« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1403/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

دو کار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای اهل کتاب - پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، مظهر اسم «عَفُوّ» - وحدت یا کثرت نور و کتاب مبین/تفسیر آیه 15 /تفسیر سوره مائده

محتويات

1- عصاره جلسه گذشته
2- تفسیر آیه 15
2.1- جامعیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) برای همه‌ی ادیان
2.2- تناسب آیه با آیات قبل
2.3- مراد از اهل کتاب
2.4- جایگاه رسالت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نسبت به سایر انبیا (علیهم‌السلام)
2.5- مصادیق «مِّمَّا كُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ»
2.5.1- کتمان معارف و قوانین الهی توسط یهود و نصاری
2.5.2- کتمان وجود مقدّس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) توسط یهود و نصاری
2.6- اقسام اختلاف اهل کتاب
2.7- دو کار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نسبت به اهل کتاب در این آیه
2.7.1- تبیین آیات الهی کتمان شده
2.7.2- عفو و گذشت خداوند و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)
2.8- رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، مظهر اسمای حسنای الهی و اسم شریف «عَفُوّ»
2.9- عرضه‌ی روزانه‌ی اعمال بر معصومین (علیهم‌السلام)
2.10- اطلاق عفو در «يَعْفُو عَن كَثِيرٍ»
2.11- دو احتمال در «يَعْفُو عَن كَثِيرٍ»
2.11.1- احتمال اول: گذشت از خیانت آن‌ها به دین در تبیین نکردن آیات الهی
2.11.2- احتمال دوم: گذشت از آن‌ها نسبت به ناملایمات آن‌ها به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)
2.12- نظر استاد در خصوص دو احتمال مذکور در «يَعْفُو عَن كَثِيرٍ»
2.13- لزوم عفو و تغافل در خانواده و جامعه و پرهیز از بی‌تفاوتی
2.14- معنا و منشأ «نور»
2.15- معنای «کتاب مبین»
2.16- وحدت یا تعدد نور و کتاب مبین
2.17- نظر استاد: کثرت و وحدت نور و کتاب مبین
2.18- وحدت ارسال و انزال در شخصیت حقوقی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و قرآن
2.19- مقام عند اللهی، وصف مشترک نور و کتاب
2.20- معیّت وجود رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و وجود حقیقی قرآن
2.21- تفاوت نشئه‌ی طبیعی و نشئه‌ی صدوری قرآن و نور
2.22- تفاوت قرآن و نور به لحاظ نقطه‌ی فعلی
2.23- نکته‌ی ادبی: مغایرت نور و کتاب مبین

 

 

موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیه 15 /دو کار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای اهل کتاب - پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، مظهر اسم «عَفُوّ» - وحدت یا کثرت نور و کتاب مبین

 

﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِّمَّا كُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ قَدْ جَاءكُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِينٌ﴾[1]

1- عصاره جلسه گذشته

خدا را سپاس‌گزاریم که بحمدالله ربّ العالمین در محضر آیات الهی هستیم. ربّ انعمت فزد.

آیات گذشته راجع‌به قوم بنی‌اسرائیل بود که هم شامل یهود و هم شامل نصاری بود. در دو آیه‌ی گذشته، صحبت از پیمان گرفتن خداوند از بنی‌اسرائیل و نقض یهودی‌ها، بیعت و میثاق را بود و نقض نصاری نیز نسبت به بیعت بیان شد و فراموشی هر دو نسبت به یهود و نصاری هم مطرح شد. در آیات گذشته، میثاق الهی بیان شد و نمونه‌هایی از میثاق الهی که میثاق با یهود و نصاری باشد، بیان شد و اینکه یهود، کلام را تحریف کردند و از آیات الهی فاصله گرفتند و نصاری نیز، همین‌طور.

در آیات گذشته عرض کردیم که انجیلی که عهد جدید است، نوشته‌شده‌ی شاگردان حضرت عیسی (علیه‌السلام) است و آن انجیل و تورات نازل‌شده و گذشته نیست و اگر قرآن نبود، خبری از عهدین نبود.

