« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1403/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم

پیامدهای نقض میثاق الهی توسط یهود (لعن یهود توسط خداوند، قساوت قلب و سنگدلی، تکذیب آیات الهی و تحریف کتب آسمانی) /تفسیر آیه 13 /تفسیر سوره مائده

محتويات

1- عصاره جلسه گذشته
2- تفسیر آیه 13
2.1- ارتباط آیه با آیه قبل
2.2- لغات آیه
2.3- عدم اختصاص نقباء به بنی‌اسرائیل
2.4- اشاره‌ی نقض میثاق بر معیّت خاصه خداوند
2.5- لزوم شکر نعمت به سبب معیّت خاصه خداوند
2.6- کفران نعمت، سبب تغییر نعمت به نقمت
2.7- تغییر نعمت‌های الهی توسط یهود در قرآن
2.8- لعن یهود توسط خداوند، یکی از تبعات نقض میثاق توسط یهود
2.9- لعن خداوند، لعن پاداشی
2.10- قساوت قلب و سنگدلی، یکی دیگر از تبعات نقض میثاق توسط یهود
2.11- اِزاغه و انحراف قلب، نتیجه قساوت قلب
2.12- نسبت اعمال بندگان با خداوند
2.13- تکذیب آیات الهی، مقدمه سوء عاقبت
2.14- نقض پیمان، لعن و قساوت قلب، سبب تحریف کتب آسمانی
2.15- تحریف کَلِم، اعم از تحریف لفظی و تحریف معنوی
2.16- نظر استاد در مورد تحریف قرآن
2.17- نقش علما در تحریف کتب آسمانی
2.18- کلام علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله) در تفاوت بین عالم حقیقی و عالم فاسد
2.19- نسبت بین خدافراموشی و خودفراموشی
2.20- مراحل دوری انسان از خداوند
2.21- انکار امام زمان (علیه‌السلام) در زمان ظهور آن حضرت

 

 

 

موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیه 13 /پیامدهای نقض میثاق الهی توسط یهود (لعن یهود توسط خداوند، قساوت قلب و سنگدلی، تکذیب آیات الهی و تحریف کتب آسمانی)

 

﴿فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَآئِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾.[1]

1- عصاره جلسه گذشته

ان‌شاءالله همه ما جزو رجبیون باشیم و ادراک آیات الهی نصیب ما شود. یکی از روش‌های بسیار دقیق آیات الهی و حضرت حق در قرآن این است که علاوه بر اینکه دستورهای الهی بیان می‌شود، سیره اجرای دستورهای الهی هم بیان می‌شود. این یکی از خواص خاص آیات شریفه الهی در تبیین حق است. قرآن به حق، مبیّن و بیان است و باید این‌طور باشد؛ یعنی هم مفاهیم را بیان می‌کند و هم مصادیق را.

در آیات گذشته صحبت از میثاق و عهد الهی بود. صحبت از میثاق بنی‌اسرائیل از مصادیق عهد الهی بود. حضرت حق در آیه گذشته بیان فرمودند که این‌ها اگر اقامه نماز و ایتای زکات و ایمان به رسل و حمایت رسولان و قرض حسن داشته باشند، سیئات آنان تبدیل به حسنات می‌شود و حسنات تبدیل به جنات می‌شود؛ جناتی که از زیر آن انهار جاری است. کسی که کافر شود، چه ملحد شود و چه شاکر نباشد، از راه مستقیم منحرف می‌شود.

2- تفسیر آیه 13

2.1- ارتباط آیه با آیه قبل

در ارتباط آیات، حضرت حق پس از آن، نمونه‌ای از ﴿فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ﴾[2] را بیان می‌فرماید. یکی از نمونه‌هایش پیمان‌شکنی یهودیان است. با همه امکاناتی که داشتند و کتاب‌های آسمانی و تورات را داشتند، از میثاق الهی فاصله گرفتند و پیامد زشت تحریف کتاب و کلمات را و سنگدلی را برای خودشان به وجود آوردند.

2.2- لغات آیه

«نَقض» به معنای شکاندن است.[3]

به پیمان محکم، «میثاق» می‌گویند.[4]

ماده «لعن» را در آیات پیشین بیان کردیم؛ یعنی دور شدن. لعنت را که لعنت می‌گویند، چون به خاطر این است که انسان مورد غضب و نا ملایماتی قرار می‌گیرد.[5]

«قاسیة» از «قَسوَت» است؛ یعنی سنگدلی.[6] عرب به سنگی که قابل نفوذ نیست، «حَجَر قاس» می‌گوید.[7]

«خائنة» از ماده «خیانت» است. یا مصدر است و یا اسم فاعل است. «تاء» در «خائنة»، یا برای تأنیث است و یا برای مبالغه؛ یعنی بسیار خیانت‌کننده.

