« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/02/24

بسم الله الرحمن الرحیم

رویگردانی یهود از حکم الهی در دین یهود و اسلام - اسلام همه‌ی انبیا (علیهم‌السلام) - برخی از خصوصیات علمای یهود/تفسیر آیه 43 و 44 /تفسیر سوره مائده

 

 

موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیه 43 و 44 /رویگردانی یهود از حکم الهی در دین یهود و اسلام - اسلام همه‌ی انبیا (علیهم‌السلام) - برخی از خصوصیات علمای یهود

 

﴿وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِندَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُوْلَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ﴾.[1]

﴿إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ﴾.[2]

خداوند تبارک و تعالی را به عدد مخلوقاتش سپاس‌گزاریم که در محضر آیات الهی هستیم.

1- گزیده‌ آیات گذشته

گفتیم که یهودی‌ها، پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به داوری طلبیدند. ﴿سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِن جَآؤُوكَ فَاحْكُم بَيْنَهُم أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَن يَضُرُّوكَ شَيْئًا وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُم بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾؛[3] اگر آمدند و حکمی را خواستند، بین آن‌ها به قسط حکم کن. گفتیم گناهکاران، زن و مردی از اشراف یهود بودند. حکم رجم داشتند. اشراف یهود دست به دست هم دادند که این حکم را اجرا نکنند. کسانی را نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرستادند که حکم اسلام را سؤال کنند که اگر حکم زنای محصنه در اسلام، تازیانه بود، اجرا کنند و اگر نبود، آن را رها کنند. حکم اسلام هم همان رجم بود.

2- تفسیر آیه 43

2.1- معنای تورات

«وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِندَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُوْلَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ»؛

چگونه حکم شما را طلبیدند و حال آنکه نزد آن‌ها تورات بود. تای تورات، مقلوبه از «واو» است؛[4] یعنی در اصل، «وَوراة» بوده است.[5] در لغت عربی، ریشه‌ی «وری»، یعنی جسمی که از آن نورانیت متشعشع است.[6] تورات را تورات می‌گویند، چون در میان بنی‌اسرائیل همین رسم بود. تورات اصلی مد نظر است که هدایت و نورانیت داشت. همان کلماتی بود که بر جناب موسی کلیم الله (علیه‌السلام) نازل شد. الآن هم در ایام اربعین حضرت موسی کلیم الله هستیم. ایام ذیقعده، ایام اربعین حضرت موسی (علیه‌السلام) است؛ برای اینکه وصف خدا را پیدا کند. زمانی که حضرت موسی (علیه‌السلام) از اربعین برگشتند، کلام‌هایی و الواحی همراهش بود و نورانیت خاصی داشت.[7] این‌ها که تجمیع شد، اطلاق کلمه‌ی تورات شد.

بحثی است که کلمه‌ی تورات عبری است، یا عربی؟ برخی آن را عبری می‌دانند. «الفرق بین العربی و العبری بالتقدم و التأخر»؛ [در کلمه‌ی عبری، حرف باء مقدم است و در کلمه‌ی عربی، حرف راء مقدم است. یا اینکه یکی نسبت به دیگری تقدم زمانی دارد.] به مجموعه‌ی الواحی که کلام الهی در آن نوشته بود و بر حضرت موسی (علیه‌السلام) نازل شد، تورات می‌گویند. تورات دارای درخشش خاصی بود؛ به همین جهت به آن تورات می‌گفتند.

2.2- وجود حکم شرعی سنگسار در تورات و قرآن (حکم اسلام)

«وَعِندَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللّهِ»؛

با اینکه نزد این‌ها توراتی بود که در آن حکم خدا بود، نزد تو آمدند و می‌خواستند توجیهی برای حکم الله داشته باشند. حدّ شرعی برای زن و مرد گنهکار که متأهل باشند، سنگسار است. خواستند این حکم را تبدیل کنند و وجهی داشته باشند و تأییدیه‌ای از رسول مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دریافت کنند؛ ولی ایشان فرمودند که حکم همین است. اینکه ایشان فرمودند: «من اولین کسی بودم که حکم الله را اجرا کردم»، منظور همین حکم رجم بود.

2.3- روی‌گردانی یهود از حکم الهی در دین یهود و اسلام

«ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُوْلَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ»؛

بعد از اینکه شما را به حکمیت طلبیدند و شما حکم کردید، این حکم را اجرا نکردند و از شما رو برگرداندند. این‌ها مؤمن و معتقد نیستند؛ یعنی حضرت حق به این‌ها حکم کردند که این‌ها ایمان ندارند.اگر ایمان می‌داشتند، در این تورات، حکم الله بود و اگر می‌خواستند، مطیع می‌شدند.

