« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1403/10/10

بسم الله الرحمن الرحیم

سرنوشت اصحاب جحیم /آیه10-11 /تفسیر ترتیبی (سوره مائده)

محتويات

1- خلاصه جلسه گذشته
2- تفسیر آیه 10
2.1- معنای وعده و وعید الهی
2.2- نسبت بین کفر و شکر
2.3- نسبت بین کفر و تکذیب
2.4- منظور از «بآیاتنا» در این آیه
2.5- معنای جحیم
2.6- وجود بهشت و جهنم در همین دنیا
2.7- پیوستگی آیه با آیه‌ی قبل
2.8- معنای «أصحاب»
2.9- تجسم اعمال در قیامت
2.10- تقابل دائمی میان ایمان و کفر
3- تفسیر آیه 11
3.1- ارتباط خطابات در این آیه با آیات قبل
3.2- معنای ذکر نعمت‌های الهی
3.3- فلسفه‌ی بعثت، یادآوری نعمت‌های الهی
3.4- تأثیر رسم الخط بر معنای آیه
3.5- نعمت‌های خداوند بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)
3.6- نعمت ولایت، بزرگ‌ترین نعمت خداوند بر بندگان
3.7- معنای «هَمَّ»
3.8- معنای «أیدی» در این آیه
3.9- قدرت خداوند، فوق قدرت انسان‌ها
3.10- آیات مربوط به حمایت خداوند از مؤمنین و انسان‌ها
3.11- منظور از کثرت از جهت تعداد از نظر علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله)
3.12- کف الهی برتر از کف دشمنان و نابودکننده‌ی دشمنان
3.13- کفّ العباس (علیه‌السلام)، نماد کف قدرت الهی
3.14- جایگاه حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) و حضرت عباس (علیه‌السلام) در زیارت عاشورا
3.15- ذکر نعمت‌های الهی، مقدمه‌ی خدمت به خداوند

 

 

موضوع: تفسیر ترتیبی (سوره مائده)/آیه10-11 /سرنوشت اصحاب جحیم

﴿وَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ﴾.[1]

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَن يَبْسُطُواْ إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾.[2]

1- خلاصه جلسه گذشته

پس از آنکه خداوند بخش‌هایی از عهد الهی و اوامر الهی را بیان فرمود، به عدالت فرمان داد که زمینه‌ساز تقوا و گامی نزدیک به آن است. سپس به تقوای الهی امر کرد و تأکید فرمود که خداوند به اعمال شما آگاه است. پس از آن، وعده‌ی انسان‌های مؤمن و عاملان به صالحات را بیان کرد که آنان مشمول مغفرت و پاداش عظیم‌اند. پاداش عظیم نیز به معنای گسترده و برخوردار از درجات فراوان است.

2- تفسیر آیه 10

2.1- معنای وعده و وعید الهی

وعده و وعید الهی با یکدیگر همراه‌اند. در آیه‌ی قبل، خداوند وعده داد و در این آیه وعید می‌دهد؛ وعده به معنای بشارت و تبشیر است، و وعید به مفهوم انذار و تهدید. خداوند در این آیه وعید را برای «وَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ»؛ یعنی کافرین و مکذبین، بیان فرموده است.

2.2- نسبت بین کفر و شکر

در واژگان قرآنی، کفر در مقابل شکر قرار دارد. ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾.[3] زیرا انکار و چشم‌پوشی از نعمت، انسان را به ناسپاسی و انکار سوق می‌دهد.

2.3- نسبت بین کفر و تکذیب

«وَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ»؛ در اینجا دو صفت مطرح است: یکی کفر و دیگری تکذیب آیات الهی. کفر به معنای انکار آیات الهی است؛ اما تکذیب به این معناست که فرد به قصد افتراء، آیات الهی را انکار کند. بنابراین، هر انکاری تکذیب محسوب نمی‌شود؛ بلکه تکذیب علاوه بر انکار، شامل لجاجت و نادانی نیز می‌شود که فرد در برابر حقیقت موضع می‌گیرد. «وَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ»؛ در این آیه، تکذیب مرحله‌ی دوم است، اما تمامی نابسامانی‌ها از انکار و عدم توجه آغاز می‌شود.

