« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1403/10/08

بسم الله الرحمن الرحیم

قسط و عدالت و رابطه با ایمان و تقوا/آیه 8 /تفسیر ترتیبی(سوره مائده)

محتويات

1- عصاره جلسه گذشته
2- تفسیر آیه 8
2.1- اقسام میثاق و پیمان در قرآن
2.2- معنای خطاب به مؤمنین در سوره‌ی مائده
2.3- معنای «قوّام»
2.4- ایمان و ایستادگی برای خداوند، دو شرط اجرای فرامین الهی
2.5- خطاب به ایمان، منشأ نعمت‌های الهی
2.6- لزوم پاسخ به امر به قیام برای خداوند
2.7- بالاترین نعمت الهی
2.8- خداجویی و عدالت، دو امر فطری در قرآن
2.9- انجام واجبات و ترک محرمات، معنای «قَوَّامِينَ لِلّهِ»
2.10- شاهد بودن بر قسط، دستور دیگر خداوند
2.11- آیه‌ی مشابه قیام به قسط
2.12- انجام فرامین الهی و شاهد بودن به قسط، دو عامل رشد
2.13- پیمان با خداوند و پیمان با انسان‌ها در این آیه
2.14- ملاک حب و بغض مثبت و منفی
2.15- لزوم ایستادگی و حرکت در تمام شئون برای رضای خدا
2.16- معنای «جَرم» و «شَنَئان»
2.17- رابطه‌ی قسط و عدل
2.18- راهزنان قسط
2.18.1- محبت به فرزند و خانواده و امور دنیوی
2.18.2- کینه و دشمنی
2.19- عدم ظلم، حتی نسبت به دشمنان
2.20- تداوم ایمان و ایستادگی برای فرمان الهی با عدالت
2.21- نسبت عدالت با تقوا
2.22- امر به تقوا، بیشترین امر در قرآن بعد از امر به ایمان
2.23- نسبت بین ایمان و تقوا و نسبت بین عدالت با این دو

 

 

موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره مائده)/آیه 8 /قسط و عدالت و رابطه با ایمان و تقوا

 

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾.[1]

1- عصاره جلسه گذشته

در آیه‌ی هفتم، صحبت از یادآوری نعمت‌های الهی و میثاقی الهی بود و بیان شد که این میثاق، پیمان‌های بین انسان و خدا، خدا و انسان، انسان با انسان است.

2- تفسیر آیه 8

2.1- اقسام میثاق و پیمان در قرآن

پیمان‌های قرآن برخی عام، برخی خاص، برخی اخص و برخی أخص الأخص است. و پیمان عام، آن است که خداوند از همه‌ی انسان‌ها گرفته است؛ ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾.[2] و پیمان خاص بین خدا و انبیای الهی است و پیمان اخص آن است که از پیامبران اولوالعزم گرفته شده است و پیمان چهارم، آن است که بر سیدالرسل (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بسته شده است؛ و این پیمان، «الخاتِمِ لِما سَبَقَ وَالفاتِحِ لِما استَقبَلَ»[3] است که اخصّ الاخص است.

2.2- معنای خطاب به مؤمنین در سوره‌ی مائده

و آیه‌ی شریفه‌ی هشتم که با «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ» بیان می‌شود، برای حفاظت و استمرار و تداوم و عینیت‌بخشیدن به این میثاق‌های الهی است؛ چرا که نعمت، نیاز به محافظت و بیان دارد. خطاب ایمان «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ» در سوره‌ی مائده، نشر و بسط نعمت الهی است.

2.3- معنای «قوّام»

«كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ». «قوّام» از ماده‌ی «قَوَمَ» و «قیام»، صیغه‌ی مبالغه است؛ یعنی بسیار قیام‌کننده و ایستاده.[4]

2.4- ایمان و ایستادگی برای خداوند، دو شرط اجرای فرامین الهی

برای اوامر الهی باید ایستادگی داشته باشیم و قوّام باشیم. از آیه‌ی کریمه معلوم می‌شود که تحقق نعمت و تحقق میثاق و تحقق شنوایی و تقوا و علیم بودن به ذات صدور به این است که مخاطب به ایمان شویم و «كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ» باشیم. واژه‌ی «كُونُواْ»، امر است؛ یعنی شما بوده باشید؛ درحالی‌که «قَوَّامِينَ لِلّهِ» باشید و برای خدا قیام کنید. اولین تفسیر و بیان قیام، قیام برای انجام تکالیف الهی که همان انجام واجبات و ترک محرمات است می‌باشد؛

2.5- خطاب به ایمان، منشأ نعمت‌های الهی

لذا ارتباط خالقیت و مخلوقیت و ایمان مؤمنین با انجام تکالیف الهی نگه ‌داشته می‌شود و خطاب به ایمان و وصف به مؤمن، منشأ همه نعمت‌های الهی می‌شود.

2.6- لزوم پاسخ به امر به قیام برای خداوند

در «كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ» خدا امر کرده است و امر الهی نیاز به پاسخ دارد و پاسخ در مقابل امر «كُونُواْ»، این است که «قَوَّامِينَ لِلّهِ» باشیم. اینجاست که «قَوَّامِينَ لِلّهِ»، برای همه‌ی امور الهی است.

