« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1403/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

تذکر حضرت موسی (علیه‌السلام) به بنی‌اسرائیل برای یادآوری نعمت‌های الهی/تفسیر آیه 20 /تفسیر سوره مائده

 

 

موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیه 20 /تذکر حضرت موسی (علیه‌السلام) به بنی‌اسرائیل برای یادآوری نعمت‌های الهی

 

﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنبِيَاء وَجَعَلَكُم مُّلُوكًا وَآتَاكُم مَّا لَمْ يُؤْتِ أَحَدًا مِّن الْعَالَمِينَ ﴾[1]

1- خلاصه جلسات گذشته

سوره مبارکه مائده، سوره وفای به عقود است و هر آیه‌ای از آیات در سیر ترتیبی قرآن، بیان آیات گذشته و بستر آیات آینده است. در آیات گذشته صحبت بنی‌اسرائیل و یهود و نصاری و عدم وفای آن‌ها به عهدشان بود. و در این آیه شریفه، خطاب حضرت موسی (علیه‌السلام) در این آیه به قومش است.

2- تفسیر آیه 20

2.1- تفاوت قول در قرآن و در اصطلاح

تفاوت بین قول قرآنی و قول مصطلح در این است که قول در قرآن تنها گفتار نیست؛ بلکه قول در قرآن، اعم از گفتار و رفتار وکردار است.

2.2- اولین مصداق وفای به عهد

قوم نیز در لغت عرب به کسانی و گروهی گفته می‌شود که قائم به رفع حوایج یکدیگر باشند.[2] اصلا خطاب «یا قوم»، یعنی ای کسانی که شما پابرجا ایستاده‌اید و آماده حمایت من هستید. «اذکروا نعمة‌الله علیکم». اولین مصداق وفای به عهد، وفای به عهد الهی است. وفای به عهد الهی این است که ذات باری‌تعالی موجودات را آفرید، انسان را انتخاب کرد و برای او برگزیدگانی انتخاب کرد و به وسیله ارسال رسل پیامش را به او رساند. این بزرگ‌ترین نعمت الهی است. ﴿وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ[3]

2.3- ذکر و یادآوری نعمت‌های الهی

ذکر، اولین مرحله‌اش این است که انسان را از غفلت خارج می‌کند. آنانی متذکر هستند که به یک چیزی توجه دارند. به چیزی که توجه داشتند، مورد عنایت‌شان واقع می‌شود و در اینجا به آن ذکر می‌گویند. و بعد از ذکر هم انتقال اندیشه ایجاد می‌شود. این‌ها نعمت الهی است؛ نعمت عام و خاص. اگر هر کسی ذاکر باشد، حداقل نعمت این است که مورد توجه است. هر کسی که توجه به نقطه‌ای داشته باشد، خودش از نعمت‌های الهی است. این آیه 20 از آیاتی است که هم وفای به عهد و شکر نعمت را بیان کرده و هم ذکر نعمت کرده است. هم امر کرده است و هم مصادیق آن را مشخص کرده است.

2.4- نعمت‌های خداوند بر بنی‌اسرائیل

2.4.1- ارسال بیشترین انبیا از میان بنی‌اسرائیل

«إذ» برای تعلیل است؛ یعنی چرا ذاکر نعمت باشید؟ چرا از حال غفلت بیرون بیایید؟ چون خدا به شما این نعمت‌ها را داده است. دو بار ماده «جعل» به کار رفته است. جعل در اصطلاح، قرارداد است. ولی جعل، اعم از این است که قرارداد اصطلاحی باشد و یا قرارداد تکوینی، یا کتبی و یا لفظی. جعل هم بر وجود اطلاق می‌شود و هم بر موجود اطلاق می‌شود و هم بر اوصاف موجود. گاهی یک مفعولی است و گاهی دو مفعولی است؛ مانند: «جعل فیکم انبیاء». بزرگ‌ترین نعمت این است که خدا به بنی‌اسرائیل توجه کرد. حال خدا به وسیله حضرت موسی (علیه‌السلام) امر می‌کند که به اولین نعمتی که به شما دادیم که پیامبران از میان شما هستند، ذاکر این نعمت باشید؛ «جعلکم فیکم انبیاء». بسیاری از انبیا، برای بنی‌اسرائیل بودند. و به لحاظ تاریخی هم خیلی از این 124 هزار پیامبر، خیلی از آن‌ها انبیای بنی‌اسرائیل بودند.