2.4- منظور از «بآیاتنا» در این آیه

«بِآيَاتِنَا»؛ این عبارت نشان می‌دهد که افراد، آیات را مشاهده کردند، اما آنها را انکار کردند؛ یعنی در برابر آیات الهی موضع گرفتند. این واژه به صورت جمع آمده است و شامل آیات تکوینی و تدوینی می‌شود. آیات تدوینی دربرگیرنده‌ی تورات، انجیل و به‌ویژه قرآن است، و آیات تکوینی شامل نعمت‌های الهی، خصوصاً نعمت وجود انبیای الهی است.

2.5- معنای جحیم

«أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ»، جحیم از «جُحم» و «جحمه» به معنای شعله‌ی آتش گرفته شده است. جحیم یکی از درکات دوزخ محسوب می‌شود و به همین دلیل، جهنم را «جحیم» نامیده‌اند؛ زیرا آتش آن شعله‌ور است، آن هم آتشی که درونی است، نه بیرونی.

2.6- وجود بهشت و جهنم در همین دنیا

﴿فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾.[4] سوخت دوزخ، خود انسان‌ها هستند؛ بنابراین تصور نکنید که در قیامت، آتشی تازه برپا می‌شود و عده‌ای در آن افکنده می‌شوند. بلکه همین حالا، شعله‌ی آتش برای گروهی افروخته شده است، همان‌گونه که آسایش و آرامش بهشت برای برخی فراهم آمده است. در واقع، دنیا خود بهشت و دوزخ انسان‌هاست، و ما همین حالا در بهشت یا دوزخمان زندگی می‌کنیم؛ اما آن را نمی‌بینیم.

2.7- پیوستگی آیه با آیه‌ی قبل

در آیه‌ی گذشته وعده‌ی الهی و دو خصلت ایمان و عمل صالح، یعنی اندیشه و انگیزه‌ی مؤمنان بیان شد که نتیجه‌ی آن، مغفرت و اجر عظیم است. و در این آیه مانند آیه‌ی گذشته، اندیشه و انگیزه‌ی اصحاب جحیم بیان می‌شود که اندیشه‌ی آن‌ها، انکار نعمت‌های الهی و انگیزه‌ی آن‌ها موضع‌گیری و تکذیب آیات الهی است و نتیجه‌ی آن، اصحاب جحیم بودن است.

2.8- معنای «أصحاب»

کلمه‌ی «أصحاب» از «صاحِب» و «صَحب» است و به معنای همنشینی و ملازمت است؛[5] یعنی این‌ها همراه و همگام شعله آتش می‌شوند.

2.9- تجسم اعمال در قیامت

چنانچه در دنیا همگامی با جبهه‌ی منکرین و مکذبین دارند، همین تمثل پیدا می‌کند و برای آن‌ها تبدیل به شعله می‌شود؛ لذا شعله‌ی دوزخ و نعمت‌های بهشت از همین دنیا و کارهای کوچک شروع می‌شود و فضائل و رذائل ما عامل بهشت و دوزخ ما می‌شود و باید مراقب سخنان‌مان باشیم که دروغ، تهمت و مانند آن، انسان را به تکذیب آیات الهی نرساند.

2.10- خلود کفار و مکذّبین در دوزخ
با توجه به آیات دیگر درباره‌ی کافران که «خالدین فیها» آمده است، می‌توان دریافت که برخی افراد به مرحله‌ای می‌رسند که دیگر قادر به جدا شدن از جحیم و نار نیستند؛ لذا «اصحاب جحیم» می‌شوند و خلود در آتش جهنم می‌یابند. این همراهی و مصاحبت به دلیل مقابله‌ی آنان در برابر انبیای الهی است.

