« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1403/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

معیّت باخدا/آیه 12 /تفسیر ترتیبی (سوره مائده)

محتويات

1- خلاصه جلسه گذشته
2- تفسیر آیه 12
2.1- معیّت و همراهی الهی
2.2- اقسام معیّت الهی
2.2.1- معیّت قیّومیه و عامّه
2.2.2- معیّت تشریعی و خاصّه
2.3- منظور از معیت در این آیه
2.4- منظور از رسل در این آیه
2.5- معنای «عَزَّرتُموهُم»
2.6- معنای قرض و دفع یک توهّم
2.7- یکی از مصادیق قرض
2.8- عمومیت داشتن قرض حسن
2.9- شمول قرض نسبت به واجبات و مستحبات
2.10- دو اثر اخروی برای این چند گروه
2.11- ارتباط متقابل ایمان و عمل صالح با یکدیگر
2.12- معیّت خاصه در این آیه
2.13- ارتباط بین اقامه‌ی صلاة و ایتاء زکات
2.14- مصادیق میثاق الهی در این آیه
2.15- لزوم حمایت از رسولان
2.16- حُسن فعلی و حُسن فاعلی قرض حَسَن
2.17- دلایل قرآنی برای بی‌نیازی خداوند از قرض انسان‌ها
2.18- هدف از اعمال صالح، مانند قرض حسن
2.19- تفاوت بین کوثر و تکاثر
2.20- دو اثر معنوی برای این اعمال مذکور در آیه
2.21- جایگاه ماه رجب در قیامت و بهشت
2.22- دستور جایگزین برای روزه‌ی ماه رجب
2.23- انحراف از راه مستقیم، نتیجه‌ی کفر اعتقادی و کفر عملی
2.24- کفر عملی، مقدمه‌ی ناسپاسی و ناشکری
2.25- ثبوت تکامل برزخی
2.26- پُرکاری اولیای الهی
2.27- تفاوت کفر قبل از میثاق با کفر بعد از میثاق
2.28- تبعات کفر بعد از میثاق
2.29- جایگاه نماز در تداوم میثاق الهی
2.30- پرهیز از عادی‌شدن ارتباط با نماز و بی‌اعتنایی به آن

 

 

موضوع: تفسیر ترتیبی (سوره مائده)/آیه 12 /معیّت باخدا

﴿وَلَقَدْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا وَقَالَ اللّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاَةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ﴾.[1]

1- خلاصه جلسه گذشته

عرض شد در آیه شریفه، خداوند تبارک‌وتعالی پیمان حضرت حق را بر بنی‌اسرائیل یادآوری می‌فرماید: «وَلَقَدْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ». و عرض کردیم که بنی‌اسرائیل در اینجا اعم از مسیح و یهود است. و حضرت حق می‌فرماید: «وَبَعَثْنَا مِنهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا»؛ ما دوازده نقیب و بزرگ و مراقب برای بنی‌اسرائیل فرستادیم. در اینجا نقیب، مُنَوَّن و دارای تنویع و درجات است. اگر چه «إثنی عشرا نقیباً» است؛ اما خود این نقیب‌ها هم دارای درجات هستند.

2- تفسیر آیه 12

2.1- معیّت و همراهی الهی

در ادامه خداوند می‌فرماید: «وَقَالَ اللّهُ إِنِّي مَعَكُمْ»؛ من با شما هستم. این معیّت که در اینجا بیان می‌شود، معیّت قیّومیه است. و در جلسه گذشته گفتیم که برخی نظرشان این است که معیّت برای نقباء است؛ ولی به نظر ما برای تمام بنی‌اسرائیل است؛ گرچه معیّت با نقباء، معیّت خاص است.

2.2- اقسام معیّت الهی

2.2.1- معیّت قیّومیه و عامّه

معیّت خداوند دو قسم است: یکی به‌صورت قیّومیه و تکوینی که خداوند با همه است ﴿وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ﴾؛[2] خدا همه‌جا با شما است.

2.2.2- معیّت تشریعی و خاصّه

و دوم به‌صورت تشریعی است که بعد از عبد بودن بندگان، همراهی حضرت حق به وجود می‌آید و این معیّت، معیّت اطاعتی است و پیش‌نیاز این معیّت، معیّت انسان باخدا است؛ چون انسان باخدا است، خدا هم با اوست. و این مرحله‌ی بعدی و بالاتر معیّت است. «وَقَالَ اللّهُ إِنِّي مَعَكُمْ». معیّت با نقبای بنی‌اسرائیل، مخصوص است و متعلق «معکم»، همه‌ی بنی‌اسرائیل است؛ چرا که میثاق هم عام است.