2.4.2- قراردادن حاکمانی از میان بنی‌اسرائیل

«جعلکم ملوکا». در تجزیه و تحلیل ملوک گفتیم که «مَلِک»، مالک است، ولی مالک، مَلِک نیست.[4] یعنی وقتی می‌گوید «جعلکم ملوکا»، مالکا را هم دارد. مالک، حاکمیت بر اموال است و مَلِک، حاکمیت بر نفوس است. کسی که حاکم بر نفوس باشد، قطعا حاکم بر اموال نیز هست. وقتی امتی به ملوک می‌رسند، حالت استقلالی و آزادی پیدا می‌کنند. ذکر نعمت بنی‌اسرائیل این است که مالک شدند و حالت استقلالی داشتند. و این مالکیت و استقلال آن‌ها یک نعمت است.

عرض ما این است که «جعلکم ملوکا» بعد از آمدن انبیاء است. از این مطلب می‌شود استفاده کرد که ملکیت و حاکمیت حق آن است که تحت اشراف نبوت باشد. اگر روزی حاکمیتی باشد، بدون اینکه تحت اشراف نبوت و ولایت باشد، مورد توجه ما نیست. این ملکیت، یک نعمت خاص است؛ به خصوص ملکیت بعد از نبوت.

2.4.3- افضلیت نِسبی بنی‌اسرائیل

نعمت سومی که خداوند بیان می‌کند، می‌فرماید که نعمتی به شما دادیم که به هیچ یک از دیگران این نعمت را ندادیم.

2.5- افضلیت مطلق امت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر امم گذشته

به نظر برخی «عالَمین» در اینجا مطلق نیست؛ چرا که بنی‌اسرائیل از امت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از امت اسلام بالاتر نیستند. ایشان بر رسولان دیگر و فرشتگان ولایت دارد. ﴿وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ﴾.[5] دو قرائت در خاتم است؛ هم خاتِم است و هم خاتَم است. قرائت مشهور خاتَم است. هم خاتَم به معنای نگین است و هم خاتِم به معنای پایان است و این پایان، پایان معرفتی است که همه چیز را دارد. «و آتاکم ما لم یوت أحدا من العالَمین».

2.6- معنای عالَم

«عالَم» از علامت است و علامتی است که نشانه‌ی شیء و تشخص آن است. عالم را هم چون آیه‌ی باری‌تعالی است، عالم گویند. بر ماسوی‌الله، عالَم اطلاق می‌شود.حال «ما سوی الله»، یا مجرد و یا متعلق فرقی ندارد.

2.7- تفاوت عوالم با عالمَین

جمعش عوالم و عالمین است. تفاوت این دو جمع به این است که عوالم بر کلیه عالم‌ها اطلاق می‌شود، ولی عالمین بر عوالمی اطلاق می‌شود که در آن عالم و عاقل وجود داشته باشد. و اگر این‌گونه باشد، عالم نشانه حضرت باری‌تعالی است و ما سوی الله با هر مصداقی عالم هستند؛ چه مجردات باشند، چه غیر مجردات باشد، چه کهکشانها باشد، چه عاقل باشد و چه غیر عاقل باشد.