2- تفسیر آیه 15

2.1- جامعیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) برای همه‌ی ادیان

این آیه و آیه‌ی گذشته، همه‌اش راجع‌به این است که حضرت حقّ دارند خصوصیّات بنی‌اسرائیل و اهل کتاب را بیان می‌کنند و اینکه رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، پیامبر همه‌ی ادیان است؛ یعنی کتب گذشته از زبور و صحف و تورات و انجیل، همه، مقدمه‌ی آمدن قرآن است. برای همین، در سوره‌ی مبارکه‌ی بقره خواندیم: ﴿لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ﴾؛[2] یک مسلمان و معقد به قرآن، فرقی بین انبیای الهی نمی‌گذارد. یعنی همه در سلسله‌ی نبوت، پیغمبر و نبی هستند، ولی این سلسله، دارای مراتب است.

2.2- تناسب آیه با آیات قبل

در ارتباط این آیه با آیات گذشته ملاحظه بفرمایید، عرض ما این است که در آیات گذشته، میثاق الهی بیان شد؛ اصلاً خود سوره‌ی مائده، سورة المیثاق است و نمونه‌هایی از میثاق الهی و میثاق با یهود و نصاری بیان شد و حال خطاب «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ»، خطاب به همه‌ی آن‌ها است.

2.3- مراد از اهل کتاب

«الکتاب»، اسم جنس است و شامل همه‌ی کتب است و حتّی قرآن را هم شامل است و تخصیص به یهود و نصاری را از سیاق آیات استفاده می‌کنیم؛ برای همین در اینجا، اهل کتاب یعنی یهود و نصاری.

احبار و رهبان مسیحیت، تورات و انجیل را تحریف کردند و جابجا کردند و به عبارت بهتر، ﴿وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ﴾؛[3] بهره‌ی‌ لازم را از کتاب‌ها نبردند و حال حضرت حقّ می‌فرماید: «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءكُمْ رَسُولُنَا»؛ رسول ما به سوی شما آمد و مبعوث شد.

2.4- جایگاه رسالت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نسبت به سایر انبیا (علیهم‌السلام)

این «رَسُولُنَا» یعنی وجود مقدّس آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم). جالب اینجاست که رسول در اینجا، رسول مطلق است؛ یعنی رسولی است که احاطه دارد بر رسولان دیگر. انبیای الهی و رسولان الهی، یکی پس از دیگری آمدند، ولی رسول مطلق نبودند؛ کسی که به رسالت مطلقه برسد، به خاتمیّت رسیده است. همراه شهادت به وحدانیّت حضرت حقّ، باید به رسالت رسول الهی نیز شهادت دهیم؛ «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ و أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ».[4] لذا: ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءكُمْ رَسُولُنَا﴾. این «نا» در «رسولنا» هم، دلیل بر عظمت و تعظیم است؛ مثل «نا» در ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾[5] و ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ﴾.[6]

2.5- مصادیق «مِّمَّا كُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ»

2.5.1- کتمان معارف و قوانین الهی توسط یهود و نصاری

یهود و نصاری، خیلی از معارف الهی را کتمان می‌کردند؛ به عبارت بهتر، در پوشش قرار می‌دادند و نمی‌گذاشتند معارف الهی نشر یابد. خیلی از قوانین تورات و انجیل را هم بیان نکردند و اجرا نکردند و اجرا هم نمی‌کنند؛ قانون حرمت شراب در یهود و نصاری هست، ولی استفاده می‌کنند و حال آنکه در تورات و انجیل، حکم شراب، حرمت است. حکم رجم، یکی از احکامی است که «مِّمَّا كُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ»؛ از چیزهایی است که مخفی می‌کنند؛ اصلاً «مِّمَّا كُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ»، خیلی عام است و خیلی از مطالب و خیلی از منکرات یهود و نصاری را شامل می‌شود. اصلاً می‌توان گفت که یکی از چیزهایی که مخفی می‌کنند، همین رسولی است که بر آن‌ها مبعوث شد.

