« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1403/10/18

بسم الله الرحمن الرحیم

پیمان‌شکنی، تحریف کتب آسمانی، قساوت قلب، خودفراموشی و خدافراموشی و خیانت، از اوصاف اهل کتاب - لزوم برخورد همراه با عفو و صفح و احسان با اهل کتاب توسط پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و مسلمین/تفسیر آیه 13 /تفسیر سوره مائده

محتويات

1- عصاره جلسه گذشته
2- تفسیر آیه 13
2.1- گناه، سبب قساوت قلب و محرومیت از توفیقات معنوی
2.2- امکان تحریف معنوی قرآن، مانند سایر کتب آسمانی
2.3- آیات و روایات، تنها مفسّر قرآن
2.4- مصادیق کلمات در دعای سحر
2.5- امکان استمرار تحریف کتب آسمانی در آینده
2.6- نسبت بین نسیان خداوند با نسیان خود
2.7- خیانت دائمی اهل کتاب
2.8- اقسام خیانت اهل کتاب
2.9- عدم خیانت اقلیت اهل کتاب و صالح بودن آن‌ها
2.10- تفاوت «عفو» و «صَفح»
2.11- کلام علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله) در مورد علت احسان
2.12- راهکار اتصاف به صفت مُحسِن
2.13- عفو، صفح و احسان، از اوصاف الهی
2.14- ابزارهای شیطان در این آیه
2.15- معنای قساوت
2.16- نمونه‌هایی از آیات قساوت در قرآن
2.17- اتصاف به صفت احسان، سبب غفران الهی نسبت به رذائل مذکور در آیه
2.18- عفو و صفح، مقدمه‌ی احسان
2.19- از عفو و صفح، تا تبدیل گناهان به حسنات
2.20- نقض ولایت، یکی از مصادیق نقض میثاق
2.21- لزوم وجود «کلمه‌ی باقیه» در هر زمان
2.22- جایگاه احسان در عبادت
2.23- خداوند، فاعل بالعشق
2.24- محبت اولیه و ثانویه در ارتباط متقابل بین خداوند و مؤمنین
2.25- نسبت بین احسان با ایمان و عمل صالح
2.26- جایگاه عدل و احسان در استمرار نظام وجود
2.27- دعای امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)، هنگام شروع نماز
2.28- امام زمان (علیه‌السلام)، مصداق کامل احسان در زمان حاضر

 

 

موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیه 13 /پیمان‌شکنی، تحریف کتب آسمانی، قساوت قلب، خودفراموشی و خدافراموشی و خیانت، از اوصاف اهل کتاب - لزوم برخورد همراه با عفو و صفح و احسان با اهل کتاب توسط پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و مسلمین

 

﴿فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَآئِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾.[1]

1- عصاره جلسه گذشته

آیات، راجع به میثاق الهی بود. عهد الله عام است و انسان موظف به عهد الهی است و مؤمن و کافر و یهود و نصارا و مسلمان ندارد. همه مأمور به وفای به عهد الهی هستند که در آیه اول مطرح شد؛ ﴿أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾.[2] ذات اقدس الهی، قوم یهود و مسیح را به عنوان کسانی که میثاق خاص از آن‌ها گرفته و مورد نزول آیات الهی بودند، مطرح می‌فرماید.

2- تفسیر آیه 13

2.1- گناه، سبب قساوت قلب و محرومیت از توفیقات معنوی

حضرت حق می‌فرمایند چون یهودی‌ها میثاق الهی را نقض کردند، مورد لعنت و دوری از رحمت الهی قرار گرفتند. دل‌های‌شان سنگ شد و قساوت پیدا کردند. امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «عَلَيْكُمْ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ فَإِنَّهَا سُنَّةُ نَبِيِّكُمْ وَ دَأْبُ الصَّالِحِينَ قَبْلَكُمْ وَ مَطْرَدَةُ الدَّاءِ عَنْ أَجْسَادِكُمْ‌»؛[3] شب و سحر داشته باشید؛ چرا که این کار، سنت پیامبرتان و سیره صالحین قبل از شما و دور کننده‌ی درد از بدن‌های شماست. کسانی که دل مهربانی دارند، چشم گریان دارند و اشک نریختن، باعث قساوت قلب است. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «ما جفت الدموع إلا لقسوة القلوب، وما قست القلوب إلا لكثرة الذنوب»؛[4] اشک‌ها خشک نمی‌شوند، مگر به سبب قساوت قلب و دل‌ها قساوت نمی‌گیرد، مگر به سبب کثرت گناهان.