2.8- دلیل برخی بر افضلیت نسبی بنی‌اسرائیل

اگر عالمین مطلق باشد، این شبهه رخ می‌دهد که بنی‌اسرائیل نمی‌توانند از همه عوالم ممتاز باشند. قطعا امت آقا رسول الله اعطاهایی دارند که بالاتر از آن‌ها است. اگرچه آن‌ها مَنّ و سَلوَی داشتند، ولی از امت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) افضل نیستند. برخی قائل به این شدند که این عالمین، عالمین نسبی است. در آن زمان بنی‌اسرائیل گل سرسبد امت‌ها بودند. به قدری که به‌ آن‌ها نعمت داده شده به احدی داده نشده است.و اکثرا هم نظرشان این است؛

2.9- نظر استاد

اما عرض ما این است که عالمین در اینجا مطلق است؛ مثل: ﴿الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾.[6] متعلق حمد در قرآن دو وصف از اوصاف باری‌تعالی است؛ یا صفت آفریدگاری یا خالقیت و فاطریت است و یا صفت ربوبیت و پروردگاری است. از طرفی هم رب به عالمین اضافه شده و این عالمین هم مطلق است. خداوند، ربّ همه‌ی عوالم است. از عالمین، برهان توحید هم استفاده می‌کنیم. اولین تذکر حضرت موسی (علیه‌السلام)، تذکر توحیدی است. نعمت بی منعم نمی‌شود. به نظر ما تمام علوم، اسلامی است؛ چون به نسبت انسان با خدا برمی‌گردد که این نسبت، یک نسبت اِشرافی و همگانی است. عالم غیر اسلامی داریم، ولی علم غیر اسلامی نداریم. ایشان با «اذکروا نعمت الله»، قومش را به سوی وحدانیت و گرایش توحیدی می‌برد.

«آتاکم ما لم یؤت أحدا من العالمین». عرض ما این است که این عالمین مطلق است؛ اما آن شبهه که چگونه قوم حضرت موسی (علیه‌السلام) از امت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بالاتر می شوند؟ چیزی به شما دادیم که در گذشته کسی از عالمین را لایق آن ندانستیم. هرگاه «لَن» جازمه بر فعل مضارع بنشیند، معنی ماضی می‌دهد. پس اشکال ندارد این عالمین، عالمین مطلق باشد؛ اما خصوصیت قبلی، این را خاص کرده که قید خورده است؛ اما در اینجا عالمین نسبی است؛ چون تا آن زمان کسی این خصوصیت را نداشته است.

2.10- تفسیر آیه به آیه (آیات مربوط به یادآوری نعمت‌ها)

آیاتی که مفسَّر و مفسِّر این آیه است را بیان می‌کنیم. یکی از ویژگی‌های تفسیر عرفانی و انفسی حضرت علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله)، سیر آیات الهی است. و این سیر، سیر پرورشی است؛ یعنی الان ما هم دقت بکنیم، می‌بینیم که جهان، کهنه کتابی است که نه تنها اول و آخر ندارد؛ بلکه اول و آخرش افتاده است. هر کسی که به خودش و دیگران توجه داشته باشد، نقطه وسط عالم است. بی مبدأ و بی مقصد و منتها نمی‌شود. مبدأ، اوست و مقصد هم اوست. در بخشی از الهی‌نامه گفتیم: «الهی شکرت که فهمیدم نه اینی، نه آنی؛ هم اینی و هم آنی».

2.10.1- آیه اول

﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنجَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَاءكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ وَفِي ذَلِكُم بَلاء مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ﴾[7]

«علی» دلالت بر احاطه دارد. نعمتی را به یاد بیارید که آن نعمت بر شما محیط است. هر انسانی در هر کجا که هست، تحت اشراف نعمت الهی است و هر انسانی نسبت به خودش نعمت الهی به او اضافه شده است و این نعمت، نعمت خاص است. اولین نعمت این بود که گرفتار استبداد فرعونی بودید، خدا شما را به وسیله پامبرش حضرت موسی (علیه‌السلام) نجات داد. «اذ جعل فیکم انبیا و جعلکم ملوکا»؛ در مقابل این استثمار و استعماری که فرعونیان داشتند، شما به وسیله حضرت موسی نجات پیدا کردید. شما به بلاهایی مبتلاء بودید، ما شما را نجات دادیم.