2.5.2- کتمان وجود مقدّس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) توسط یهود و نصاری

در تاریخ یهود در جلسات و آیات گذشته عرض کردیم که حتّی یهودی‌ها از جاهای دیگر هجرت کردند به یثرب قدیم و مدینه‌ی فعلی که وجود مقدّس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) را که اخبار آن در تورات آمده بود، درک کنند؛ امّا وقتی که حضرت مبعوث شدند، این‌ها «مِّمَّا كُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ». در انجیل‌ها و تورات‌ها خبری از نام رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) نیست.

2.6- اقسام اختلاف اهل کتاب

اینجاست که عالمان یهود همان‌طور که بین خودشان اختلاف داشتند و تورات را مانند مسیحی‌ها تفسیر اختلافی می‌کردند، جالب اینجاست که هم اختلاف بین خودشان بود و هم بین یهود و نصاری بود و هم انکار خیلی از آیاتی که در تورات و انجیل بود.

2.7- دو کار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نسبت به اهل کتاب در این آیه

2.7.1- تبیین آیات الهی کتمان شده

حضرت حقّ می‌فرمایند که «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِّمَّا كُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ»؛ کار این رسول این شد که تبیین کند برای شما این مواردی را که به هر دلیلی، آیات الهی را اخفا می‌کردید؛ یا به مصالح می‌گفتید نیست و یا به منافع می‌گفتید نیست و یا به عبارت بهتر، با برخی از گرایش‌های فردی یا اجتماعی شما منافات داشت. حال دلیل اخفا مهم نیست، مهم آن است که آیات الهی را کتمان می‌کردند و کار رسول، بیان و تبیین این کتمان‌ها است.

2.7.2- عفو و گذشت خداوند و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)

ادامه‌ی آیه، این است که «وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ»؛ کار بعدی آقا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) این بود که از خیلی‌ها و خیلی چیزها می‌گذشت؛ «يَا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ وَ يَعْفُو عَنِ الْكَثِيرِ»؛[7] عَفُوّ از اسامی فعلی حضرت حقّ است. ﴿وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ﴾؛[8] این «يَعْفُو عَن كَثِيرٍ»، در آیات دیگری هم آمده است؛ خداوند از خیلی‌ها می‌گذرد.

2.8- رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، مظهر اسمای حسنای الهی و اسم شریف «عَفُوّ»

عرض ما این است که وجود نازنین آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، رسولی است که مظهر اسم شریف «عَفُوّ» است. در شرح اسمایی که در شب‌های جمعه در خدمت دوستان هستیم، گفتیم که تمام موجودات مظهر اسمای الهی هستند و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، مظهر اسمای حسنای الهی هستند و یکی از آن اسمای حسنای الهی، همین عفوّ است؛ بخشش است؛ گذشت است؛ آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، اهل گذشت بود.

ذات باری‌تعالی، «يَا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ وَ يَعْفُو عَنِ الْكَثِيرِ»،[9] جمیل است و خوبی‌ها را آشکار می‌کند و زشتی‌ها را پنهان می‌کند. در دعای حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است که از دیگر ائمه (علیهم‌السلام) نیز نقل شده است: این‌ها «». که می‌شود. «يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ»؛[10] خدایی که خوبی‌ها را آشکار می‌کند و بدی‌ها را می‌پوشاند. آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) نیز، همین‌طور است و مظهر این اسم شریف است که یعنی آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از خیلی‌ها می‌گذرد و بخشش دارد و جمیل را ظاهر می‌کند و قبیح را می‌پوشاند.

2.9- عرضه‌ی روزانه‌ی اعمال بر معصومین (علیهم‌السلام)

در روایات داریم: «تُعْرَضُ الْأَعْمَالُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص أَعْمَالُ الْعِبَادِ كُلَّ صَبَاحٍ أَبْرَارُهَا وَ فُجَّارُهَا فَاحْذَرُوهَا»؛[11] حتّی روزانه به حضور معصومین و مقام عصمت، اعمال امت عرضه می‌شود. الآن اعمال ما به محضر امام زمان (علیه‌السلام) عرضه می‌شود و آن‌ها، خیلی از زشتی‌ها را نادیده می‌گیرند.