2.3- عدم اختصاص نقباء به بنی‌اسرائیل

خداوند تبارک‌وتعالی نعمت فرمان و اوامر و نواهی را توسط نعمت خودش، یعنی رسالت و نبوت برای مردم بیان کرد؛ به خصوص در آیات گذشته امر به ذکر نعمت فرمودند. در میان بنی‌اسرائیل نقبایی را فرستاد. این جعل و ارسال نقبا در میان همه امت‌ها هست. بنی‌اسرائیل به عنوان یکی از بنی‌اسرائیل است. حضرت فرمودند: «الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ كُلُّهُمْ أُمَنَاءُ أَتْقِيَاءُ مَعْصُومُونَ».[8]

2.4- اشاره‌ی نقض میثاق بر معیّت خاصه خداوند

آیه شریفه می‌فرماید: «فبما نقضهم میثاقهم». «باء» برای سببیت است؛ [یعنی به سبب نقض میثاق، آن‌ها را لعن کردیم.] میثاق خودشان را نقض کردند. میثاقی که خداوند با این‌ها بستند و این‌ها گرفتند و عمل نکردند. خاطر شریف‌تان هست که گفتیم معیّت قیّومیه داریم. بعد از شناخت اوامر و نواهی، انسان خدایی می‌شود. معیّت قیّومیه کمال انسان نیست؛ چرا که همه موجودات دارند و خداوند با همه موجودات است. با خدا بودن [و اینکه انسان با خدا باشد]، کمال و مدح است؛ چون مترتب بر اراده انسان است. میثاق الهی بیان همین معیّت دوم است.

2.5- لزوم شکر نعمت به سبب معیّت خاصه خداوند

اینجا است که انسان باید ﴿سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا﴾[9] داشته باشد. در این معیت دوم، انسان نعمت را می‌بیند، همگامی و همراهی با نعمت دارد و گاهی شاکر نعمت است و کفران نمی‌کند و این زیاد می‌شود. ﴿لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ﴾.[10]

2.6- کفران نعمت، سبب تغییر نعمت به نقمت

گاهی متأسفانه یا نعمت را نمی‌شناسد و غفلت دارد و توجه ندارد و یا خدای نخواسته کفران نعمت دارد. وقتی چنین شد، خداوند هم در جواب کفران نعمت به او تغییر نعمت می‌دهد. ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾.[11]

﴿ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ﴾.[12]

بی سپاسی نعمت، آن را تبدیل به نقمت می‌کند.

2.7- تغییر نعمت‌های الهی توسط یهود در قرآن

یهود این کار را کردند. نعمت رسالت، بالاترین نعمت است. ما مأمور به شنوایی و اطاعت هستیم؛ ولی یهود این کار را نکردند. در سوره مبارکه نساء خواندیم: ﴿فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِم بَآيَاتِ اللّهِ وَقَتْلِهِمُ الأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقًّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلًا﴾.[13] به سبب نقض میثاق آن‌ها و اینکه به آیات الهی کافر شدند. - این آیات، هم انبیای الهی است و هم نعمت‌های الهی و هم تورات و انجیل – و انبیای الهی را کشتند و اینکه گفتند دل‌های ما بسته شده است؛ بلکه خدا دل‌های آن‌ها را ختم کرد. ﴿خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ﴾.[14]

2.8- لعن یهود توسط خداوند، یکی از تبعات نقض میثاق توسط یهود

با توجه به این آیات، «لعنّاهم» نتیجه نقض میثاق‌شان است. با کمال صراحت عرض می‌کنم که این لعن موارد مختلفی دارد؛ یکی از این‌ها این است که از رحمت خاص الهی محروم می‌شوند.

2.9- لعن خداوند، لعن پاداشی

برای همین خداوند می‌فرماید: «لعنّاهم». لعنت خدا ابتدایی نیست. ابتدائا خداوند هیچ موجودی را از خودش دور نمی‌کند. هیچ موجودی از خداوند دور نیست. دوری موجوداتی از جمله یهود از خداوند، نتیجه کار خودشان است. چون نقض عهد کردند، مورد لعنت واقع شدند.

﴿وَالَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ أُوْلَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ﴾.[15]

هم عهد آمده و هم میثاق آمده که دومی محکم‌تر است.

﴿الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾.[16] گفتیم این قطع امر الهی، هم اوامر است و هم نواهی. نقطه ارتباط انسان با خدا است. این‌ها در خسارت واقع می‌شوند.

در آیه 47 سوره نساء می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ آمِنُواْ بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللّهِ مَفْعُولًا﴾.[17]

لعنت، فاصله بین انسان و نعمت و تبدیل نعمت به نقمت است. گاهی ملکات‌شان غیر حالات انسان می‌شود و مسخ می‌شوند. خداوند، رحمتش مقدم بر غضبش است و لعنت ابتدایی ندارد؛ بلکه پاداشی است و انسان کاری می‌کند که مورد لعنت قرار می‌گیرد.