2.10.2- آیه دوم

﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾[8]

این آیه در سوره مبارکه صف است. صف به دو جهت است؛ یکی صف مجاهدان برای دفاع و دیگری صف فرشته‌های برای نزول نعمت‌های الهی. ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ﴾.[9] حضرت موسی (علیه‌السلام) به قومش گفت: چرا مرا اذیت می‌کنید؛ در حالی که شما می‌دانید که من رسول الهی هستم. رسول الله در قرآن را مطلق می‌دانیم و می‌گوییم حضرت موسی (علیه‌السلام)، اولین نبی بود که رسول شد. ما نبی داریم، رسول داریم، رسولان اولی العظم داریم و رسول مطلق داریم. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، رسول مطلق هستند؛ ﴿وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ﴾.[10] این رسول مطلق هیچ کسی از او پیشواتر نشده است. «فلما زاغوا أزاغ الله قلوبهم». اگر شما از توحید و خدا فاصله بگیرید، خدا هم فاصله شما را می‌دهد. خداوند ضلالت و زیغ ابتدایی ندارد و رحمتش گسترده است. «سَبَقَت رَحمَتُهُ غَضَبَه».[11] وقتی چنین باشد، اصلا نسبت به ذات باری‌تعالی قهر آغازین و ابتدایی نیست. اگر هست، پاداشی و کیفری است. اسم «مُضِلّ» همیشه بستر می‌خواهد؛ بسترش ضلالت خود انسان است. «فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ».

«حَنیف» از باطل به سوی حق رفتن است[12] و زیغ از حق به باطل رفتن است.[13] معنای آیه: ﴿رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا﴾،[14] این است که ما در هدایت قرار گرفتیم و باید باقی بمانیم.

2.10.3- آیه سوم

﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾.[15]

گوساله‌پرستی به عنوان انحراف آمد و توبه آن‌ها قبول شد.

2.10.4- آیه چهارم

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَن يَبْسُطُواْ إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾[16]

حتی علامت‌های کلمات در آیات و کلمات و رسم خط آیات، این‌ها توفیقی هستند. توقیفی هستند، یعنی به دستور وحی، کتابت شده است. برای همین ما کاتب وحی را معصوم می‌دانیم. دیگران اگرچه کاتب وحی بودند، اما حتی کتابت قرآن هم توقیفی است و باید ختم به معصوم شود. عن أبي عبد الله عليه السلام قال: «إنّ رسول الله (صلى‌الله‌عليه‌وآله) قال لعليّ: يا علي القرآن خلف فراشي في المصحف والحرير والقراطيس فخذوه واجمعوه ولا تضيّعوه كما ضيّعت اليهود التوراة».[17] حضرت رسول اکرم به آقا سرّ الانبیاء حضرت مولا امیرالمؤمنین فرمودند که بعد از من مراقب آیات الهی باش و آیات الهی را مکتوب کن و حفظ کن. حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) کاتب وحی بودند. «یا ایها الذین آمنوا اذکروا نعمة الله». در این آیه 20، نعمت، تای مُدَوَّر است؛ یعنی نعمت بر اساس یک محور خاص می چرخد؛ یعنی یک نعمت خاص تبدیل به نعمت کلی شده است. اما در آیه شریفه مائده، آیه 11 می‌فرماید: «اذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ». اینجا تای مبسوط است. تفاوت این‌ها چیست؟ در آنجا که تای مبسوط است (ت)، صحبت از نعمت کلیه است، اما در اینجا که تای مدوّر است (ة)، صحبت از نعمت جزئیه است؛ لذا ما بارها هم عرض کردیم که تای اسم شریف «بقیت الله» با تای مبسوط است. ما اگر در قرآن اسم شریف بقیت الله بنویسیم، اگر با تای مدور بنویسیم، غلط است. با تای مبسوط درست است. عده‌ای قصد دست‌درازی در قرآن داشتند؛ ما دست آن‌ها را کوتاه کردیم. تقوا داشته باشید و مؤمنان باید به خداوند توکل کنند.