2.2- امکان تحریف معنوی قرآن، مانند سایر کتب آسمانی

علمای یهود، گاهی کلمات را تحریف می‌کردند و گاهی معانی را. قرآن، گرچه به لحاظ لفظ تحریف نشده است، ولی امکان دارد در معرض تحریف فهمی و معنوی و قرائت‌های مختلف و تفسیرهای گوناگون باشد. اولیای الهی و نقبای امت و کسانی که حافظان مناقب مردم و آگاه به اسرار مردم هستند، باید الفاظ و معانی قرآن را حفظ کنند.

2.3- آیات و روایات، تنها مفسّر قرآن

اسرار واقعی برای علمای بالله است. کسانی که دست‌شان در دست معصوم است. ما تنها راه تفسیر قرآن را در نظریات تفسیری‌مان، خود آیات الهی می‌دانیم. ﴿كِتَابٍ مُّبِينٍ﴾[5] و ﴿هُدًى لِّلنَّاسِ﴾[6] است. روایاتی که از ائمه (علیهم‌السلام) صادر شده است، نیز تنها مفسر قرآن است. هیچ مفسّری، هیچ از خود ندارد. هرچه دارد از آن‌ها دارد. اگر آیات الهی و سنت رسول مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و انسان 250 ساله‌ی امامت نبود، ما چیزی نداشتیم. «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة أمیرالمؤمنین».

2.4- مصادیق کلمات در دعای سحر

در شرح دعای سحر عرض کردیم، [یکی از مصادیق] این کلمات، هم تورات و انجیل است و هم قرآن و هم کلمات واقعی. حضرت مسیح (علیه‌السلام)، کلمه خداست. دعای سحر، همان دعای روز مباهله است. «اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ كَلِمَاتِكَ بِأَتَمِّهَا وَ كُلُّ كَلِمَاتِكَ تَامَّةٌ اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكَلِمَاتِكَ كُلِّهَا».[7]

2.5- امکان استمرار تحریف کتب آسمانی در آینده

تحریف، مخصوص زمان یهود و نصاری نبود. هرچند در آن زمان شروع شد، ولی ادامه دارد. «یُحَرُّفونَ»، مضارع است؛ یعنی ادامه دارد. یهود، چقدر عقاید اسلامی را جابجا می‌کنند! در تورات و انجیل دست بردند. اگر قرآن نبود، از انجیل و تورات خبری نبود. از چهار انجیلی که شاگردان حضرت مسیح (علیه‌السلام) نوشتند، خبری نبود. تحریف معنوی و تفسیر مفهومی آیات و کلمات الهی تا قیام قیامت ادامه دارد. همین‌طور که آیه ادامه می‌یابد، خصلت‌های دیگر مانند نقض پیمان و قساوت قلب و تحریف کلمات الهی پیدا می‌شود.

2.6- نسبت بین نسیان خداوند با نسیان خود

«و نسوا حظّا مما ذکروا به»؛

بهره‌ای که از آیات الهی داشتند، فراموش کردند. سراغ امیال نفسانی‌شان رفتند. هوا است که در مقابل خداست. خدا است که می‌تواند هواها را نفی کند. این‌ها بهره‌ای که از آیات داشتند فراموش کردند. وقتی فراموش کنند، نسیان عقوبتی نصیب آن‌ها می‌شود. کسانی که خدا را فراموش کنند، خدا نیز آن‌ها را فراموش می‌کند. در معرفت نفس، کسی که خود را فراموش کند، خدا را نیز فراموش کرده است. این‌ها چون هوا زده شدند، از آیات الهی فاصله گرفتند.

2.7- خیانت دائمی اهل کتاب

«ولا تزال تطلع علی خائنة منهم».

دیگر خصلت این‌ها این است که اهل خیانت هستند. با امت اسلامی پیمان بسته بودند که جاسوسی نکنند، ولی شکستند. آیات الهی را قبول نکردند و این، خیانت به آیات است. تو ای رسول خدا! به خیانت آن‌ها آگاه می‌شوی. مضارع استمراری است. نه تنها در زمان حضرت موسی و عیسی (علیهما‌السلام) به خیانت این‌ها آگاه بودید؛ بلکه این ادامه دارد. در سوره بقره، آیه 118 آمده است: ﴿تَشابَهَت قُلوبُهُم﴾.[8] قلوب یهودی‌ها و افراد منحرف، شبیه به هم هستند. الآن هم ادامه دارد.

