« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

معنای تساوی قتل یک نفر یا قتل همه مردم/آیه 32 /تفسیر ترتیبی (سوره مائده)

 

 

موضوع: تفسیر ترتیبی (سوره مائده)/آیه 32 /معنای تساوی قتل یک نفر یا قتل همه مردم

﴿فَبَعَثَ اللّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ﴾.[1]

﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا بِالبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِكَ فِي الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ﴾.[2]

1- خلاصه جلسه گذشته

در آیه‌ی گذشته به این نتیجه رسیدیم که سیاست شیطان گام‌به‌گام است و یک‌دفعه هجوم نمی‌آورد؛ بلکه آرام‌آرام اول در اندیشه‌ی انسان تصرف می‌کند. وقتی که بر اندیشه تسلط یافت، وارد در دستورهای عملی و رفتاری انسان می‌شود. به عبارت بهتر اول وهم و خیال انسان را تحت تصرف می‌آورد و بعد قوه‌ی عامله‌ی انسان را تصرف می‌کند. در جریان هابیل و قابیل هم همین اتفاق افتاد. اول شیطان تسویل کرد و بعد از تسویل، بدی‌ها را تبدیل به خوبی کرد و گناه را جلوه داد. قربانی هابیل که قبول شد، حسادت قابیل به برادر زیاد شد و هابیل را به قتل رساند. وقتی قابیل بعد از قتل برادر متحیر ماند و دفن را هم بلد نبود، خداوند زاغی مبعوث کرد، تا به او نشان دهد که چگونه بدنی که دارد متعفن می‌شود را بپوشاند. «فَبَعَثَ اللّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الأَرْضِ». روح، حامل بدن است؛ نه اینکه بدن، حامل روح باشد. وقتی که علاقه‌ی روح با بدن قطع شود - و گناه هم باعث این قطع علاقه می‌شود - جسم متعفن می‌شود؛ لذا تعبیر آیه‌ی شریفه دارد: «لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءةَ أَخِيهِ»؛ وقتی که زشتی‌های برادرش مشخص شد، فریادش بلند شد و گفت: «قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءةَ أَخِي».

2- تفسیر آیه 31

2.1- دفع یک اشکال تفسیری

بعد قرآن می‌فرماید: «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ». بعضی قائلند که این «أَصبَحَ» به معنای این است که این اتفاق در شب رخ داده و در روز نادم شده است؛[3] ولی این‌گونه نیست؛ بلکه «فَأَصْبَحَ»، یعنی گردیدن و از حالی به حال دیگر شدن.

بعد از این جریان که اتفاق افتاد، قابیل از نادمین قرار گرفت و حالش دگرگون شد؛ لذا «فَأَصْبَحَ» به معنای گردیدن و از حالی به حالی شدن است. فرقی نمی‌کند که چه در صبح و چه در غیر صبح باشد و این دگرگونی حال، یکی از خواسته‌های ما در دعاهای ماه رمضان است که می‌خوانیم: «اللّهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِكَ».[4]

3- تفسیر آیه 32

3.1- تبعات سنگین قتل نفس

«فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ»؛ حالا که از پشیمان‌ها شد، «مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ»؛ از همین جهت. این جمله تعلیل است. «كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ». «کُتُب» و «کتاب» را که کتاب می‌گویند، به دلیل این است که اندیشه‌های انسان با حروف و کلمات جمع می‌شود؛[5] لذا «كَتَبْنَا»، در اینجا، یعنی چنان که کتاب جمع حروف و کلمات است، همان‌گونه ما هم «كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ»، این قصه‌ها و این حکایت‌ها را برای بنی‌اسرائیل جمع کردیم. «أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا»؛ ما از این جهت بر بنی‌اسرائیل یک موجبه‌ی کلیه و یک قاعده‌ی کلی را ثبت و فرض کردیم که اگر کسی، کسی را «بِغَيْرِ نَفْسٍ»؛ بدون جهت یعنی بدون قصاص بکشد و یا «أَوْ فَسَادٍ فِي الأَرْضِ» باشد و به خاطر محاربه و فسادی او را بکشد، در این صورت «فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا»؛ گویا همه‌ی مردم را کشته است.

3.2- اقسام قتل نفس

ما دو قتل داریم:؛ یکی مسبوق به پیشینه است و به ازای قتلی است که اتفاق افتاده است و این قتل، استثناء حقوقی دارد و یک قتل دیگر این است که محاربه و فساد است و بدون اینکه مجازات و قصاص باشد، قتل اتفاق می‌افتد؛ مثل قتل جناب هابیل به دست قابیل.

3.3- دلیل تساوی قتل نفس واحد با قتل تمام بشر

3.3.1- دلیل اول

در اینجا قتل نفس واحده، مانند قتل جمیع مردم است؛ به خاطر اینکه کسی که جرأت کند و یک نفر را بدون تقصیر بکشد، گویا می‌تواند تمام افراد را بکشد و قتل نفس واحده در حکم قتل جمیع است؛ لذا کسی که یک قتل از او سر بزند، نفس امّاره‌ی او بقیه‌ی موارد انجام قتل را برای او طبیعی جلوه می‌دهد. و این جمله را روایت امام علی (علیه‌السلام) تأیید می‌کند که می‌فرماید: «أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُهُ»؛[6] بدترین گناهان، گناهی است که صاحبش آن را کوچک بشمارد. پس قتل اول که صورت بگیرد، صدور قتل‌های بعدی راحت‌تر می‌شود؛ چرا که در قتل اوّلی تسویل می‌آید و بعد اجراء می‌شود، ولی در مرحله‌ی بعدی فقط اجرا است و از تسویل گذشته است.