2.10- اطلاق عفو در «يَعْفُو عَن كَثِيرٍ»

برای همین، این عفو در اینجا، یعنی خیلی از چیزهایی که باید مورد توجّه قرار گیرند و مؤاخذه شوند، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) می‌گذرند. می‌شود گفت که این ﴿يَعْفُو عَن كَثِيرٍ﴾[12] که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، مظهر نام شریف عفو هستند، هم نسبت به دیگران است و هم وصف شخصی ایشان است. قطعاً این‌گونه است و عرض ما این است که اطلاق دارد.

2.11- دو احتمال در «يَعْفُو عَن كَثِيرٍ»

یهود و نصاری به‌خصوص نصارایی که در آیه، ذکر آن‌ها شد، دو مشکل داشتند:

2.11.1- احتمال اول: گذشت از خیانت آن‌ها به دین در تبیین نکردن آیات الهی

    1. یکی اینکه آیات الهی را تحریف می‌کردند، ﴿وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ﴾،[13] آن بهره‌های که باید از انجیل و تورات می‌بردند، نبردند و عداوت تا قیام قیامت بین‌شان برقرار شد؛ آقا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از همین گذشتند. بزرگ‌ترین خیانت آن‌ها به دین، تبیین نکردن آیات الهی است. عرض دقیق من این است که این‌ها در سلسله‌ی نبوت و ادامه‌ی سلسله‌ی نبوت و رسالت، آمدند این سلسله را قطع کردند به اینکه آیات را برای امت بیان نکردند. به تعبیر روایات ما: «إذا فَسَدَ العَالِمُ فَسَدَ العَالَمُ»[14] شد. عالِمی بد شود، عالَمی بد می‌شود. این احبار و رهبان که عالمان یهود و نصاری بودند، بد شدند و فاصله گرفتند و به دین، این خیانت را کردند. لذا یک احتمال «وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ»، یعنی خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از خیلی از اشتباهات این‌ها می‌گذرد؛ این یک احتمال است.

2.11.2- احتمال دوم: گذشت از آن‌ها نسبت به ناملایمات آن‌ها به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)

    2. احتمال دیگر در «وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ»، این است که آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) مبعوث شده‌اند و رسول آمده است و آیات الهی را بیان کرده است و این‌ها هم، آیات را کتمان کرده‌اند و در این کتمان، بزرگترین جسارت را به آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) نمودند و در واقع، کتمان رسالت و نفی شخصیت کردند؛ به عبارت دیگر با کتمان آیات الهی، بزرگ‌ترین خیانت را کردند و ترور شخص و شخصیت حضرت را داشتند. آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، «يَعْفُو عَن كَثِيرٍ»؛ ایشان از ناملایمات نسبت به خودشان عفو می‌کردند.

2.12- نظر استاد در خصوص دو احتمال مذکور در «يَعْفُو عَن كَثِيرٍ»

عرض ما این است که این کلمه‌ی «عفو»، هر دو را شامل می‌شود؛ هم نسبت به امور دین و هم شخصیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم). البتّه با توجّه به این مطلب که نسبت به امور دینی و تحریف‌هایی که در دین صورت می‌گرفت، عفو به این معنا نیست که حضرت از تحریف‌های در دین بگذرند و بی‌تفاوت باشند و آن‌ها هرکاری که دلشان می‌خواهد بکنند و انجام دهند، نه! این‌گونه نیست.

2.13- لزوم عفو و تغافل در خانواده و جامعه و پرهیز از بی‌تفاوتی

عرض ما در اینجا -باز برای آقایان روان‌شناس‌ها هم در فقه‌المشاوره عرض کردیم و خواهیم کرد- این است که عفو در اینجا، مانند تغافل در خانواده و اجتماع است. امام و رهبر و معصوم برای هدایت امت، باید از عفو استفاده کند؛ نه اینکه بی‌تفاوت باشند؛ آنچه را که ضرر ندارد یا ضرر کمتر دارد، مورد توجه قرار ندهند تا هدایت کامل شود.