2.8- اقسام خیانت اهل کتاب

«خائنة»، یا معنای مصدری دارد و یا اسم فاعلی؛ بنابراین معنای آیه این می‌شود: بر خیانت آن‌ها آگاه هستید (معنای مصدری)، یا بر خائنین آگاهی دارید (اسم فاعل). در بدعهدی، نسل لاحِق یهود نیز مانند نسل سابق است. یهودی‌ها و مسیحی‌ها، هم در میان خود گرفتار اختلاف هستند و هم با امت اسلامی نزاع دارند. خیانت هم با خودشان است و هم از خودشان با دیگران.

2.9- عدم خیانت اقلیت اهل کتاب و صالح بودن آن‌ها

«إلا قلیلا منهم»؛

یک استثنا دارد: «إلّا قلیلاً منهم»؛ مگر کمی از آن‌ها که از خیانت خارج هستند. کسانی هستند که انسان‌های صالحی هستند. در سوره آل عمران در مورد صالحین از اهل کتاب خواندیم؛ مانند این آیه که می‌فرماید: ﴿وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَن يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلّهِ لاَ يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُوْلَئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾؛[9] بی تردید از اهل کتاب کسانی هستند که به خدا و آنچه به سوی شما نازل شده و آنچه به سوی خودشان فرود آمده ایمان می آورند؛ در حالی که در برابر خدا فروتن و خاکسار بوده، آیات خدا را به بهای اندک نمی‌فروشند. برای آنان نزد پروردگارشان پاداشی شایسته و مناسب است؛ یقیناً خدا حسابرسی سریع است.

در آیه 64 همین سوره مائده آمده است: ﴿وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ﴾.[10] ما تا روز قیامت بین آن‌ها دشمنی می‌افکنیم. جنگ و جدال تا روز قیامت بین این‌ها وجود دارد. القای عداوت و بغضاء، یا تا روز قیام قائم است و یا قیامت کبری است. قرآن، کتاب عدالت است. عدالت، یعنی توجه به کاربردها و مواضع موجودات. «العَدلُ وَضعُ الشَّیءِ فی مَوضِعِهِ».[11] در عین حال که خصلت یهود، یعنی لعنت الهی و فراموش‌ کردن نعمت‌ها و آیات الهی که در مورد اکثریت یهود است، بیان شد، ولی گروه کمی از آن‌ها استثناء شد؛ «إلّا قلیلا منهم»؛ مگر اقلیتی از این یهودی‌ها؛ چنانچه در سوره آل عمران، آیه 113 خواندیم: ﴿لَيْسُواْ سَوَاء مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَآئِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللّهِ آنَاء اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ﴾؛[12] از اهل کتاب، امتی مخلص هستند که تلاوت آیات دارند و پشت سر آن می‌روند و از ذکر خداوند غفلت ندارند. قلیلی از این‌ها اهل خیانت نیستند. باید بین صهیونیسم و یهودی که خیانت می‌کنند، با یهودیانی که ﴿يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ﴾[13] به خیر دعوت می‌کنند، فرق بگذاریم

طبق آیات الهی در جامعه اسلامی، اقلیت مذهبی احترام خاصی دارد. تا خیانتی از آن‌ها صادر نشده است، در امنیت و اطاعتند. وقتی خیانتی صادر شود، باید امت اسلامی در مقابل آن‌ها ایستادگی کند. در گستردگی خیانت یهود، شکی نیست.

2.10- تفاوت «عفو» و «صَفح»

«فَاعفُ عنهم و اصفَح»؛

از این‌ها بگذر و چشم‌پوشی کن. بین «عَفو» و «صَفح»، فرق است. تفاوتش این است که «عَفو»، گذشتن از کسی است که خطاکار است، ولی «صَفح»، یعنی صفحه دیگری را می‌گشاید و کرامت نفسانی باز می‌شود.[14] نه تنها خطای او را نادیده می‌گیرد؛ بلکه از خطای او می‌گذرد. در عفو، گناه را پیگیری نمی‌کند، ولی در صفح از گناهش می‌گذرد؛ یعنی به او اکرام می‌کند.

2.11- کلام علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله) در مورد علت احسان

﴿هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ﴾.[15] در سوره الرحمن هست که اگر توجه انسان به دارایی‌ها و دانایی‌های عالم وجود باشد، تجلی حُسن است. حضرت استادمان علامه حسن‌زاده (قدس الله نفسه الزکیة) می‌فرمودند: «آقاجان من! نظام احسن وجود، نظام فراگیر است. اگر ما نگاهی به نظام احسن داشته باشیم، جز احسان کار دیگری نمی‌توانیم داشته باشیم».

