1403/11/08
بسم الله الرحمن الرحیم
تذکر حضرت موسی (علیهالسلام) به یادآوری نعمتهای الهی بر بنیاسرائیل - مفردات آیه/تفسیر آیه 20 /تفسیر سوره مائده
محتويات
1- عصاره جلسه گذشته2- تفسیر آیه 20
2.1- تذکر حضرت موسی (علیهالسلام) به یادآوری نعمتهای الهی بر بنیاسرائیل
2.2- مفردات آیه
2.2.1- «إذ»
2.2.2- «جعل»
2.2.3- «أنبیاء»
2.2.3.1- تفاوت بین نبوت و حجت
2.2.4- «مُلوک»
2.2.4.1- تفاوت بین مالک و مَلِک
2.2.4.2- اولویت قرائت مَلِک بر مالک از نظر مرحوم طبرسی (رحمهالله)
2.2.4.3- احتمالات در جمله «و جعلکم ملوکا»
2.2.5- «عالَمین»
موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیه 20 /تذکر حضرت موسی (علیهالسلام) به یادآوری نعمتهای الهی بر بنیاسرائیل - مفردات آیه
﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنبِيَاء وَجَعَلَكُم مُّلُوكًا وَآتَاكُم مَّا لَمْ يُؤْتِ أَحَدًا مِّن الْعَالَمِينَ﴾.[1]
1- عصاره جلسه گذشته
عرض شد آیه در مقام بیان نعمتهایی است که خداوند برای مردم قرار داده است. بالاترین نعمت، نعمت رساندن پیام الهی به انسان است به وسیله رسالت و نبوت. عرض کردیم در آیه شریفه ﴿اذ قال موسی لقومه﴾، خودش دلیل بر یک ارتباط عاطفی بین حضرت موسی (علیهالسلام) و قومش است. عرب به هر کسی قوم نمیگوید؛ بلکه به کسانی میگوید که قیام به رفع حوایج دیگران داشته باشند.[2]
2- تفسیر آیه 20
2.1- تذکر حضرت موسی (علیهالسلام) به یادآوری نعمتهای الهی بر بنیاسرائیل
حضرت موسی (علیهالسلام) برای قومشان این جمله را فرمودند: ﴿اذکروا نعمت الله علیکم﴾؛ نعمت الهی برای خودتان یادآوری کنید. پیشنیاز ذکر، عدم غفلت است. کسی که غافل نیست میتواند متذکر باشد. قطعا وقتی کسی ذاکر بود، توجه دارد و توجه به شیئی دارد که آن چیز برایش عظمت دارد. عظمت علمی داشته باشد، یا عملی فرقی ندارد. به عبارت بهتر حضرت حق با توجه به آیات گذشته که صحبت از عهد و وفا بود، در این آیه میفرماید میثاقی که داشتیم وفا کنید که یکی از آن میثاقها، ذکر نعمت الهی و توجه به آن است. در نعمت، آسایش و آرامش و نعومت است.
2.2- مفردات آیه
آیات شریفه قرآن، یکی دیگری را تفسیر میکند. شاید در برخی آیات امر به برخی جهات باشد و مصادیق امر در برخی آیات دیگر بیان شده باشد. این آیه هم در آن، نعمت الهی بیان شده است و هم خود نعمت توضیح داده شده است.
2.2.1- «إذ»
«إذ» در «إذ جعل فیکم أنبیاء» در اینجا، تعلیل ذکر نعمت الهی است. گویا پاسخ این سؤال مهم است که چرا ذاکر نعمت الهی باشیم؛ چون در میان شما پیامبران و حاکمان قرار داد و به شما چیزی عطا کرد که به دیگران نداد.
2.2.2- «جعل»
در این آیه، ماده «جعل» به کار برده شده است. ماده «جعل»، اعم از صنع و فعل است. جعل در تمام افعال به کار برده میشود. جعل به معنای وجود و ایجاد و تغییر و تحول هست.[3] مرحوم طبرسی در مجمع البیان میفرمایند: «جعل، لفظی است که همه افعال و کردارها را شامل میشود و عمومیتی دارد».[4] جعل انبیا یعنی قراردادن. جعل، گاهی با یک مفعول متعدی میشود و گاهی با دو مفعول. گاهی جعل بسیط است و گاهی جعل مرکب. جعل بسیط، جواب هلیت بسیطه است[5] و جعل مرکب، جواب هلیت مرکبه است[6] و هلیه مرکبه، جواب کان ناقصه است.[7]
ظرفیت، گاهی اعتباری است و گاهی حقیقی. کلمه «فیکم» برای ظرفیت است.