2.10- تقابل دائمی میان ایمان و کفر

صحنه‌ی ایمان و کفر همواره ادامه دارد. کسانی که قصد تکذیب و فساد دارند، اهل آشوب و عوام‌فریبی‌اند و جبهه‌ی حق را از پیشرفت و ایمان بازمی‌دارند، همان نمرودها و فرعون‌های زمان خویش‌اند. در هر عصر، گروهی مشابه فراعنه و نمرودها در برابر انبیاء و اولیای الهی ایستادگی می‌کنند؛ همان‌گونه که ابوسفیان در برابر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) صف‌آرایی کرد. بنابراین، همان‌طور که مسیر ایمان و عمل صالح تداوم دارد، صحنه‌ی کفر و تکذیب نیز همواره برقرار است.

3- تفسیر آیه 11

3.1- ارتباط خطابات در این آیه با آیات قبل

این آیه، چهارمین آیه‌ا‌ی است که در این سوره با خطاب «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ» شروع می‌شود و در آیات اول، دوم و هشتم این خطاب تکرار شد و نکته‌ی این تکرار این است که این خطاب‌ها در سوره‌ی مائده، خطاب‌های ترتیبی هستند و هر یک مترتب بر دیگری است؛ یعنی خطاب «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ» در این آیه و امر «اذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ»، ترسیم و نقشه راه برای چگونگی وفای به عهد الهی در آیه‌ی: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾[6] است. گویا کسی سوال می‌کند که «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ»، چگونه در رفتار و عمل ما نهادینه می‌شود؟ در این آیه‌ی شریفه خداوند بیان می‌کند که نهادینه شدن نعمت‌های الهی و وفای به عهد الهی به شرط ایمان و ذکر نعمت‌های الهی است.

3.2- معنای ذکر نعمت‌های الهی

«اذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ». کلمه‌ی ذکر در این آیه به معنای یادآوری است.[7] و به صورت مطلق است؛ یعنی هم ذکر لفظی شامل می‌شود؛ مانند این آیه: ﴿وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ﴾.[8] و هم ذکر قلبی و درونی را شامل می‌شود. یادآوری‌های لفظی هم، نشانه‌ی یادآوری‌های ذهنی و قلبی است. و تا کسی نعمت را به قلب و ذهنش نیاورد، نمی‌تواند آن نعمت را ذکر کند. ما باید حرف نعمت‌های الهی را بزنیم. همین‌که در محضر آیات الهی هستیم، خودش نعمت است.

3.3- فلسفه‌ی بعثت، یادآوری نعمت‌های الهی

نعمت‌های الهی تمام هستی را فرا گرفته است و هیچ نقطه‌ای از هستی خارج از نعمت‌های الهی نیست؛ لذا هر کسی باید به نعمت‌های الهی توجه داشته باشد. یادآوری نعمت الهی، بزرگ‌ترین وظیفه‌ی انسانی است و فلسفه‌ی بعثت، جز یادآوری نعمت‌های الهی چیز دیگری نیست.

3.4- تأثیر رسم الخط بر معنای آیه

رسم الخط قرآن کریم، امری توفیقی است. این دیدگاه، مورد تأیید استادمان حضرت علامه حسن‌زاده آملی (قدس‌الله‌نفسه‌الزکیة) هم هست. هنگام نوشتن واژه‌ی «نعمت»، در برخی آیات رسم‌الخط آن با «تای مبسوط» آمده، اما در آیه‌ی: ﴿وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ﴾،[9] تای آن مدوّر است. این تفاوت در رسم‌الخط معنای خاصی دارد؛ تای مدور به نعمتی محدود و ویژه اشاره دارد، اما تای مبسوط بر استمرار و کلیت نعمت‌ها در زندگی انسان دلالت می‌کند. گوشه‌ای از گوشه‌های زندگی ما خارج از نعمت نیست؛ حتی خود حیات نعمت است فقط توجه می‌خواهد در قرآن ما چند تای مبسوط داریم که آیات ﴿إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ﴾.[10] و ﴿بَقِيَّتُ ٱللَّهِ خَيۡرࣱ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾.[11] می‌باشد و این واژه‌های رحمت و نعمت و بقیت‌الله استمرار و کلیت را بیان می‌کند.