2.3- منظور از معیت در این آیه

معیّت در این آیه، مراتب مختلف دارد و برخی مفسران، این معیّت را مجازی می‌دانند؛ ولی ما این معیّت را حقیقی می‌دانیم؛ چه معیّت قیّومیه و چه غیر آن باشد. گرچه این معیّت عام است و هم ذوی‌العقول و انسان‌ها و سادات را شامل است، ولی ادامه‌ی آیه، تبیین معیّت خاصه است؛ «لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاَةَ»؛ اگر شما نماز را اقامه کنید، «وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ»؛ و زکات بدهید، «وَآمَنتُم بِرُسُلِي»؛ و به پیامبران من ایمان بیاورید.

2.4- منظور از رسل در این آیه

این رسل در اینجا عام است؛ یعنی رسل، هم پیامبران را و هم فرشتگان را و هم موجودات ماورایی را شامل می‌شود و با توجه ‌به آیات دیگر، مؤمنان به خدا و رسل و فرشتگان ایمان دارند؛ ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ﴾.[3] ما به پیامبران یهود و مسیحیت معتقدیم؛ ولی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را آخرین پیامبر می‌دانیم.

2.5- معنای «عَزَّرتُموهُم»

«وَعَزَّرْتُمُوهُمْ». «عَزر» از تعزیر است؛ یعنی حمایت و کمک‌کردن.[4] و معنای آیه این است که انبیای الهی را کمک کنید. تعزیر هم که حکم حقوقی اسلام است، با تنبیه مسلم کمکش می‌کنیم که خلاف را ترک کند.

2.6- معنای قرض و دفع یک توهّم

«وَأَقْرَضْتُمُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا»؛ «قرض» به معنای «بریدن» است.[5] متأسفانه برخی می‌گویند: «وَأَقْرَضْتُمُ اللهَ»، یعنی به خداوند وام بدهید. وام‌دادن به خدا، نتیجه‌ی قرض است و لازمه‌ی قرض است؛ نه این که قرض باشد. قرض در لغت، یعنی بریدن. و آدم‌ها به مال و جان و فرزندشان تعلق دارند. و کسی که پولی را کنار می‌گذارد که قرض بدهد، با ثروتش قطع ارتباط می‌کند. معمولاً چون مردم وابسته به اموال‌شان هستند، اگر از اموال‌شان قطع بشود، «مُقرِض» و «قارِض» می‌شوند و یکی از مصادیق قرض، وام است و عرب به قیچی «مِقراض» می‌گوید، به‌خاطر اینکه وسیله‌ی بریدن است.[6]

2.7- یکی از مصادیق قرض

«إقراض»، همانند معامله‌ای که انسان با دیگری دارد، یک نوع معامله‌ی الهی هم هست. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾.[7] قرض را هم شامل می‌شود و از مصادیق این قرض، خود انسان و متعلقات اوست که خداوند به امانت نزد انسان گذاشته است و این [قرض]، عهد الهی است. ﴿وَلِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ﴾.[8] مالک حقیقی، دست خداست و اولین معامله و اولین قرض‌دهنده خداوند است. خداوند، اهداءکننده‌ی بدون عوض است. این انسان که از دانایی‌ها و دارایی‌هایی که خداوند می‌دهد، می‌تواند در راه خودش مصرف کند؛ مانند اینکه انسان پولی به فرزندش بدهد و او شیرین‌کاری کند و با همان برای پدر چیزی بخرد و یا اینکه گاهی آن را تلف کند و گاهی آن را برای خودش یا دوستانش خرج ‌کند.

2.8- عمومیت داشتن قرض حسن

ما قرض حسن را شامل همه کارهای خیر می‌دانیم؛ اخلاق، عقاید، خصوصیات و فضایل هم قابل إقراض به قرض حسن است و قرض حسن، هم باید حسن فاعلی و هم حسن فعلی داشته باشد؛ «وَأَقْرَضْتُمُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا».

2.9- شمول قرض نسبت به واجبات و مستحبات

عده‌ای بیان کرده‌اند که فرق «وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ» و این قرض، این است که زکات را حق واجب می‌دانند و قرض را امر مستحب می‌دانند؛ ولی به نظر ما همه را شامل می‌شود و هم مستحب و هم واجب را شامل می‌شود و اختصاصی به موارد مستحب ندارد. «وَأَقْرَضْتُمُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا». در عین حال که خداوند غنی مطلق است و استغنای مطلق دارد، انسان باید با حضرت حق معامله کند و این گذشت انسان از مال خویش، راهی برای رسیدن به حضرت حق است.

