« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

لزوم پرهیز از ولیّ گرفتن یهود و نصاری - تعدد ولیّ لغوی و عرفی/تفسیر آیه 51 /تفسیر سوره مائده

 

 

 

موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیه 51 /لزوم پرهیز از ولیّ گرفتن یهود و نصاری - تعدد ولیّ لغوی و عرفی

 

﴿وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَآ آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾.[1]

﴿وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَآ أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللّهُ إِلَيْكَ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ﴾.[2]

﴿أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾.[3]

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾.[4]

﴿فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ﴾.[5]

﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُواْ أَهَؤُلاء الَّذِينَ أَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُواْ خَاسِرِينَ﴾.[6]

1- گزیده آیات گذشته

خدا را شاکریم که بحمدلله رب العالمین در محضر آیات الهی هستیم. رب انعمت فزد. گفتیم:

1.1- انبیای الهی، مکمل یکدیگر

    1. سلسله‌ی طولی انبیای الهی، یکی پس از دیگری مکمل و متمم یکدیگرند. در این سررشته‌ای که انبیاء هستند و ترسیم امت واحده است، هر پیامبری بعد از پیامبر دیگر می‌آید و مکمل و متمم دیگری است. بنابراین می‌توان گفت: احکام اسلامی، اخلاق اسلامی و آیات الهی به‌طور کلی (چه فقهی و چه اجتماعی، هر چه که باشد) امضایی بعد از امضای هر پیامبری است.

1.2- حقّانیت و مصدّق بودن انبیاء و قرآن

    2. همه‌ی این‌ها، سررشته‌ی حقّانیت را دارند و سرسلسله‌ی تصدیق را دارند تا اینکه می‌رسد به آخرین کتاب. دیروز عرض کردیم که این حقّانیت به مرحله‌ای می‌رسد که اصلاً ولی و نبی، عین حقّ می‌شود و حقّ، عین نبی و ولی می‌شود. فرمایش پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نسبت به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، کاملاً دلیل بر این مطلب است: «عَلِيٌّ مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ».[7]

1.3- مهیمن بودن قرآن شریف

    3. در ادامه، وقتی که این کتاب، «مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ» باشد؛ یعنی قرآن، تورات و انجیل را تصدیق کند، مهیمن هم هست. مهیمن، همین جهان‌شمولی و جاودانگی و جهانی بودن قرآن است. وقتی که این چنین باشد، «فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ». آیه‌ی شریفه‌ی 48 سوره‌ی مائده بود که در جلسات گذشته می‌خواندیم که حکم باید به ما انزل الله باشد؛ یعنی حکم به چیزی باشد که از جانب الهی نازل شده باشد. این «بِمَا أَنزَلَ اللّهُ»، هم شامل تورات است و هم شامل انجیل است و هم شامل کتب آسمانی قبلی است و خصوصاً آن الکتابی که داشت «وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ»، که قرآن شریف است و دیروز عرض کردیم. اینجاست که قرآن، مهیمن می‌شود.

2- ارتباط و تناسب آیه 51 با آیات گذشته

2.1- معنای «شِرْعَة» و «مِنْهَاج»

وقتی که چنین باشد، دیگر هر امّت و هر ملّت و جامعه‌ای، «شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا» دارد. «شِرْعَة» از ماده‌ی «شَرَعَ» و «شُرُوع» است و راه ابتدایی است.[8] «مِنْهَاج»، راه استمراری و استدامه‌ای است.[9] می‌توان گفت: آغاز این نبوت از حضرت آدم (علیه‌السلام) شروع شد و در حضرت خاتم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) کمال یافت. اینجاست که ما بارها عرض کرده‌ایم و باز هم تکرار می‌کنیم که قرآن، اصلاً خودش، خود را تفسیر می‌کند. هر آیه‌ای، پیش‌نیاز آیه‌ی بعدی و هر آیه‌ی بعدی، مفسّر آیات قبلی است و حتّی در یک آیه‌ای، کلمات هم می‌شود پیش‌نیاز یکدیگر.

2.2- بیان معنای امّت و توضیح امّت واحده

وقتی که چنین شد، «وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً»؛ خدا اگر می‌خواست شما را امّت واحد قرار می‌داد. امّت، گروه‌هایی را می‌گویند که قصد واحد دارند.[10] امام را که امام می‌گویند، چون مردم را به یک مقصد هدایت می‌کند؛[11] همانند اُمّ که یعنی مادری که مرجع و پناهگاه همه‌ی فرزندان است.[12] اراده‌ی الهی به این تعلق گرفت که هر موجودی که آفریده شد، در آفرینش اولیه، موجودات با هم تفاوت ندارند؛ ولی در ماهیات و عادت‌ها و شخصیت‌ها و قصد و مقصودها در اراده با هم متفاوت هستند. حالا که در اراده با هم تفاوت پیدا کردند، این‌ها دیگر امّت واحده نخواهند بود. هر یک، دارای شریعت و منهاج مختلف می‌شوند. البتّه فلسفه‌ی تغایر امّت‌ها، «لَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَآ آتَاكُم»، بلا و امتحان است.