3.5- نعمت‌های خداوند بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

ما مأمور به ذکر نعمت‌های الهی هستیم. در سوره‌ی ضُحَی، نعمت‌های الهی برای رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) یادآوری می‌شود. در یک بخش از این سوره می‌فرماید: ﴿أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَی﴾.[12] رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دُرّ‌ یتیم هستی هستند؛ یعنی دُرّ منحصر به فرد عالم هستند. یتیم یک اصطلاح آن به معنای پدر مرده است و یک اصطلاح آن به معنای دُرّ منحصر به فرد است و برای ایشان هر دو معنا صادق است.[13] در بخش دیگر این سوره هم می‌فرماید: ﴿وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى﴾.[14] هستی، عائله‌ی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است. و بعد از یادآوری این نعمت‌ها، خداوند از ایشان می‌خواهد که این نعمت‌ها را ذکر کند: ﴿وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ﴾.[15]

3.6- نعمت ولایت، بزرگ‌ترین نعمت خداوند بر بندگان

بزرگترین نعمت الهی بر بندگان، نعمت ولایت و امامت است. خداوند در سوره‌ی انفال می‌فرماید: ﴿وَاذْكُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِيلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِي الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾؛[16] شما قلیل بودید و دیگران خواستند شما را شکست بدهند، ولی خداوند شما را یاری کرد و از طیبات روزی داد؛ شاید که شکرگذار باشید. - یکی از آیه‌هایی که شکر و کفر در مقابل هم هستند، این آیه است - ما در حال رفتن به طرف ظهور نعمت خاص الهی و امامت هستیم و اطراف ما را نعمت‌های زیادی فرا گرفته است که همه تحت اِشراف نعمت بقیت الله است؛ لذا این نعمت، هم مِهر و هم منت دارد و تنها جایی که منّت مطلوب است، منّت خداوند برای بیان نعمت مطلوب است. در آیه‌ی: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾،[17] خداوند منت خود را بیان کرده است. ما از ایمان و ذکر نعمت به امامت زمین می‌رسیم؛ لذا خداوند می‌فرماید که نعمت‌ها از جمله نعمت ولایت را برای خودتان یادآوری کنید، تا از کسانی نباشید که از حیطه‌ی نعمت خارج می‌شوند و شکست می‌خورند و یا اینکه نعمت را نمی‌بینند و کافر می‌شوند و تکذیب می کنند.

3.7- معنای «هَمَّ»

«إِذْ هَمَّ قَوْمٌ». کلمه‌ی «هَمَّ»، یعنی دل‌مشغولی داشته باشد.[18] و غم را هم غم می‌گویند، برای اینکه دل‌مشغولی برای انسان درست می‌کند و همت، یعنی دل‌مشغولی انسان در نقطه‌ای متمرکز شود و دارای آثار است.[19]

3.8- معنای «أیدی» در این آیه

«إِذْ هَمَّ قَوْمٌ»؛ گروهی متمرکز و بسیج شدند، تا «أَن يَبْسُطُواْ إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ»؛ دست‌های‌شان را به طرف شما دراز کنند. «أیدی» گاهی به معنای دست و گاهی به معنای قدرت است، و در اینجا به این معنا است که قدرت‌شان را آوردند که شما را از معارف باز بدارند.

3.9- قدرت خداوند، فوق قدرت انسان‌ها

ولی با توجه به آیه‌ی: ﴿يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ﴾؛[20] قدرت خدا فوق اراده‌ها است، یک عده اراده کردند که شما را از معارف بازدارند و دین شما را از بین ببرند؛ اما ذات خدا مژده می‌دهد: «فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ»؛ خداوند قدرت‌شان را باز‌داشت. «کَفّ» به معنای بازداشتن است و کف دست را از این جهت که معمولا از حوادث انسان را حفظ می‌کند، کف نامیده‌اند.[21]

3.10- آیات مربوط به حمایت خداوند از مؤمنین و انسان‌ها

بازداشتن دیگران از آسیب به دین شما، خودش یک نعمت بزرگ الهی است. این مطلب در برخی از آیات آمده است؛ مانند آیه‌ی: ﴿وَاذْكُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِيلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِي الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾.[22] ما در زمین مستضعف بودیم و خدا با نصرش ما را تأیید کرد. و همچنین آیه‌ی: ﴿الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ﴾؛[23] عده‌ای از شما در ناچاری و ناامنی و عدم سلامتی بودید که خدا به مردم حجاز امنیت داد. و آیه‌ی: ﴿وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾؛[24] خدا مسلمانان را در بدر پیروز کرد. و آیه‌ی: ﴿لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ﴾.[25] این آیه هم دلالت می‌کند که در روز حنین و بدر و مواطن زیادی، خدا مسلمانان را پیروز کرد.