2.10- دو اثر اخروی برای این چند گروه

«لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ»؛ اگر این چند کار را انجام دهید، خداوند دو کار می‌کند؛ یکی گناهان شما را می‌ریزد و بدی‌های شما را جایگزین می‌کند و سیئات شما را تبدیل به حسنات می‌کند، و دوم اینکه شما را وارد بهشتی می‌کند که از زیر آن نهرها جاری است.

2.11- ارتباط متقابل ایمان و عمل صالح با یکدیگر

به لحاظ سیر علمی و عملی و ترتب انگیزه‌ها بر اندیشه‌ها، اول ایمان و اندیشه است، بعد رفتار و انگیزه و کارهای عملی است؛ چنان‌که داریم: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾.[9] عمل صالح بعد از ایمان است. ایمان، اصل و باقی، فروع است؛ اما در اینجا اول اقامه‌ی صلاة مطرح شده و بعد ایتاء زکات مطرح شده و بعد مسئله‌ی ایمان به رسل مطرح شده است.

2.12- معیّت خاصه در این آیه

معیّت دوم در آیه، معیّت خاصه است که فرع بر همگامی و همراهی انسان با خداست؛ انسان وقتی که خدا خدایش بلند شد و ارتباط باخدا پیدا کرد و مراقبت فردی و اجتماعی پیدا کرد، در این صورت ایمان یافته و نتیجه‌ی این ایمان، معیّت است؛ بر خلاف معیّت قیومیه که مطلق و عام است و هم با مؤمن و هم با کافر و با همه‌ی موجودات است.

2.13- ارتباط بین اقامه‌ی صلاة و ایتاء زکات

اقامه‌ی صلات، ارتباط انسان باخدا و ایتاء زکات، یک نوع ارتباط انسان با انسان است و کسی که ایتاء زکات دارد، نیاز هم‌نوع خود را ادراک کرده و دنبال رفع حاجت است و زکات می‌دهد. «وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ»، اعم از زکات واجب و مستحب است؛ اگرچه در مرحله‌ی اول، زکات واجب را شامل می‌شود و نتیجه‌ی این رفتارها و اعمال این‌ها این می‌شود که این‌ها به رسل اعتقاد پیدا می‌کنند.

2.14- مصادیق میثاق الهی در این آیه

تمام مواردی که در این آیه بیان می‌شود، از مصادیق میثاق بنی‌اسرائیل است؛ اعم از بعثت رسل و انتخاب نقبا و اقامه‌ی نماز و ایتاء زکات و قرض حسن، همه‌ی این‌ها جزء مصادیق میثاقی است که در آیه بیان شده است.

2.15- لزوم حمایت از رسولان

«وَعَزَّرْتُمُوهُمْ»؛ ایمان تنها به رسولان کافی نیست. ما باید رسولان را حمایت و کمک کنیم. امامتی مطلوب است که مورد حمایت امت باشد؛ برای همین حضرت امام سجاد (علیه‌السلام)، یکی از حقوقی که در رساله‌ی حقوق برمی‌شمارند، حق امام بر امت است که آن، حق اطاعت و حمایت امام است.

2.16- حُسن فعلی و حُسن فاعلی قرض حَسَن

«وَأَقْرَضْتُمُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا»؛ به حضرت باری‌تعالی، قرض حسن بدهید. قرض حسن، هم حسن فعلی و هم حسن فاعلی دارد.

2.17- دلایل قرآنی برای بی‌نیازی خداوند از قرض انسان‌ها

﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾؛[10] جنود آسمان‌ها و زمین برای خداوند است. همه‌ی موجودات جند الله هستند و همهٔ موجودات، خزائن باری‌تعالی هستند. ﴿هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾.[11]

2.18- هدف از اعمال صالح، مانند قرض حسن

و خدا نیازی به این قرض‌دادن‌های ما ندارد؛ بلکه خدا اراده کرده ببیند که چه کسی بهتر عمل می‌کند. ﴿لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا﴾.[12] خلقت برای این است که ببیند کدام انسان بهترین عمل را دارد، نه بیشترین عمل را.

2.19- تفاوت بین کوثر و تکاثر

سخن از کثرت کیفی است و سخن از کوثر است؛ نه این که از تکاثر باشد. تکاثر رهزن است؛ اما کوثر ترفیع درجات می‌دهد.