2.3- لزوم سبقت در خیرات و بیان معنای «نبأ»

حالا که چنین شد، «فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ». اینجاست که سلسله‌ی انبیای الهی برای ترسیم صحنه و صفحه و محشر مسابقات انسانی است. یکی پس از دیگری، ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ﴾،[13] ﴿أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ﴾[14] و به تعبیر خودمانی خودمان، خیز موفقیت و پیروزی را می‌گیرند. مقصد همه، «إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا» است. «فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ»؛ در جلسات گذشته عرض کردیم که «نبأ»، به هر خبری گفته نمی‌شود؛ خبر مهم است؛ به خبرهای فوق‌العاده‌ای که مخبرهای مختلفی دارد و هم سؤال‌های متعدد دارد، نبأ گفته می‌شود.[15] نبأ با وصف عظیم که بیاید، عظمت در عظمت را بیان می‌کند؛ ﴿عَمَّ يَتَسَاءلُونَ﴾،[16] ﴿عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ﴾.[17]

2.4- پیامبر، مجری و مأمور به حکم الله

آیه‌ی بعد که باز پیش‌نیاز آیه‌ی امروز است. «وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَآ أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ»؛ یا رسول‌الله (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)! شما مأمور به این هستی که حکم الله را اجرا کنی، نه اهواء ملل و نحل را. اینجاست که «وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْمًا».

2.5- اقسام أفعَل تفضیل

این «مَنْ أَحْسَن» در اینجا أفعل تفضیل است. عنایت دارید که وزن «أفْعَل»، گاهی برای أفعل تفضیل است؛ وقتی برای أفعل تفضیل می‌آید که مراتبی در سلسله‌ی طولی متعددی است و با هم قیاس می‌شوند که یکی بهتر از دیگری است. ولی گاهی از اوقات، وزن أفعل و أفضل برای أفضل تعیینی است، نه برای أفضلی که در آن، رتبه‌ای بعد از رتبه‌ی دیگر باشد. به عبارت بهتر، دو سررشته بیشتر نداریم که یا حُسن است و یا قُبح. حقّ و باطل، میانگین ندارد؛ یا حق است یا باطل؛ یا حکم الهی است یا نیست.

2.6- اراده‌ی أفعَل تعیینی از «أَحْسَن» در آیه

برای همین، این «وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ»، یعنی فقط حکم خداست که حُسن دارد و حکم‌های دیگر قبیح است که به عبارت بهتر، حکم الهی، حقّ است و حکم‌های دیگر باطل. برای همین، أفعل تفضیل در اینجا، اصطلاحی و تدریجی و دارای مدارج و معارج نیست؛ أحسن تعیینی است، نه تفضیلی.

حالا ترسیم را ملاحظه بفرمایید! همه‌ی این آیات، پیش‌نیاز می‌شود برای شروع قسمتی از آیات سوره‌ی مائده که سوره‌ی ولایت و سوره‌ی عهد و معاهده و بیعت است. آیات امروز، دور جدیدی است.

3- تفسیر آیه 51

3.1- مبنای فقهی استاد در عدم اختصاص خطاب «یا ایّها الذین آمنوا» به مؤمنین

ما بارها عرض کرده‌ایم که آیات الهی باید مانند کتاب درسی خوانده شود، مرور شود، تأمل شود، فهمیده شود، مورد تفکر واقع شود و به آن عمل شود و ان‌شاءالله به آن رسیده شود. بعد از مباحث گذشته، خطاب خاصی به افراد مؤمن است. در مبانی فقهی ما، نظرمان این است که «یا ایّها الذین آمنوا»، گرچه وصف خاص است، ولی حکم خاص نیست؛ زیرا وقتی لوح و اسامی قبولی‌ها را می‌زنند، افتاده‌ها معلوم می‌شوند. اصلاً این سیره‌ی سیروسلوکی و ادب قرآنی و الهی است که همیشه، خطاب به کسان وارسته است.

3.2- تفاوت خطاب تغلیبی و خطاب تخصیصی و انواع خطابات قرآن

این خطاب، خطاب تغلیبی است، نه اینکه خطاب تخصیصی باشد که گفته شود در اینجا، فقط انسان‌ها مؤمن بیایند و مورد خطاب آیه را انجام دهند. خطاب به انسان‌های مؤمن به‌عنوان خطاب تغلیبی است؛ ولی حکم، عام است. لذا ما در قرآن، خطاب عام «یا ایّها الناس» داریم، خطاب خاص «یا ایّها الذین آمنوا» داریم، خطاب اخص «یا ایّها النبی» داریم و خطاب اخص اخص «یا ایّها الرسول» داریم. این خطابات، دارای مراتب است.