3.11- منظور از کثرت از جهت تعداد از نظر علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله)

در تفسیر قرآن در محضر علامه حسن‌زاده (قدس‌الله‌نفس‌الزکیه)، وقتی که به آیه‌ی «مواطن کثیرة» رسیدیم، ایشان فرمودند: «اِکثار و کثرت ذکر یا حی یا قیوم یا من لا اله الا انت، باعث حیات قلب است». از ایشان سؤال کردم که اکثار، یعنی چقدر؟ فرمودند: «مواطنَ کثیرة در قرآن بیش از 86 مرتبه بوده است»، ایشان «مواطن کثیرة» را در خدمت ذکر شریف قرار دادند. و به همین جهات بود که ما در زیارتنامه‌ی ایشان به ایشان عرض کردیم: «السلام علیک یا قُدوَةَ السّالکین». پیشوای سالکین، کسی است که تمام حالاتش، بیان نعمت الهی است.

3.12- کف الهی برتر از کف دشمنان و نابودکننده‌ی دشمنان

«اذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ»؛ ما متنعم به نعمت‌های الهی هستیم و هر لحظه در حال قبض و بسط هستیم. «إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَن يَبْسُطُواْ إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ»؛ دشمنان دست‌شان را می‌آورند که ما را شکار کنند؛ «فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ»، ولی کف الهی باز می‌شود و دشمنان را می‌بلعد و خدا در اینجا دارای کف می‌شود؛ لذا تمام منکرین و کافرین و منافقین و مکذّبین بدانند که ما در حِصن حَصین و کف الهی هستیم.

3.13- کفّ العباس (علیه‌السلام)، نماد کف قدرت الهی

یکی از کف‌های الهی، کفّ العباس‌ است؛ اگرچه دستان خودش قطع شده است؛ ولی دستان دیگران را قطع می‌کند. حضرت علمدار کربلا و علمدار حضرت امام حسین (علیه‌السلام)، دشمنان در کربلا دست‌شان را قطع کردند که دین را شکار کنند؛ ولی کفّ العباس به عنوان نماد کف خداوند تمثل پیدا کرد و ما در پناه این کف هستیم.

3.14- جایگاه حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) و حضرت عباس (علیه‌السلام) در زیارت عاشورا

«السَّلامُ عَلى الحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الحُسَيْنِ وَعَلى أَوْلادِ الحُسَيْنِ وَعَلى أَصْحابِ الحُسَيْنِ».[26] علی اصحاب الحسین دو تمثل خاص الخاص در قرآن دارد. یکی از زنان که حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) است و یکی از مردان که حضرت عباس بن علی (علیه‌السلام) است و اگر کسی بگوید که در زیارت عاشورا صحبت از حضرت زینب و حضرت عباس نشده جواب داده می‌شود که این اصحاب یک وصف خاص آن این دو بزرگوار هستند.

3.15- ذکر نعمت‌های الهی، مقدمه‌ی خدمت به خداوند

امام علی (علیه‌السلام) در دعای شریف کمیل می‌فرمایند: «يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ قَوِّ عَلى خِدْمَتِكَ جَوارِحى وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزيمَةِ جَوانِحى».[27] ذکر نعمت‌های الهی یکی از چیزهایی است که انسان را خدوم می کند و اولین خدمت در راه خدا متذکر بودن به نعمت‌های الهی است. خدایا ما را ذاکر نعمت‌های الهی قرار بده؛ چرا که بر اساس فرمایش قرآن: ﴿أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾.[28] و این ذکر الله، ذکر نعمت‌های الهی به خصوص ذکر نعمت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است.

 


logo