2.10.5- آیه پنجم

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا﴾[18]

گروهی بودند که شما را یاری کردند که شما دیدید و عده ای هم شما ندیدید. این‌ها نعمت‌های الهی بر قوم حضرت موسی (علیه‌السلام) است.

2.10.6- آیه ششم

آیه 7 همین سوره هم بود:

﴿وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَمِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُم بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾.[19]

تای مدور بر محور یک قوم و یک منطقه و قوم می‌چرخد، ولی تای مبسوط که هست، تمام عوالم را در بر می‌گیرد. تای رحمت هم مبسوط است. ﴿إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ﴾.[20] صحبت احسان است. ﴿رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ﴾[21] بودن، رحمت برای عالمین مطلق است. عمومیت رحمت را از الف و لام «العالمین» استفاده می‌کنیم. خود کلمه «عالَمین» هم معنای عمومیت دارد. برای رحمت، عمومیت را از مضاف الیهِ آن استفاده می‌کنیم. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، «رحمة للعالمین» بودن‌شان همه و اول و آخر را در بر می‌گیرد .حضرت استاد علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله) فرمودند: «باید تحقیقی در رسم الخط توقیفی قرآن انجام شود». در قدیم طلاب، ادبیات می‌خواندند. بعد که ادبیات می‌خواندند، قرائت قرآن داشتند. بعد قرائت تحلیلی قرآن داشتند و بعد تجوید داشتند و بعد رسم الخط قرآن داشتند. برای آشنایی با رسم الخط قرآن، شرح شاطبی می‌خواندند. این رسم الخط را باید یاد گرفت. متأسفانه این کار فراموش شد. اگر مراقبت نکنیم، در سلسله حفظ و نگهبانی آیات قرار نمی‌گیریم. برخی نگهداری‌ها سینه به سینه باید منتقل شود. برای یک کلمه «واو» در سوره توبه، آیه: ﴿و الذین یکنزون﴾[22] امت اسلامی شمیشیر کشیدند که یا باید این واو باشد، یا ما شمشیر می‌کشیم. برای یک واو در قرآن ماه‌ها وقت می‌گذاشتند.

2.10.7- آیه هفتم و هشتم

﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾.[23]

﴿وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾.[24]

این اعتصام را همگانی کنید، نه فردی. در میان جمعیت اعلام کنید. در خفاء اعلام نکنید. این عدم تفرق بعد از اعتصام خیلی مهم است. این آیه، هم امر دارد و هم نهی. امر مطلق، شامل نهی هم هست. امر و نهی اصطلاحی را دارد. در درس‌های گذشته گفتیم که عرب به هر ریسمانی، «حَبل» نمی‌گوید؛ بلکه ریسمانی که پهن باشد و از بالا آویخته شده باشد و از پایین و نقطه صفر، محموله‌هایی را بالا ببرد و به عالم بالا ببرد.

نعمت در اینجا نیز تای مبسوط دارد. این دلیل بر این است که این نعمت ادامه دارد. حبل، هم قرآن است که آویخته شده که ما را بالا می‌برد و هم ولیّ‌ای است که مارا بالا می‌برد. تفسیر قرآن نیز به این دو مصداق است. در تفسیر قرآن باید یا با آیات و یا با عترت بیان بکنیم.