«قَدْ جَاءكُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِينٌ»؛

2.14- معنا و منشأ «نور»

ادامه‌ی آیه، این است: «قَدْ جَاءكُم مِّنَ اللّهِ»، باز «قَدْ جَاءكُم» آمد؛ «قَدْ جَاءكُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِينٌ»؛ از جانب خدا، نور آمد. نور چیست؟ نور، الظاهر لنفسه و المظهر لغیره؛[15] روشنی دارد و روشنی‌بخش است. در یک جاده‌ی تاریک، اگر نور نباشد، اطراف را نمی‌بینیم و به مقصدی نمی‌رسیم. خداوند در این آیه می‌فرماید: «مِنَ اللّهِ»؛ از خدا؛ از جانب خداوند؛ منشأ از خداوند است. عرض ما این است که نور و کتاب، دو شخصیت هستند. دو شخصیت و عنوان به سوی شما آمد: یکی، نور و دیگری، کتاب مبین.

2.15- معنای «کتاب مبین»

کتاب مبین، کتابی است که خودش، روشن است و روشنگر. قرآن، هم بیان است و هم مبین است و ﴿تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾[16] است در آیات دیگر. این مبین است؛ مبین مطلق هم هست؛ مثل ﴿إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا﴾[17] است که فتح مبین، همه‌ی پیروزی‌ها را در تحت احاطه دارد. کتاب مبین هم، همه‌ی بیان‌ها را در تحت احاطه دارد؛ یعنی ﴿هُدًى لِّلنَّاسِ﴾[18] و ﴿بَيَانٌ لِّلنَّاسِ﴾[19] در کتاب مبین تعیین شده است. این، یک نکته است.

2.16- وحدت یا تعدد نور و کتاب مبین

نکته‌ی دیگری که در اینجا است که آیا نور و کتاب، دو چیز هستند یا یک چیز هستند؟ به تعبیر آقایان اهل حکمت، آیا نسبت بین نور و کتاب مبین، نسبت این‌همانی (یعنی موضوع و محمول و مبتدا و خبر که نور و کتاب مبین است، هر دو، یکی هستند و نه دوتا) است یا خیر؟ برخی مفسران، نظرشان در اینجا، این است که نور و کتاب مبین، دوتا هستند و نور، وجود رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) است و کتاب مبین، قرآن است.

2.17- نظر استاد: کثرت و وحدت نور و کتاب مبین

ما در اینجا یک عرضی داریم که بحمدالله ربّ العالمین، قابل دقت است و چون بنا دارم نظرات تفسیری حضرت استاد علّامه حسن‌زاده -جانم به قربانشان قدّس الله نفسه الزکیة- بیان بشود، نظر مبارک ایشان در این آیه هم، این بود که هم تعدّد و کثرت است و هم وحدت است. نکته‌ی بسیار دقیقی است. نور و کتاب مبین، دو چیز هستند. نور، شخصیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) است و کتاب مبین که بیانگر همه‌ی مسائل زندگی و دنیا و آخرت است، وصف و خصوصیت قرآن است. آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و قرآن به لحاظ حقیقت و وجود حقیقی‌شان، دو شخصیت هستند.

﴿يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ﴾؛[20] به لحاظ حقیقی مانند دیگران می‌خورد و می‌آشامد و رفت‌وآمد دارد.

به لحاظ شخصیت حقوقی؛ یعنی قرآن مِن الله است و کتاب مبین هم مِن الله است و آقا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) هم، نازل‌شده‌ی از جانب باری‌تعالی هستند.