2.20- دو اثر معنوی برای این اعمال مذکور در آیه

برای همین آیه‌ی شریفه می‌گوید که شما اگر اقامه‌ی نماز داشته باشید و ایتاء زکات داشتید و ایمان به رسولان داشتید و حمایت رسولان داشتید و قرض حسن داشتید، «لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ»؛ خداوند سیئات شما را برمی‌دارد و داخل بهشت می‌کند؛ «وَلأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ». «جنات»، هم جمع و هم دارای تنوین است که از آن ترفیع استفاده می‌شود. و این‌ها بالا می‌روند، تا به مرحله‌ای می‌رسند که ﴿لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ﴾[13] است، برسد؛ یعنی فرشته‌ها و خدا درجه‌هایی برای این‌ها درست می‌کنند و بهشت‌آفرین‌ها این‌ها را وارد می‌کنند و یک‌مرحله‌ای بالاتر است؛ همان‌گونه که در جای دیگر می‌فرماید: ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ اللّهِ﴾.[14] خودشان درجه‌ی بهشتی هستند؛ لذا «جَنَّاتٍ تَجْرِي»، هم جنات افعال و هم جنات اوصاف و هم جنات ذات را می‌رساند. ﴿يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي﴾.[15]

«فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ». باز یک جمله‌ی شرطیه آمد؛ اگر اقامه‌ی صلات داشتید و ایتاء زکات داشتید و ایمان و حمایت از رسولان داشتید و قرض حسن داشتید، سیئات شما را از بین می‌بریم و وارد بهشت‌ها می‌کنیم که خصوصیت آن، این است: «تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ»؛ از این بهشت‌ها رودها جاری است

2.21- جایگاه ماه رجب در قیامت و بهشت

در اوایل ماه رجب 1446 قمری هستیم. در روایات داریم که رجب، نام نهری از انهار بهشتی است. آن‌چنان زیبایی دارد که سفیدی آن از شیر و اجسام سفید بیشتر است.[16] و اینکه رجب نهری از بهشت است، نشان می‌دهد که یک مرتبه‌ای از جنات بهشت است.

و با کمال صراحت عرض می‌کنم که ما تا در بهشت دنیا در اعمال و اطاعت قرار نگیریم، در بهشت اخروی قرار نمی‌گیریم. «الدنيا مزرعة الاخرة».[17] جریان جنات بهشتی فرع بر مراقبت‌های بهشتی است و تا در این دنیا جواب فرشته‌ی ماه رجب که ندای «أین الرجبیون»[18] دارد را ندهند، دعوت به بهشت نمی‌شوند.

2.22- دستور جایگزین برای روزه‌ی ماه رجب

اگر در این ماه نمی‌توانید روزه بگیرید، به جایش هر روز صدقه بدهید. و این هم در اینجا یکی از مصادیق قرض حسن است که حسن فعلی و فاعلی دارد.

2.23- انحراف از راه مستقیم، نتیجه‌ی کفر اعتقادی و کفر عملی

«فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ»؛

این مطالب تا کنون بیان شد: میثاق، بعثت، نقبای نبی، نماز، ایتای زکات، ایمان، تقویت اولیای الهی، قرض حسن و تبدیل سیئات به حسنات و ترفیع درجات؛ «وَلأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ» - که این قسمت آیه، مصداق دعای شریف عشرات است که می‌فرماید: «جَاعِلَ اَلْحَسَنَاتِ دَرَجَاتٍ»؛[19] - بعد از این که این موارد را تبیین کردیم، لذا کسانی که بعد از این کافر بشوند، از راه راست منحرف می‌شوند. این کفر را ما دو کفر می‌دانیم؛ یکی کفر اعتقادی و دوم کفر رفتاری و عملی که ناسپاس‌گذاری و ناشکری است؛ ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾.[20]

2.24- کفر عملی، مقدمه‌ی ناسپاسی و ناشکری

این کفر در اینجا مطلق است و انکارهای اعتقادی، انسان را به انکار رفتاری می‌رساند و انکارهای رفتاری، چون و چرای انسان را زیاد می‌کند. و دیگر این انسان، انسان شکرگزار نمی‌شود؛ چرا که انسان‌های شاکر، چون ‌و چرا ندارند و کسانی که چون‌ و چرا دارند، شاکر نیستند. و این «فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ»، هم کفر انکاری و اعتقادی و هم کفر رفتاری را شامل می‌شود؛ به‌ویژه کفر رفتاری که انسان را ناسپاس قرار می‌دهد و از دایره‌ی شکر خارج می‌کند. و وقتی که از دایره‌ی شکرگزاری که می‌فرماید: ﴿لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ﴾،[21] خارج می‌شود، [درجات بالا] شاملش نمی‌شود و در مزید درجات و نعمات نیست.