2.7- بالاترین نعمت الهی

اینکه خداوند ما را مکلف به تکالیف الهی کرده است، تا مورد خطاب ایمان واقع بشویم، بالاترین نعمت الهی است و ترسیم نعمت الهی که ﴿وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ﴾[5] است، در تأمین خطاب «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ» است.

2.8- خداجویی و عدالت، دو امر فطری در قرآن

قرآن، کتابی جهان‌شمول است ﴿وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ﴾[6] و ﴿لِيَكُونَ لِلۡعَٰلَمِينَ نَذِيرًا﴾[7] است. وقتی که جهان‌شمول شد، زبان قرآن فطری می‌شود. و زبان و حالات فطری انسان این است که خداجو و دنبال ایمان باشد. ﴿وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ﴾؛[8] اگر سؤال کنید چه کسی شما را آفریده، می‌گویند خدا ما را آفریده است. خطاب «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ»، اشاره به این مطلب دارد.

یکی دیگر از امور فطری انسان‌ها عدالت است. ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا﴾.[9] انسان ذاتاً عدل‌طلب است و در قرآن چند مورد است که متعلق محبت قرار گرفته است. ﴿وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾.[10] خداوند، اهل عدالت را دوست دارد.

2.9- انجام واجبات و ترک محرمات، معنای «قَوَّامِينَ لِلّهِ»

نشر ایمان در این است که برای خدا در مقابل دشمنان خدا مقاومت داشته باشیم و اوامر و نواهی را با انجام واجبات و ترک محرمات حفظ کنیم. برخی از اهل سلوک، تمام سیروسلوک را در انجام واجبات و ترک محرمات می‌دانند و معنای «قَوَّامِينَ لِلّهِ» هم همین انجام واجبات و ترک محرمات است. کسی که می‌خواهد ایستادگی از ایمانش کند، اول موانع را دفع می‌کند و نواهی را ترک می‌کند و بعد سراغ مطلوب‌های خداوند و انجام واجبات می‌رود.

2.10- شاهد بودن بر قسط، دستور دیگر خداوند

بعد از ایستادگی برای خدا و قیام برای خدا بودن، عنوان «شُهَدَاء بِالْقِسْطِ» مطرح شده است. «شُهَدَاء بِالْقِسْطِ»، جمع شاهد است؛ یعنی شما شاهدان قسط و عدل باشید.

انسان‌ها اگر بخواهند به خواسته‌های جمعی خود برسند، باید «شُهَدَاء بِالْقِسْطِ» باشند.

2.11- آیه‌ی مشابه قیام به قسط

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ﴾.[11] در این آیه متعلق «قَوّام»، عدل و قسط است؛ ولی در آیه‌ی سوره‌ی مائده متعلق «قوّامین»، خداست و متعلق قسط، «قَوّامین» است که این نکته را می‌رساند که این‌ها مکمل هم هستند.

2.12- انجام فرامین الهی و شاهد بودن به قسط، دو عامل رشد

«كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ»؛ یعنی باعث رشد شما ایستادگی شما برای انجام واجبات و محرمات و شاهد بودن به قسط و عدل است.

2.13- پیمان با خداوند و پیمان با انسان‌ها در این آیه

«قَوَّامِينَ لِلّهِ»، حالات فردی انسان است و «شُهَدَاء بِالْقِسْطِ»، حالات جمعی انسان است. و این آیه، اُنس‌های انسان را بیان می‌کند که در قسمت «قَوَّامِينَ لِلّهِ»، بیان حفظ عهد الهی با خدا مطرح شده و در «شُهَدَاء بِالْقِسْطِ»، بیان میثاق الهی و عهد الهی با هم‌نوع و انسان‌ها بیان شده است.

2.14- ملاک حب و بغض مثبت و منفی

«كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ»؛ شما در مقابل واجبات و اوامر الهی «قَوّام» باشید و شاهد به قسط و عدل باشید؛ یعنی محبت‌های‌تان و غضب‌های‌تان را نهادینه کنید، تا موفقیت‌ها برای شما حاصل شود. انسان هر موفقیت و شکستی که دارد، از محبت و غضب است. حُبّ و بغض، هم باعث سقوط و هم باعث صعود و رشد است و اگر حُبّ و غضب برای خداوند باشد، باعث رشد است و اگر بر غیر خداوند باشد، باعث سقوط می‌شود.

2.15- لزوم ایستادگی و حرکت در تمام شئون برای رضای خدا

در این آیه دو متعلق امر قوامین و شهدا که با عنوان کونوا و کون و وجود مطرح شده است این معنا را می‌رساند که طوری حرکت کنید که ایستادگی و شهداء لله برای خدا جزء وجود شما شود و به تعبیری مقوم وجود شما شود.