2.2.3- «أنبیاء»
«نبی»، یا از «نَبَوَ» است و یا «نَبَأَ». نبوت، یعنی رفعت.[8] به سرزمین بلند «نَبوَة» میگویند. نبی، کسی است که به قلههای سیروسلوکی و عملی میرسد. اگر از نبأ باشد، به معنی خبر و اِخبار است. «مُنبِئ»، کسی است که خبر میآورد. نبیّ یا نبیئ. کسی که مورد اخبار عن الله تعالی قرار بگیرد و جبرئیل برای او خبر بیاورد و او برای دیگران خبر بیاورد، دارای یک رفعت و عظمت است. پیغمبر یا به او خبر داده شده است و یا صاحب خبر است. نبیء، یا مُنبِئ است و یا مَنبَأ است. هر رسولی نبی است، ولی هر نبیای رسول نیست.
﴿نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ﴾[9] . طبق این آیه، پیامبران انبیای از «نبئ» هستند، نه از «نَبوَة».
در سوره حج داریم: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ﴾.[10] اینجا نبیّ آمده است.
در سوره تحریم، ﴿نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ﴾[11] آمده است. منشأ خبر من، «العلیم و الخبیر» است. خبیر، مهارت است و آگاهی با رؤیت است و علیم، آگاهی با اندیشه است. گاهی هردو باهم یکی میشوند.
2.2.3.1- تفاوت بین نبوت و حجت
فرق است بین اینکه نبوت منقطع است و یا حجت. حجت منقطع نیست. حجت با نبوت انبائی میسازد، ولی با نبوت تشریفی و اخبار عن الله به وسیله جبرئیل فرق دارد. یکی به کرامت است و دیگری به اعجاز. در اعجاز، تحدی است، ولی در کرامت تحدی نیست. هر دو به اطلاع از امور غیبی است.
بیشترین پیغمبران در میان بنیاسرائیل بود. این نعمت از اول بود.
2.2.4- «مُلوک»
«و جعلکم ملوکا»؛
نعمت بعدی این است که شما را ملوک قرار دادیم. «مُلوک»، جمع «مَلِک» است. کسی که امر و نهی مردم و حاکمیت بر آنها در دست اوست.
2.2.4.1- تفاوت بین مالک و مَلِک
در رسم الخط قرآن، مالک و ملک یک طور نوشته میشود. هم ﴿مَالِکِ یَومِ الدِّینّ﴾[12] و هم «مَلِکِ یَومِ الدّین» در سوره حمد درست است. هر دو قرائت مشهور است. هم مالک و هم ملک خواندن در نماز، مُجزی است. هر مَلِکی، مالک است، ولی هر مالکی، مَلِک نیست.[13] هر مُلکی، مِلک است، ولی هر مِلکی، مُلک نیست. نسبت بین مالک و مَلِک و همچنین نسبت بین مُلک و مِلک، عام و خاص مطلق است.
2.2.4.2- اولویت قرائت مَلِک بر مالک از نظر مرحوم طبرسی (رحمهالله)
مرحوم طَبرِسی در مجمع البیان، قرائت مَلِک را اولی بر مالک دانستند.[14] مَلِک، سرپرستی مردم در دست اوست و مالک، سرپرستی اموال را دارد. مَلِک، مالک بر نفوس و مالک، دارای اموال است.
2.2.4.3- احتمالات در جمله «و جعلکم ملوکا»
از اینجا استفاده میشود که در «و جعلکم ملوکا»، چند احتمال است:
1. ما به شما سلطنت و استقلال دادیم که از نعمتهای مورد توجه است.
2. ما به شما مُلکی قرار دادیم که اولین مصداقش اختیار نفس است. مملکت نفس هم از ممالک مهم است.
در میان بنیاسرائیل، چهرههای شاخص قرار دادیم و لیاقت حاکمیت دادیم. گاهی بین نبوت و سلطنت و حاکمیت هم جمع است؛ مانند حضرت سلیمان و داوود (علیهماالسلام). «وجعلکم ملوکا» که در مقابل انبیاء امده است، معنایش این است که ما به شما بنیاسرائیل، استقلال سیاسی و اجتماعی دادیم که قابل دقت است.
2.2.5- «عالَمین»
«و آتاکم ما لم یؤت أحدا من العالمین»؛ ما به شما چیزی دادیم که به کسی از عالمیان ندادیم. در سوره حمد در تفسیر آیه: ﴿الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾،[15] معنای «عالَمین» را توضیح دادیم. «عالَمین»، جمع عالَم است. هر چیزی که نشانهی چیز دیگری باشد، بر آن عالم اطلاق میشود؛ مانند خاتم که همیشه مُهر و نشانه امضاء بود. عالم اسم برای هر چیزی است که نشانه باری تعالی باشد. با این توضیح بر ماسوی الله میشود عالم اطلاق کرد.
امشب که شب عید مبعث است، شب رسالت است. بهترین گواه نعمتهای خداوند است. بالاترین نعمت، نعمت رسالت و نبوت است. دعای: «اللّهمّ إنّی أسئلک بِالتَّجَلِّی الأَعظَمِ»[16] در شب مبعث وارد شده است. نبی معظم (صلیاللهعلیهوآله)، تجلی اعظم و بزرگترین نعمت هستند.