2.25- ثبوت تکامل برزخی

کسانی که در بهشت هستند، متوقف نیستند و تکامل در عالم برزخ برای آن‌ها ادامه دارد. کسانی که بهشت‌طلب هستند، چنان‌که در دنیا توقف ندارند - «ما من حركة إلا وأنت محتاج فيها إلى معرفة».[22] - همان‌گونه که در دنیا بامعرفت حرکت می‌کنند، در آخرت نیز همین‌گونه هستند.

2.26- پُرکاری اولیای الهی

لذا انسان‌های باانگیزه، آرام و بیکار نیستند. در روایتی حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرمایند: «إنَّ اللّهَ یُبغِضُ الصَّحیحَ الفارِغَ لا فی شُغلِ الدنیا ولا فی شُغلِ الآخِرَةِ».[23] خدا از انسان بیکار بدش می‌آید؛ اولیای الهی همیشه برای خودشان و دیگران کارآفرین هستند. برای خود، معرفت نفس می‌آفرینند و برای دیگران هم حفاظت انجام می‌دهند.

2.27- تفاوت کفر قبل از میثاق با کفر بعد از میثاق

این کفر رفتاری، کفری است که انسان را از مسیر سیروسلوک خارج می‌کند؛ لذا بین ضلالت کفر قبل از میثاق و بعد از میثاق فرق است؛ چرا که کفر بعد از میثاق، ضلالت بیشتری دارد.

2.28- تبعات کفر بعد از میثاق

خود انبیای الهی آمده‌اند و راه را ترسیم کرده‌اند. بعد انسان ناشکری بکند و با آن‌ها پیمان نبندد. این بزرگ‌ترین سقوط انسان و ضلالت انسان است؛ لذا مشارٌالیهِ «ذلک» در عبارت: «فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ»؛ یعنی اگر کسی بعد از این اخذ میثاق، بعد از این بعثت و بعد از آمدن نقیب‌های دوازده‌گانه _ که در جلسه‌ی گذشته که از ابن مسعود نقل کردیم که همان‌گونه که نقبای بنی‌اسرائیل، 12 نفر هستند، جانشینان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) هم 12 نفر هستند _ کافر بشود و شکرگزاری نکند؛ چنان‌که در قرآن می‌فرماید: ﴿وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ﴾،[24] نتیجه این می‌شود که «فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ»؛ از راه راست منحرف می‌شود و از اتوبان ولایت و بعثت و رسالت و وحدت و توحید خارج می‌شود؛ یعنی آن کسی که خدا خدایش بلند است [و در مسیر] ﴿اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ﴾[25] است، در صورتی به این میثاق‌ها کافر بشود، «فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ»؛ از راه راست و مساوی منحرف می‌شود؛ یعنی به عبارت بهتر از «حَنیف» به «َزیغ» رسیده است. ﴿رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا﴾.[26] باید از زیغ خارج شده و ان‌شاءالله با میثاق الهی میثاق ببندیم و این خط رسالت و ولایت را تا قیام قیامت ترسیم کنیم و ان‌شاالله که متابعت از ولایت و رسالت داشته باشیم. ﴿رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ.[27] حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) هم برای خودش و هم برای ذریه‌اش دعا کرده است.

2.29- جایگاه نماز در تداوم میثاق الهی

اهمیت نماز، اولین گام تداوم میثاق الهی است. انسان هر روز چند بار با آن سر و کار دارد و انسان گاهی کسی را زیاد می‌بیند، از اهمیت نزد او می‌افتد و نماز هم این‌گونه است؛ به خاطر اینکه زیاد انجام می‌دهد، از اهمیت نزد او می‌افتد.

2.30- پرهیز از عادی‌شدن ارتباط با نماز و بی‌اعتنایی به آن

و همان‌گونه که در مسائل اخلاقی و ارتباطی مراقب هستیم که کثرت، باعث بی‌اعتنایی نشود، در مسائل عبادی هم باید مراقب بود که کثرت، اهمیت آن را کم نکند؛ چرا که نماز، طهارت‌خانه‌ی الهی برای رسیدن به مقامات است؛ لذا در مورد آیه‌ی: ﴿فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ﴾،[28] روایت داریم که این آیه مربوط است به برخی از نمازگذارها که به نماز اهمیت نمی‌دهند.[29]

 


[5] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی، الحسن، ج9، ص239.
logo