سلام امام هادی (علیه‌السلام) در زیارت غدیریه به رسول مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را باید متن تحقیقی قرار داد. آن حضرت به نجف آمدند و در زیارت غدیریه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، اوصاف رسول الله را گفتند. و در آنجا گفتند: «وَالخاتِمُ لِماسَبَقَ وَالفاتِحُ لِما استُقبِلَ».[25] پایان گذشته‌ها و آغاز آینده‌ها. کسی که نعمت را از خدا می‌گیرد، تا پخش کند، باید احاطه داشته باشد و متصل به موجودات ما ورائی باشد. اگر نباشد، نمی‌تواند رسالت خود را انجام دهد.

در این آیه ابتدا امر به اعتصام آمد و سپس فرمود که از این حبل فاصله نگیرید و جمعی باشید، نه فردی. اعتقاد قلبی تنها به حضرت علی (علیه‌السلام) کافی نیست؛ بلکه باید بگویند: «أشهَدُ أنّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللهِ وَ حُجَّةُ اللهِ». زبانی هم باید بگویند؛ تازه این هم کفایت نمی کند؛ بلکه باید پشت سر شما راه بیفتند؛ شیعه حضرت علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) بشوند. «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة أمیرالمؤمنین و أولاده المعصومین».[26] معنای بعثت این است و این نعمت ادامه دارد.

عرض ما این است که این عالمین در اینجا مطلق است نه نسبی؛ منتها نسبیت را از کلمه: «ما لَم یُؤتِ» استفاده می کنیم. هرچه جلوتر برویم و پیش تر برویم و زمان بیشتری را درک بکنیم، ما در احاطه نعمت بیشتری قرار می‌گیریم. در دعای ماه رمضان می‌خوانیم: «اللّهُم َّامدُد عُمری».[27] باید عمر طولانی شود، تا عبادتی باشد. روز را برای روزگاری می‌خواهیم که در خدمت دین باشد. هرچه جلو برویم، اِشراف نعمت بیشتر است.

2.11- نعمت ظهور امام زمان (علیه‌السلام) در زمان خاص

نعمت در هر زمان خصوصیتی می‌یابد که منافاتی با عمومیت آن ندارد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مورد امام زمان (علیه‌السلام) فرمودند: «یَملَأُ اللهُ تعالی بِهِ الأَرضَ قِسطاً و عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً».[28] ظالم، یعنی کسی که نه نعمت خودش را می‌بیند و نه نعمت دیگران را می‌بیند. ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ.﴾[29] امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ»؛[30] وقتی عقول کامل بشود، مهدی ما خواهد آمد.

اینکه گوشه عالم ظلمی شده، همیشه بوده است. با گرفته شدن و اشغال یک منطقه جغرافیایی [احتمالا اشاره به فرار بشاراسد و تسلط رژیم صهیونیستی بر کشور سوریه] نباید گفت ظهور سریع اتفاق می‌افتد. باید عقل ما کامل بشود. آمار کمی و کیفی برای بسط عقلی انسان است. تا ما تک‌تک و تا جمع‌مان به عقل نرسد، حضرت نخواهند آمد. جامعه ما باید عقلانی بشود، تا امام زمان (علیه‌السلام) بیاید. عقل چیست؟ در روایات می‌فرمایند: «ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمنُ وَ اکتُسِبَ بِهِ الِجنانُ».[31] جَنان یا جِنان. جَنان، دل است و جِنان، جمع جنت است. تا به این مرحله نرسیم، امام نخواهد آمد.

«أستغفر الله ربی و أتوب الیه». اگر الآن امام زمان (علیه‌السلام) از گوشه دنیا بیاید و به برخی حکام اسلامی بگوید شما کنار بروید، چه می‌گویند؟ نمی‌گویند بدل ایشان است؟ هر وقت برای کسی بدل ساختند، بدانند ارزش‌مند است. قرآن را دریابید و برای آیات قرآنی و برای نفس خود که مقدمه عقل است، برنامه‌ریزی کنید. اگر به عقل رسیدید، به همه چیز خواهید رسید.

 


logo