2.12- راهکار اتصاف به صفت مُحسِن

گفتیم که هستی بر اساس اسمای حُسنی اداره می‌شود. اگر کسی توجهش به حُسن و احسان باشد، محسن می‌شود. یکی از نشانه‌های احسان این است که اهل عفو و صفح است. نادیده می‌گیرد و می‌گذرد.

2.13- عفو، صفح و احسان، از اوصاف الهی

در عین حالی که به تعبیر قرآن: ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا﴾؛[16] خداوند تبارک‌وتعالی هیچ فراموش‌کار نیست و به خطای انسان توجه دارد، ولی خطای او را نادیده می‌گیرد. غفار و ودود است. مهر و رحمتش بر غضبش تقدم دارد. خداوند یک مقام بالاتر دارد که باید به آن برسیم. آن هم عفو و صفح است. علاوه بر بخشیدن دیگران باید به مرحله بالاتری برسیم که به آن‌ها احسان کنیم. خداوند، هستی را مشمول رحمت خود قرار می‌دهد. ایام خاص، مانند رجب و شعبان برای این است که انسان در مقام توبه قرار گیرد که از نشانه‌های عفو الهی است. «الهی العفو» از انسان بلند است. به جایی می‌رسد که نه تنها گذشت خدا را می‌بیند؛ بلکه رحمت خدا را هم می‌بیند.

2.14- ابزارهای شیطان در این آیه

می‌توان از این آیه استفاده کرد که قساوت قلب و تحریف آیات الهی و عدم توجه به آن و خیانت کردن و عفو نداشتن و صفح نداشتن از ابزار شیطان است. ابزار او خارج از نفس انسان نیست.

2.15- معنای قساوت

«إنّ الله یحب المحسنین»؛

بعد از همه این‌ها، خداوند می‌فرماید: «إنّ اللهَ یُحِبُّ المُحسِنینَ». شیطان می‌آید گناه را زینت می‌کند. این آدم را به غفلت می‌رساند و انسان، قسیّ القلب می‌شود. قاسی، سنگ سختی است که هرچه باران بر آن ریزش دارد، در آن اثر ندارد، یا کم اثر دارد.[17] قلب انسان این‌گونه می‌شود.

2.16- نمونه‌هایی از آیات قساوت در قرآن

﴿وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ﴾؛[18] خدا آنچه این‌ها انجام می‌دهند، تزیین می‌کند. متأسفانه وای وای انسان بلند می‌شود؛ ﴿فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾.[19] این‌ها دل‌های‌شان سنگ می‌شود و از ذکر الهی غفلت می‌کنند و در ضلالتی قرار می‌گیرند. خداوند، ضلالت پاداشی را بر این‌ها ادامه می‌دهد؛ یعنی ضلالتی که ابتدایی نیست، ولی جزای آن است.

2.17- اتصاف به صفت احسان، سبب غفران الهی نسبت به رذائل مذکور در آیه

ما اسمای بسیط و اسمای ترکیبی داریم. اینجا اسماء ترکیبی بیان شده است. خداوند نیکوکاران را دوست دارد. وصف به شیء، مشعر به علّیّت است؛ یعنی اگر در احسان قرار گیریم، تمام این رذائل گذشته، یعنی قساوت و تحریف آیات و خیانت و فراموشی و نقض میثاق و سایر مواردی که در آیه آمده است را خداوند می‌بخشد.

2.18- عفو و صفح، مقدمه‌ی احسان

چون ما قائل به ترتیب هستیم، گام‌های اول احسان را عفو و صفح می‌دانیم. تمرین عفو و صفح کنیم. از اشتباه دیگران بگذرید و بزرگوار باشید.

2.19- از عفو و صفح، تا تبدیل گناهان به حسنات

عفو، اشتباه را نمی‌بیند و صفح، نه تنها نمی‌بیند؛ بلکه می‌خواهد آن را به حسنه تبدیل کند. «مُبَدِّلُ السَّیِّئاتِ حَسَنات» و «جاعِلُ الحَسَناتِ دَرَجاتٍ» می‌شود. سیئات را حسنه می‌کند و حسنه را درجه.

