعمت عام؟ به نظر ما، هر دو را شامل می‌شود؛ به‌خصوص در جایی که نسبت به کمال خاص مطرح می‌شود که زیاده‌ی خاص می‌شود.

2.10- لزوم توجّه به فضل الهی

«ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ»؛ این تعبیر مشیت هم،‌ خیلی تعبیر عجیبی است؛ خداوند به هر کس بخواهد، فضل خود را می‌دهد. «يا دائِمَ الفَضْلِ عَلى البَرِيَّةِ»؛[24] ذکر شب‌های جمعه است که ده مرتبه وارد شده است. فضل و تفضّل او بر همه‌ی موجودات است و حال که چنین است، آنچه که باعث نقص انسان می‌شود، غفلت از فضل الهی است. همه‌ی موجودات، تحت فضل و اراده‌ی الهی هستند. این فضل نباید مورد غفلت واقع شود. برای همین، «ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ»؛ خداوند به هر کس که بخواهد این فضل را عنایت می‌کند. این مشیت، مهم است.

2.11- نکته‌ی مهم در مورد مشیت الهی

نکته‌ی مهمی که در این آیه است: مشیت الهی، فرع بر مشیت انسانی است. اول باید «شاء الناس» بیاید و بعد «شاء الله» بیاید. هرچند که به این لحاظ، اراده و مشیت مطلقه‌ی الهی بر همه‌ی مشیت‌ها، مقدم است. در برخی از روایات هم علم ائمه (علیهم‌السلام) به معلومات، به مشیت آن بزرگواران وابسته است؛ مثلا در روایتی امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ عُلِّمَ»؛[25] وقتی که از امام صادق (علیه‌السلام) سؤال کردند که علم شما ائمه (علیهم‌السلام) چیست؟ فرمودند: «إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ عُلِّمَ»؛ زمانی که مشیت ما به علم تعلّق پیدا کند، علم حاصل می‌شود.

ما در اسماء الهی معتقدیم که وصف به شیء، مشعر به علیت است، ظاهراً این «وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» که یک اسم و دو صفت است، گویا، منشأ و نقشه‌ی ترسیم این آیه است که نکاتش را برای جلسه‌ی آینده ان‌شاء‌الله عرض خواهیم کرد.

 


logo