3.3.2- دلیل دوم

علت دوم برای این تشبیه این که است که نظام وجود، یک نظام پیوسته است و گسسته نیست و به تعبیر آیات شریفه، نظام احسن است. خدای متعال در مورد نظام احسن می‌فرماید: ﴿الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ﴾.[7] این نظام، وحدت صنع دارد، طبق فرمایش امیرالمومنین (علیه‌السلام): « فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا، وَالنَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا».[8] ما مصنوع باری‌تعالی و در اختیار ولیّ خدا هستیم. وقتی این‌گونه باشد، تمام نظام وجود، صنع واحد می‌شود. و در این نظام احسن هر موجودی به جای خود زیبا است؛ به خصوص نفسی که دارای حیات است که در جایگاه خودش دارای اهمیت و قداست ویژه است و اگر فطرت سالم که در قرآن می‌فرماید: ﴿فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا﴾[9] که این صاحب فطرت سالم - که مسبوق به گناه نیست - کشته شود، گویا در تمام این صفحه‌ی هستی خلل ایجاد شده است؛ گویا همه در یک پیکر و نفس واحده هستند. یکی که کشته بشود، همه کشته می‌شوند. «وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا»؛ و کسی که یک نفس را زنده کند، مثل این است که تمام انسان‌ها را زنده بکند.

3.4- معنا و مصداق بینات

«وَلَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا بِالبَيِّنَاتِ»؛ انبیاء و رسولان الهی با بینات آمده‌اند. «بَیِّنات»، جمع «بَیِّنة» به معنای آن مطلب واقعی و حقیقی است که در خارج به دیگران نشان داده شده است و در مصادیق بیان شده است.[10] و یکی از این بینات، این است که هر کس یک نفس را در بنی اسرائیل بکشد، مثل این است که تمام بنی‌اسرائیل را کشته است و اگر یک نفس را احیاء بکند، مثل این است که دیگران را احیاء بکند.

3.5- معنای اسراف

«ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِكَ فِي الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ»؛ بسیاری از بنی‌اسرائیل بعد از بیان ما درباره‌ی قتل نفس اهل اسراف شدند. «إسراف»، یعنی گذر از حد و حدودی که برای شخص مشخص شده است.[11] هر واقعه و هر حادثه و هر موجودی، خط قرمز و نقطه‌ی عبور ممنوع دارد که اگر از آن عبور کند، اسراف‌کار است.

3.6- مصادیق اسراف

مُسرِف، کسی است که از حد اعتقادی و اخلاقی که خدا برایش مشخص کرده تجاوز کند و جزء ﴿إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾[12] می‌شود؛ ولی این اسراف، مصادیق مختلفی دارد: گاهی متعلق اسراف، اقتصادی، گاهی اعتقادی، گاهی فرهنگی و گاهی سیاسی است. و در اینجا متعلق اسراف این است که قابیل از مرز ممنوع اعتقادی عبور کرد و به حقوق دیگران تجاوز کرد. خداوند در این آیه‌ی شریفه، مصداق اسراف را بیان می‌کند و «لمُسْرِفُونَ»، مسرفون در اینجا چند عنوان دیگر دارد: ظالمون، مجرمون و عناوین دیگر که در اینجا صدق می‌کند.

3.7- سقوط عدالت با ارتکاب گناه کبیره، ولو یک بار

بعضی از علمای اخلاق نظرشان این است که اسراف از گناهانی است که با یک مرتبه، انسان را از عدالت ساقط می‌کند و برخی از فقهاء می‌گویند گناهانی که در قرآن آمده، گناهان کبیره هستند و با یک بار ارتکاب، عدالت می‌رود. و از جمله‌ی این‌ گناهان کبیره، اسراف است. «إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»؛ خداوند مسرفین را دوست ندارد.

3.8- تمثیلی بودن آیات قرآن

خداوند، بنی‌اسرائیل را که در اینجا مطرح می‌کند، به عنوان مصداق منحصر نیست که ما بگوییم این قتل فقط در بنی‌اسرائیل است؛ بلکه در آیات الهی و قصه‌ها و حتی احکامی که می‌آید، تا دلیل خاص نباشد، اصل تمثیلی بودن است؛ نه تخصیصی بودن؛ چه مسائل اخلاقی باشد، چه مسائل فقهی باشد و چه مسائل اعتقادی باشد. آیات قرآنی مبدأ و مصداق اولیه را بیان می‌کند؛ ولی مصادیق آیه تا قیامت ادامه دارد؛ یعنی این حکایت‌ها که آمده، قضیه‌ی واقعه‌ی منحصره بفرد نیست؛ بلکه قضیه‌ی واقعیه‌ی حقیقه‌ی مصداقیه است که در آینده مصادیقی دارد.

3.9- راه مقابله با شیطان در کلام علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله)

مراقب نفس باشیم که شیطان ابتدا ما را با تسویل در اختیار نگیرد. حضرت علامه حسن‌زاده (قدس‌الله‌نفسه‌الزکیة) می‌فرمودند: «اگر گام اول شیطان را نگذاشتیم تبدیل به گام دوم شود، بهترین کار است». معرفت نفس هم جز این نکته، چیز دیگری نیست.

3.10- سیاست گام‌به‌گام شیطان

به تعبیر حضرت امیرالمومنین (علیه‌السلام): «إِنَّ الشَّيْطَانَ يُسَنِّي لَكُمْ طُرُقَهُ، وَ يُرِيدُ أَنْ يَحُلَّ دِينَكُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً»؛[13] گره‌های شما را یکی‌یکی باز می‌کند؛ یعنی علاقه‌های ما را به مسائل اعتقادی و اخلاقی از بین می‌برد و بعد تصرف می‌کند.

 


logo