2.16- معنای «جَرم» و «شَنَئان»

«وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ». «جَرم» به معنای بریدن و قطع کردن است.[12] و «جُرم»، گناهی است که ارتباط انسان را با خدا قطع می‌کند. «وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ»؛ شما را وادار نکند و قطع نکند. «شَنَآنُ قَوْمٍ». عرب به هرکسی «شنأ» نمی‌گوید؛ بلکه «شَنَأَ» به دشمنی می‌گویند که کینه‌اش را اظهار می‌کند.[13] دشمنی گروهی شما را وادار نکند که «عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ»؛ عدالت نداشته باشید.

2.17- رابطه‌ی قسط و عدل

رابطه‌ی بین قسط و عدل، رابطه‌ی عام و خاص است. وقتی ذات خداوند می‌خواهد صفت سلبی بیان کند و بگوید دشمنی یک عده‌ای شما را وادار نکند که از خدا دور بشوید، حضرت حق می‌فرماید: «أَلاَّ تَعْدِلُواْ»؛ عدالت نداشته باشید؛ ولی وقتی خداوند می‌خواهد صفت ایجابی را بیان کنند، حضرت حق می‌فرماید: «قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ»؛ شاهد بالقسط باشید.

در عدالت، «وَضعُ الشیء فی مَوضِعِه»[14] است که هر نعمتی را به جای خودش مصرف می‌کند و زیاده‌روی و افراط و تفریط ندارد؛ اما در قسط، بالاتر از این است و مؤمن، عدالت‌آفرین می‌شود؛ لذا ما قاسطی داریم و مُقسِطی داریم. و نسبت به مقسطین، آیه‌ی شریفه می‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾؛[15]

2.18- راهزنان قسط

2.18.1- محبت به فرزند و خانواده و امور دنیوی

ولی قاسِطین، کسانی هستند که از قسط و عدل فاصله گرفته‌اند؛ به خاطر علاقه به فرزند و پدر و عشیره (فامیلی که رفت و آمد دارد) و تجارت و مسکن و محبت‌های مختلفی که جلوه‌گری می‌کند و راهزنان عدالت و قسط هستند؛ همان‌طور که در سوره‌ی توبه می‌فرماید: ﴿قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾؛[16] اگر این‌ها از خدا، رسول و جهاد در راه ایشان برای شما دوست‌داشتنی‌تر است، پس منتظر باشید تا عذاب الهی برای شما نازل شود. و در آیه‌ی: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ﴾،[17] نزدیک‌ترین افراد را دشمن انسان قرار می‌دهد؛ چرا که انسان را از خدا و اجرای عدالت و قسط جدا می‌کنند.

2.18.2- کینه و دشمنی

یکی دیگر از راهزنان قسط، دشمنی‌ها و کینه‌هاست؛ «وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ»؛ چرا که این دشمنی و کینه، باعث عدم اجرای عدالت می‌شود.

2.19- عدم ظلم، حتی نسبت به دشمنان

«وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ»، بیان ارتباط عهد الهی حتی با دشمنان مطرح شد؛ حتی دشمنی‌ هم که با انسان دشمنی می‌کند و انسان با او ارتباط دارد، به او هم نباید ظلم کند و ما به عدالت بین خود و خدا، بین خود و هم نوعان و دوستان‌مان مأموریم؛ حتی در مقابل دشمنان. و این قسط به این معناست که اظهار دشمنان به دشمنی، نباید باعث فاصله گرفتن ما از عدالت شود.

2.20- تداوم ایمان و ایستادگی برای فرمان الهی با عدالت

پس معیار سیروسلوک، ایمان و مقاومت و حفظ معارف است و تداوم این امر به این است که گواه قسط و عدل باشیم و مراقب کینه‌ها باشیم؛ چرا که بر اساس روایات، «حبك للشئ يعمى ويصم»؛[18] گاهی محبت، انسان را کر و کور می‌کند؛ لذا خداوند می‌فرماید: «وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ». باید مراقب بود که دشمنی برخی، شما را وادار نکند که عدالت نداشته باشید.

2.21- نسبت عدالت با تقوا

«اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»؛ عدالت داشته باشید که تنها چیزی که نزدیک به تقوی است، عدالت است. و «أَقْرَبُ» در این جا اَفعَل تعیینی است، نه تفضیلی.

2.22- امر به تقوا، بیشترین امر در قرآن بعد از امر به ایمان

عرض ما این است که بعد از ایمان امر به تقوای الهی گسترده‌ترین اوامر الهی است. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ﴾.[19]

2.23- نسبت بین ایمان و تقوا و نسبت بین عدالت با این دو

اول امر به ایمان و بعد امر به تقوا که حِصن حَصین حدود الهی است و بعد امر به عدالت در قرآن مطرح است؛ چرا که تقوا، ایمان را حفاظت می‌کند و عدالت، ایمان و تقوا را اجرا می‌کند، نکته‌ی مهم آیه این است که حال که عدالت اجرا شد، یک تقوای دیگری به وجود می‌آید. لذا عدالت، نزدیک‌ترین مرحله‌ی سیروسلوک به تقوای الهی است.

 


[4] التحقیق فی کلمات القرآن، المصطفوی الحسن، ج9، ص341.
logo