2.4- عبادت و عدم اطاعت یهود

وصف به شیء، مشعر به علیت است؛ با این بیان که خداوند، کمال را به اطاعت می‌دهد، نه به عبادت. عبادت، پیش‌نیاز اطاعت است. اگر کسی خدا را پرستش کند و این پرستش، نتیجه‌ی اطاعتی نداشته باشد، فایده ندارد. این‌ها عبد بودند، ولی مطیع نبودند. حکم الله را قبول داشتند، ولی اجرا نکردند و تن ندادند.

2.5- لزوم ایمان عملی همراه با ایمان اعتقادی

از جمله‌ی: «وَمَا أُوْلَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ»، برداشت می‌شود که مؤمن، هم باید به لحاظ باورش اهل اعتقاد باشد و هم به لحاظ اعمالش اهل اجرا باشد.

علم، مُشَخِّص روح است و روح‌پرور است. عبادت، تن‌پرور است. تن را می‌پرواند و جسم را به کمال می‌رساند. علم و عمل دو بال پرواز می‌شود و انسان را بالا می‌برد. انسان نه می‌تواند تک‌بال پرواز کند و نه بی‌بال.

2.6- لزوم حسن فاعلی در کنار حسن فعلی

﴿الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ.[8] برای عمل، قید صالح آورده است. عمل صالح آن است که هم حسن فاعلی داشته باشد و هم حسن فعلی. هم انجام دهنده‌ی کار، خوب باشد و هم خودِ کار، خوب باشد. اگر شخص خوب نباشد، شاید عمل خوب و حسن باشد، ولی عمل شایسته و صالح نیست. بت‌پرستی بالا نمی‌رود و اگر کسی معتقد نبود و کار خوب انجام داد، باز هم بالا نمی‌رود. حسن فاعلی و حسن فعلی هر دو باید باشد. فاعل خیر و فعل خیر هر دو لازم است. هر باور و ایمانی باید نتیجه و آثاری داشته باشد و این‌ها در آثار اطاعت، راه را به نتیجه نرساندند.

3- تفسیر آیه 43

«إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ»؛

3.1- تأسیس اسلام از زمان حضرت آدم (علیه‌السلام) و تشخص آن از زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

چرا این‌ها مؤمن نیستند؟ چرا که این‌ها مسیر را نرفتند و از هدایت تورات استفاده نکردند. مسلمان و معتقد به آیات الهی نبودند. نظر ما در سلسله‌ی اسلام این است که تاریخ اسلام از زمان حضرت آدم ابوالبشر (علیه‌السلام) شروع شده است. اسلام به معنای تسلیم و اطاعت آمد و آن‌قدر در اطاعت شکل گرفت، تا اسلام اصطلاحی شد. اسلام از سَلَم و سِلم است.[9] با ملایمت و تسلیم بودن شروع شده است. اسلام در مقابل ادیان دیگر از زمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تشخص یافت. ما اسلام را از اول خلقت جناب آدم (علیه‌السلام) که امر به عبادت و اطاعت شد، می‌دانیم.

3.2- تشکیکی بودن هدایت

«إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ»؛

در تورات، هم هدایت است و هم نور. این خصوصیت تمام کتب آسمانی است. هدایت و نورانیت مقول به تشکیک است؛ همان‌گونه که در درجات انبیاء (علیهم‌السلام) اختلاف است، در هدایت هم این‌گونه است و افراد به حسب هدایت، مختلف هستند؛ لذا خداوند در اختلاف جایگاه انبیاء (علیهم‌السلام) می‌فرماید: ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ﴾،[10] ﴿فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ.[11]

3.3- هدایت و نورانیت، وصف تمام کتب آسمانی

هدایت و نورانیت، وصف تمام کتب الهی است. ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ﴾،[12] یا ﴿هُدًى لِّلنَّاسِ﴾،[13] ﴿هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ﴾،[14] ﴿يَهْدِي مَن يَشَاءُ﴾[15] همه‌ی کتاب‌های آسمانی دارای این هدایت است و این مقام نورانیت تشکیک دارد.

3.4- وصف اسلامیّت برای همه‌ی انبیا (علیهم‌السلام)

«يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ»؛

ما تورات را فرستادیم که در آن هدایت و نورانیت است که نبیّون به وسیله‌ی آن حکم می‌کنند. هر پیغمبری که آمده است، خداوند به وسیله‌ی او آیاتی از زبور و صحف و تورات فرستاده است. هیچ پیامبری بدون دستورالعمل نیست. پیامبران کسانی هستند که اسلام آوردند. وصف اسلامیت برای آنان آمد. آنان از اولین مرحله‌ی نبوت تا‌ ‌آخرین مرحله‌ی آن اسلام داشتند.