2.10- قساوت قلب و سنگدلی، یکی دیگر از تبعات نقض میثاق توسط یهود

نقض میثاق، بستر لعنت است و هر دو، مورد جعل دیگری است. «و جعلنا قلوبهم قاسیة». خدا به این‌ها پاداش کیفری دیگری می‌دهد و این‌ها را سنگ‌دل قرار می‌دهد. همان‌طور که لعنت ابتدایی نیست، قساوت قلب هم برای یهودیان ابتدایی نیست و پاداشی است؛ چون این‌ها نقض عهد کردند و اوامر الهی را اطاعت نکردند، مورد لعنت واقع شدند و خدا دل‌های این‌ها را نرم قرار نداد. دلی که نرم نباشد، پذیرای معارف نیست. ما عرض‌مان این است که قساوت قلب، مقابل شرح صدر است. کسانی که نرم‌دل هستند، به شرح صدر می‌رسند و کسانی که سنگ‌دل هستند، به قساوت می‌رسند. قساوت، قبض می‌آورد. عارف اگر در قبض است، سعی می‌کند از آن خارج شود.

2.11- اِزاغه و انحراف قلب، نتیجه قساوت قلب

﴿فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ﴾؛[18] چون از حق منحرف شدند، خدا دل‌های این‌ها را منحرف کرد. کفران نعمت، قساوت قلب ‌آورد و باعث اِزاغه شد. غضب و لعنت و قساوت قلب و ضلالت و اضلال، هیچ یک درباه خداوند ابتدایی نیست.

﴿يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ﴾.[19]

خدا به لطف و کرمش، انسان‌ها را از درون با عقل و از بیرون با وحی و شریعت و کتاب هدایت کرده است.

2.12- نسبت اعمال بندگان با خداوند

متأسفانه عده‌ای مانند اشاعره، نظرشان این است که همه کارهای انسان به خدا مرتبط است. خداوند می‌فرماید که این‌گونه نیست. کارها واسطه می‌خورد و پیچ خطرناکی را رد می‌کند که اراده خود انسان است و بعد به حضرت حق منتسب می‌شود؛ البته تشریعا مرتبط نیست، ولی تکوینا مرتبط است. جعل در اینجا ابتدایی نیست. چون خودشان این کاره شدند، قساوت آمد. این جعل، کیفری است؛ نه ابتدایی.

2.13- تکذیب آیات الهی، مقدمه سوء عاقبت

چون تکذیب آیات الهی کردند و نقض کردند، مورد لعنت و قساوت قلب واقع شدند. ﴿ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُون﴾؛[20] کسانی که آیات الهی را تکذیب کردند، دچار عاقبت سوء شدند. نقض پیمان‌ها نقمت و قساوت قلب و عاقبت سوء دارد و همه‌ی این‌ها کیفر است. نه جبر است و نه تفویض است. نه کارها به ما واگذار شده و نه مستقیما به خدا مرتبط است.

2.14- نقض پیمان، لعن و قساوت قلب، سبب تحریف کتب آسمانی

این نقض پیمان و این لعنت و قساوت قلب و دوری از رحمت، همه دارای درکات است؛ چنان که ایمان دارای درجات است. «یحرفون الکلم عن مواضعه»؛ این‌ها آیات الهی و کلام را از مواضع خودش تحریف می‌کنند. تورات و انجیل را تحریف کردند. چون چنین تحریفی کردند، مورد قساوت قلب قرار گرفتند. بین قساوت قلب و تحریف آیات الهی، یک تعامل و هماهنگی است. از آنجا که ترتیب را در آیات قائل هستیم، می‌گوییم: نقض پیمان، موجب لعنت است و هر دو مورد قساوت است و همه موجب تحریف کتاب است. تحریف آیات الهی که کار یهودیان است، بدترین ستم به دین الهی است؛ چرا که به حضرت حق اتهام زدند.

2.15- تحریف کَلِم، اعم از تحریف لفظی و تحریف معنوی

تحریف کَلِم، اعم از تحریف لفظی و معنوی است. گاهی معنا را جابه‌جا می‌کردند و گاهی کلمات و حروف را. و اینکه «حرف» را حرف می‌گویند، به خاطر پشت سر هم آمدن است.[21] جابه‌جایی در تحریف مد نظر است.

در سوره بقره می‌فرماید: ﴿فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ﴾.[22] اگر قرآن نبود، خبری از تورات و انجیل نبود. در گفتار و رفتارشان به خدا افترا می‌بستند. تحریف کلم و کتاب الهی عام است. حتی شامل قرآن هم می‌شود. این تحریف دشمنان نسبت به آیات الهی در عصر ما در مورد قرآن ادامه دارد. این منافات با عدم جابجایی آیات ندارد.