2.20- نقض ولایت، یکی از مصادیق نقض میثاق

در تفسیر قمی آمده است: برای این نقض میثاق، روایت است که این نقض میثاق، نقض ولایت و عهد حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است.[20] ﴿وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾.[21]

2.21- لزوم وجود «کلمه‌ی باقیه» در هر زمان

«بقیت الله» را هم به همین جهت «بقیت الله» می‌گویند؛ چون این کلمه از جهت معنا و مفهوم و لفظ، بیان این «کلمة باقیة» است. این کلمه‌ی باقیه در زمان بنی‌اسرائیل و حضرت موسی و عیسی (علیهما‌السلام)، تورات و انجیل بود و بعد ادامه یافت. در هر زمانی میثاق الهی، مصداق خاصی دارد.

2.22- جایگاه احسان در عبادت

احسان این است که طوری خدا را عبادت کنی که انگار خدا را می‌بینی و اگر نمی‌توانی این‌گونه باشی، باید طوری عبادت کنی که خدا تو را می‌بیند. ﴿أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى﴾.[22] خدا که به هر چیزی عالم و قادر است. ﴿بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾.[23]

از نظر ما برهان صدیقین، انحلالش به حد وسط علم و قدرت است. اگر تحت احاطه قدرت الهی بودیم، مقام احسان است. ما اگر عبد الله باشیم، او را حاضر و ناظر می‌بینیم. عالم محضر خداست؛ در محضر خدا گناه نکنیم.

باید نسبت به میثاق الهی مراقبت داشته باشیم؛ چرا که میثاق الهی، ما را به احسان الهی می‌رساند. مهم‌ترین آن میثاق، رعایت عبادات است. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾.[24]

2.23- خداوند، فاعل بالعشق

تمرین عفو و صفح کنیم، تا به احسان الهی برسیم. اینجا به یک محبت خاص می‌رسیم. خدا به حب عام، همه را دوست دارد. از مادر بالاتر است؛ چون آفریدگار است و ارتباط حبی دارد. نظر ما در حکمت این است که خدا فاعل بالعشق است.

2.24- محبت اولیه و ثانویه در ارتباط متقابل بین خداوند و مؤمنین

﴿وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ﴾.[25] این محبت اول است. محبت دوم این است که انسان خدایی می‌شود و بعد مورد احسان خاص قرار می‌گیرد. معیّت قیومیه و معیّت ثانوی که انسان، خدا خدایش بلند است و خدا با اوست. اینجا صحبت محبت ثانویه است. انسان محسن می‌شود و خدا او را دوست دارد.

2.25- نسبت بین احسان با ایمان و عمل صالح

در قرآن اینکه خدا مؤمنین را دوست دارد، نداریم؛ ولی اینکه خداوند، محسنین و توابین و مطهرین[26] را دوست دارد، در قرآن داریم. احسان، مرتبه بالاتر از ایمان است. احسان، همراه عمل صالح می‌شود و تلاقی ایمان و عمل صالح رخ می‌دهد. اگر کسی خدا را در نظر نداشت، احسان نیست.

2.26- جایگاه عدل و احسان در استمرار نظام وجود

دو حدیث داریم که یکی می‌فرماید: «بِالعَدلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الأَرضُ».[27] و در حدیث دیگری می‌فرماید: «سُمِّیَ الحَسَنُ حَسَناً لِأنَّ بِإحسانِ اللهِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الأَرَضُونَ».[28] این احسان، تحقق اسمای حسنای الهی است. یکی از اسماء حسنی، مُحسِن است. خدا محسنان را دوست دارد و خود، جزو محسنین است.

2.27- دعای امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)، هنگام شروع نماز

امام مجتبی (علیه‌السلام) وقتی به محراب نماز می‌رفتند، به خداوند خطاب می‌کردند: «إلهی ضَیفُکَ بِبابِکَ یا مُحسِنُ قَد أتاکَ المُسیءُ»؛[29] خدایا! مُسیء (گناهکار) به سراغت آمده است و تو محسن هستی و محسنان را دوست داری. ما را به مقام احسان نائل بفرما! ماه رجب، ماه ولایت است.

2.28- امام زمان (علیه‌السلام)، مصداق کامل احسان در زمان حاضر

امام زمان (علیه‌السلام)، مصداق اَتَمّ احسان است. بزرگ‌ترین میثاق، ولایت است که این ولایت، مظهر اسم شریف محسن است. در هر دوره‌ای مصداق اَتَم باید باشد که هستی اداره شود. «اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالب‌ها».[30]

«یا محسن»، هم وصف باری‌تعالی است و هم وصف بقیت الله است.

عفو و صفح داشته باشید و در مقام محو اشتباهات دیگران باشید و بگذرید، تا مورد احسان قرار گیرید.

 


logo