3.5- مرحله‌ای بودن اسلام

خود اسلام دارای مراتب است. یک وقتی تسلیم فقط در مرحله‌ی اوامر و نواهی است و گاهی آن‌قدر تسلیم به مرحله‌ی کمال می‌رسد که به تمام اعمال‌شان، تسلیم اطلاق می‌شود.

3.6- تفاوت ما با اهل کتاب

مسلمانان معتقد به یهود و نصاری هستند. معتقد به انبیای آن‌ها هستند؛ ولی حصر را در نبوت آن‌ها نمی‌دانند. این فرق ما با اهل کتاب است.

3.7- کثرت انبیای الهی در بین قوم یهود و مظلومیت آن انبیا (علیهم‌السلام)

«لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء»؛

تسلیم کسانی شدند که یهودی شدند. دین یهود زمان بیشتری رایج بود، تا ادیان دیگر. حتی در زمان حضرت عیسی (علیه‌السلام)، یهود رایج بود. به اندازه‌ای که میان یهود، پیامبر مبعوث شده است، در هیچ امتی نیست. در عین حال که پیامبران زیادی داشتند، این انبیا غریب بودند.

3.8- معنای «ربّانیّ»

«ربّانیّون»، جمع «رَبّانی» است. «رَبّانی» هم به «رَبّ» منتسب است. کسی که به خدا دعوت کند و تضرع و التجای او به خداوند بلند است، ربّانی است.[16] ربّ، هم سید است و هم پروردگار است. ربّانی دعوت به حق می‌کند. قد قال فيه ربانى هذه الامة [17] امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «أَنَا رَبَّانِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ»؛ من ربّانی این امت هستم.

از استادمان حضرت علامه حسن‌زاده (قدّس الله نفسه الزکیة) یاد کنیم که مقام معظم رهبری (دامت برکاته) درباره‌ی ایشان فرمودند: «عالم ربانی و سالک توحیدی». کسی که تمام حالاتش، انسان را دعوت به خدا می‌کند.

3.9- معنای «اَحبار»

«الأحبار»، جمع حِبر است. مرکّبی که می‌نویسند را حِبر گویند.[18] حِبر، یعنی دانشمند.[19] اَحبار، یعنی دانشمندان.

3.10- تفاوت علمای یهود و علمای مسیحیت در نام‌گذاری

«وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللّهِ»؛

کسانی که یهودی هستند و کسانی که ربّانی هستند و اَحبار. این‌ها بر همه‌ی دانشمندان اطلاق می‌شود؛ حتی از غیر یهود. بعدا خاص یهود و نصاری شد. رُهبان برای علمای مسیحیت و اَحبار، خاص به یهود شد.

3.11- حفظ اِنزالی و تنزیلی قرآن و تحریف تنزیلی تورات و انجیل

کسانی که از کتاب الهی محافظت کردند. وقتی نسبت به خود قرآن مطرح می‌شود: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾؛[20] ولی درباره‌ی تورات گفته شده به دست علمای یهود سپرده شد که چون این محافظت به دست این‌ها سپرده شد، آنان این کتاب الهی را تحریف کردند: ﴿يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ﴾[21] قرآن غیر از ائمه (علیهم‌السلام) و بزرگان، خدا هم آن را حفظ کرد. دو حفظ لازم است؛ یکی در مقام انزال و یکی در مقام تنزیل. آن چیزی که شبه تحریف می‌آید، در مقام تنزیل است، نه انزال. در مقام انزال خیلی‌ها نمی توانند راه پیدا کنند که تحریفی داشته باشند. در مقام تنزیل هم خدای متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾.[22] در این مقام هم حضرت حق اراده کرده است که معصومین باشند و اولیایی باشند و این سلسله ادامه داشته باشد، تا حفظ تحقق یابد.

3.12- دو خصوصیت یهود واقعی

اَحبار و رُهبان به کتاب الهی شهدا هستند.

پس تورات، نورانیت مخصوصی دارد. انبیای الهی، سلسله‌ای هستند که تسلیم شدند. هم نبوت مطرح شده است و همه رُهبانیت و اَحبار.

وصف کمالی این‌ها محافظت از کلام الهی است. کسانی که از کلام الهی محافظت نکنند و تحریف کنند، در این حیطه نیستند. یهود واقعی کسانی هستند که از کلام الهی محافظت کنند.آن‌هایی که کلام الهی را حفظ نکردند، یهود واقعی نیستند.

3.13- نسبت بین فرق با تفضیل

ما به انبیای آن‌ها اعتقاد داریم. ﴿لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ﴾.[23] فرق غیر از تفضیل است. فرق، باعث قبولی و عدم آن می‌شود؛ در حالی که ما بین هیچ یک از انبیای الهی فرق نمی‌گذاریم که یکی را قبول کنیم و یکی را ردّ کنیم؛ ولی تفضیل، برتری برخی انبیا (علیهم‌السلام) بر برخی دیگر است.

 


logo