2.16- نظر استاد در مورد تحریف قرآن

ما قائل هستیم که آیات الهی و قرآن به لحاظ کلمات جابه‌جا نشده است؛ ولی جابجایی معنوی در هر زمانی امکان دارد. اینکه افرادی بیایند و آیات الهی را تفسیر به رأی کنند که از مصادیق تحریف است، این ادامه دارد.

2.17- نقش علما در تحریف کتب آسمانی

یهودی‌ها نیز نوشته‌هایی می‌نوشتند و می‌گفتند که این تورات و انجیل است و به حضرت حق افترا می‌بستند. بارها گفتیم تفسیر آیات الهی منحصرا در اختیار ائمه (علیهم‌السلام) است. باقی، همه تحریف است. آغاز تحریف با یهود بود؛ ولی پایان ندارد. تحریف، کار کسانی است که تورات‌شناس و انجیل‌شناس هستند و آیات الهی را می‌شناسند. تحریف کار افراد عادی نیست؛ بلکه کار اَحبار و رُهبان است. هرچه انسان علم پیدا کند، باید مراقبت کند که کتاب‌محور باشد.

2.18- کلام علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله) در تفاوت بین عالم حقیقی و عالم فاسد

علامه حسن‌زاده (قدّس الله نفسه الزکیة) می‌فرمودند: «فرق بین عالم حقیقی و غیر آن این است که عالم حقیقی، قرآن‌محور است و بر مبنای کتاب پیش می‌رود، ولی عالم فاسد، نفس‌محور و خودمحور است و به عقل گسیخته خود از آیات عمل می‌کند».

«و نسوا حظا مما ذکروا به»؛ بهره‌ای را که خدا از آیاتی که به این‌ها یادآوری کردند، فراموش کردند.

2.19- نسبت بین خدافراموشی و خودفراموشی

انسان اگر خود را شناخت، خدا را می‌شناسد. «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ».[23] اگر خود را فراموش کرد، خدا را نشناخته است. این حظ، همان ولایت و امامت است. چون بهره خود را فراموش کردند، بر اساس این آیه از سوره حشر – که این سوره رفع اضطراب می‌کند – می‌فرماید: ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ﴾؛[24] کسانی که خودشان را فراموش کنند، خدا را فراموش می‌کنند و کسانی که خدا را فراموش کنند، خودشان را فراموش می‌کنند.

این خودفراموشی تا جایی می‌رود که انسانی که حقیقتش فرشته و اطاعت است، از فرشته بودن فاصله می‌گیرند: ﴿أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾.[25] از چهارپایان هم بدتر می‌شوند. چهارپایان، عقل و درایت نداشتند، ولی این‌ها داشتند و فاصله گرفتند. این‌ها به جایی رسیدند که ﴿أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ﴾.[26] نفس اماره برای‌شان اهمیت داشت. در آیه شریفه متعلق نسیان، کتاب آسمانی قرار گرفته است، نه خود کتاب.

2.20- مراحل دوری انسان از خداوند

نقض میثاق، موجب لعنت است و لعنت، موجب قساوت قلب و قساوت قلب، موجب تحریف است. اگر انسان از خدا فاصله گرفت، دچار تحریف و خودپرستی می‌شود که نمی‌تواند خداپرست باشد. باید اوامر الهی را بشناسیم و میثاق الهی را بفهمیم و دست در دست انبیای الهی بگذاریم، تا نرم‌خو و نرم‌گو بشویم و قلب‌مان آرام و نرم بشود. خصوصیت یهود این است که تحریف می‌کنند و دروغ‌پردازی می‌کنند.

2.21- انکار امام زمان (علیه‌السلام) در زمان ظهور آن حضرت

در مورد زمان ظهور هست که عده‌ای امام زمان (علیه‌السلام) را انکار می‌کنند و می‌گویند مهدی نیست و آیات عینی را تحریف می‌کنند. [در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) چنین آمده است: «لو خرج القائم (علیه‌السلام) بعد لأنكره كثير من الناس لأنه يرجع إليهم شابا فلا يثبت عليه إلا كلّ مؤمن أخذ اللّه ميثاقه في الذر الأول‌»؛[27] زمانی که امام زمان (علیه‌السلام)، قیام کند، بسیاری از مردم ایشان را انکار می‌کنند؛ زیرا آن حضرت به صورت یک جوان ظهور می‌کنند. پس تنها هر مؤمنی که در عالم ذر خداوند از او میثاق گرفته بر ولایت و اعتقاد به ایشان ثابت‌قدم می‌ماند.

 


logo