2.18- وحدت ارسال و انزال در شخصیت حقوقی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و قرآن

به عبارت بهتر، عرض ما، این است که در شخصیت حقوقی آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و قرآن، ارسال و انزال، هر دو، یکی هستند؛ ارسال رسل و انزال کتب، یکی هستند. حرف بسیار مهمی است. به عبارت بهتر می‌توان گفت که در شخصیت حقوقی آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) که پیغمبر و رسول مطلق و خاتم النبیین است و قرآن؛ که به تعبیر قرآن یعنی ﴿مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾[21] با ﴿إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾[22] و ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ﴾،[23] هر دو، یکی هستند؛ جدا نیستند. لذا اینجاست که می‌گوییم حمل این‌همانی؛ در حقیقت هر دو، یکی هستند. پس اینکه کتاب و نور، دوتا هستند یا یکی هستند، ما باید سؤال کنیم که آیا به لحاظ شخصیت حقیقی است یا به لحاظ شخصیت حقوقی است؟

اگر شخصیت حقیقی است، قرآن و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، دو چیز هستند؛ ولی اگر به لحاظ شخصیت حقوقی است، یکی هستند و به عبارت بهتر، هر دو، «مِن عند الله» هستند؛ هر دو از جانب خدا هستند.

2.19- مقام عند اللهی، وصف مشترک نور و کتاب

در سوره‌ی بقره خواندیم:

﴿وَلَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ﴾؛[24] از جانب خداوند، کتابی می‌آید که تصدیق کننده‌ی تورات و انجیل است. این کتاب در اینجا، قرآن است.

﴿وَلَمَّا جَاءهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ﴾؛[25] رسولی از جانب خداوند می‌آید.

پس مقام عند اللهی، وصف مشترک نور و کتاب است. برای همین در مورد آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) دارد که ﴿وَدَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُّنِيرًا﴾؛[26] «وسِرَاجًا مُّنِيرًا».

2.20- معیّت وجود رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و وجود حقیقی قرآن

در وجود رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و وجود حقیقی قرآن، عرض ما این است که یک معیّتی دارند. ﴿وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ﴾؛[27] این نور، «مَعَه»، همراه با پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) نازل شد. به عبارت بهتر، این معیّت گاهی، خارجی است که مطلوب نیست؛ زیرا آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و قرآن، دوتا هستند و گاهی معیّت، معیّت حقیقی است؛ یعنی قرآن و آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از هم جدا نیستند.

2.21- تفاوت نشئه‌ی طبیعی و نشئه‌ی صدوری قرآن و نور

این آیه را ملاحظه بفرمایید. ﴿وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ﴾[28] و ﴿فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا﴾؛[29] «وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا». اینجاست که اگر مراد، نشئه‌ی طبیعت و جسمانیت باشد؛ ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ﴾؛[30] دو مقام است و اگر به لحاظ نشئه‌ی صدور باشد، به عبارت بهتر در مقام عند اللهی و من اللهی باشد؛ قرآن و نور، هر دو، یکی هستند.

2.22- تفاوت قرآن و نور به لحاظ نقطه‌ی فعلی

نکته‌ی جالب اینجاست، عرض ما در اینجا، این است که در عین حال اینکه نور و کتاب، هر دو به لحاظ مصداق و به لحاظ معیّت حقیقیّه و عینیّه و مقام عند اللهی، یکی هستند؛ ولی به لحاظ افاضات و نقطه‌ی فعلی، دو چیز هستند.

2.23- نکته‌ی ادبی: مغایرت نور و کتاب مبین

نکته‌ی مهم! بسیار مهم است. عرض ما این است که در اینجا اینکه واو عطف آمده است و به لحاظ ادبی، وقتی عطف شد، باید مغایرتی هم داشته باشد، عرض ما این است که در اینجا هم باید یک مغایرتی باشد و آن مغایرت چه هست؟ مغایرت این است که در مرحله‌ی اوّل، مقام احاطه‌ی نوری است و در مرحله‌ی دوم، مقام احاطه‌ی تبیینی است؛ نور و مبین، دو وصفی هستند که تفاوت این‌گونه دارند.

 


logo