3.3- بیان معنای «أَوْلِيَاء»

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، یهود و نصاری را اولیاء نگیرید. کلمه‌ی «أَوْلِيَاء»، جمع «وَلِي» است که از ماده‌ی «وَلْي» است. هر گاه فاصله‌ی اشیاء، آن قدر به هم نزدیک شود که فاصله‌ها حذف شود، عرب ماده‌ی «وَلِي» و «وَلْي» را به کار می‌برد.[18] برای همین موالات می‌گویند. موالات، یعنی کارهای وضو باید متّصل به هم باشد.

3.4- نظر فقهی استاد در مورد موالات در وضو

حالا که صحبت شد، ما در نظریات فقهی‌مان هم، این موالات را در وضو، موالات عرفیه می‌دانیم. همین که عرف بگویند که پشت سر هم دارد انجام می‌دهد، اشکال ندارد و دقت عقلی لازم نیست که مثلاً جورابش را قبلش بخواهد حتماً بیرون بیاورد. فاصله‌ی عرفی زیاد نشود، صدق موالات دارد؛ زیرا موالات و وَلْي یعنی اینکه اعمال پشت سر همدیگر انجام شود و پیاپی باشد.

3.5- تعدد ولیّ عرفی و لغوی

حالا نکته‌ی بسیار دقیقی می‌خواهم عرض کنم. وَلِي هم، کسی است که عقاید مختلف و سلیقه‌های مختلف و ملل و نحل گوناگون را با مقصد الهی یکجا جمع می‌کند. سبحان‌الله از این واژه‌های استفاده شده‌ی قرآنی! برای همین شاید بتوان گفت: کسی که این فاصله را کم کند، ولیّ لغوی و عرفی است و می‌تواند متعدد باشد. پس ولیّ لغوی و عرفی، کسی است که فاصله‌ها را کم می‌کند و اشیاء را نزدیک به هم می‌کند.

3.6- واجب تقربی؛ موضوع فقه و اصول

عنایت دارید وقتی که می‌گوییم واجب تعبدی و واجب تقربی و قربةً الی الله، با همین کلمه‌ی قربت و نیّت، ما داریم فاصله‌ها را کم می‌کنیم. با کمال صراحت و صداقت عرض می‌کنم که تنها موضوع فقهی و اصولی هم، واجب تعبدی و تقربی است؛ یعنی اگر قرار باشد برای فقه و اصول، یک موضوع بزنیم، می‌گوییم واجب تقربی و تعبدی؛ همانی که خطاب الهی هم، برای ترسیم و تحقّق همین واجب است. برای همین، می‌توان گفت: همه‌ی واجبات برای نزدیک شدن به ولی و ولایت است. به غیر از این، چیز دیگری نیست.

3.7- تأمل در ادامه آیات و جمع‌بندی بحث

در آیات پیش رو، سه «یا ایّها الذین آمنوا» آمده است که تقاضا می‌کنم با این تعبیری که داشتیم و سیر انفسی قرآن کریم که ولی دارد فاصله‌ها را کم می‌کند تا خدایی شدن مردم، ظهور و بروز پیدا کند، دنبال نمایید. لذا اولیاء در اینجا، متعدد می‌شود. در اینجا نفرمود: «لا تتخذوا اهل الکتاب اولیاء»؛ اهل کتاب را اولیاء نگیرید؛ بلکه فرمود: یهود و نصاری را اولیاء نگیرید. حالا وجهش چیست؟ تفاوت یهود و نصاری و اهل کتاب و نکته‌اش را خواهیم گفت ان‌شاءالله. در عین حال، خطاب خاص است؛ امّا حکم عام است و ما باید فاصله‌ها را به مقصد و مقصودمان کم کنیم و ولیّ می‌تواند این فاصله‌ها را کم کند. لذا در اینجا ولی، واحد است؛ ﴿اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ﴾؛[19] امّا اولیاء، متعدد هستند. البتّه عرض ما این است که اولیای واقعی، اولیای حقانی هستند که ان‌شاءالله در آینده خواهیم رسید. عنایت دارید که اولیاء در اینجا، دو مرتبه تکرار شده است و ماده‌ی ولی هم بعداً تکرار می‌شود که همه‌ی این‌ها، مقدمه و بستر برای آیه‌ی 55 است که می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ﴾[20] که خواهیم رسید ان‌شاءالله. رزقناالله‌ایّاناوایّاکم که به لطافت و حقیقت قرآن برسیم.

 


logo