« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1403/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

نعمت ظاهری و باطنی/آیه7 /تفسیر ترتیبی (سوره مائده)

محتويات

1- تفسیر آیه 7
1.1- شکر الهی، بستر ذکر الهی
1.2- منظور از نعمت‌های الهی در این آیه
1.3- اوامر و نواهی الهی و وفای به عهد الهی از مصادیق نعمت الله
1.4- معنای لغوی «میثاق» و منظور از آن در این آیه
1.5- ارتباط این آیه با آیه‌ی قبل
1.6- معنای یادآوری نعمت‌های الهی
1.7- دو تکلیف انسان‌ها در مواجهه با انبیای الهی (علیهم‌السلام)
1.8- لزوم ایمان به تمام انبیاء (علیهم‌السلام)
1.9- منشأ اختلاف ما با یهود و نصاری
1.10- زمان شروع اسلام به معنای عام
1.11- لزوم شنیدن و اطاعت دستورات الهی برای رسیدن به مقام شکرگزاری از نعمت‌های الهی
1.12- سوره‌ی «الرحمن»، نمونه‌ای از پاسخ به نعمت‌های الهی
1.13- بهشت، نتیجه‌ی اطاعت از دستورات الهی، نه عبادت
1.14- عوامل شکست انسان بر اساس این آیه
1.15- فلاح و رستگاری، نتیجه‌ی سمع و اطاعت
1.16- امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و فرزندان معصوم ایشان، مصداق کامل رستگاران در قرآن
1.17- تحقق سمع و اطاعت و رستگاری در ولایت
1.18- شناخت اوامر و نواهی الهی، لازمه‌ی میثاق با خداوند
1.19- اقسام میثاق انسان‌ها
1.20- معنای تقوا و منظور از تقوا در این آیه
1.21- تقوا، محافظ نعمات الهی
1.22- معنای «صدور» و منظور از آن در این آیه
1.23- تقوای الهی، عامل شرح صدر
1.24- تفاوت جایگاه حضرت موسی (علیه‌السلام) با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در قرآن
1.25- معنای شرح صدر از منظر علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله)
1.26- نقش طهارت در شرح صدر
1.27- جایگاه امت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در قیامت
1.28- خداوند، مُصَوِّرِ صفحه‌ی صدر
1.29- منظور از میثاق در روایت امام باقر (علیه‌السلام)
1.30- فلسفه‌ی جعل و تشریع طهارات ثلاث

 

 

موضوع: تفسیر ترتیبی (سوره مائده)/آیه7 /نعمت ظاهری و باطنی

 

﴿وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَمِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُم بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾.[1]

1- تفسیر آیه 7

1.1- شکر الهی، بستر ذکر الهی

طهارات ثلاث و فلسفه‌ی آن‌ که طهارت ظاهری و باطنی و اتمام و شکر نعمت است را خداوند بیان کردند. احکام در ظاهر تکلیف است؛ ولی در باطن تشریف و تشرّف - که بهترین نعمت الهی است - می‌باشد. و هر کجا نعمت باشد، شکر لازم است و شکر در آیه‌ی گذشته، بستر برای ذکر و یادآوری نعمت دیگری می‌شود. انسان‌هایی غافل هستند که کفران نعمت دارند و کسانی در مقام ذکر نعمت‌های الهی هستند که انسان‌های شکرگزار هستند. و این طهارت و شکرگزاری در آیه، شرح ﴿أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾[2] است که وفای به عهد الهی این اقتضاء را دارد که انسان متنعم به نعمت‌های الهی، همیشه در حال طهارت و شکر باشد.

1.2- منظور از نعمت‌های الهی در این آیه

«اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ»؛ نعمت الهی را یادآوری کنید و این نعمت الهی، هم ظاهری و هم باطنی است؛ نعمت ظاهری، این نعمت‌هایی است که همه‌ی مخلوقات متنعم به این نعمت‌ها هستند و نعمت باطنی هم تعلیم کتاب و حکمت و آیات الهی و توفیق شکرگزاری است؛ ﴿لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ﴾.[3] شکر، باعث فزونی نعمت است. و ما همواره باید در نعمت‌های الهی که متنعم هستیم، متذکر باشیم.

1.3- اوامر و نواهی الهی و وفای به عهد الهی از مصادیق نعمت الله

«نعمت ‌الله»؛ نعمت در اینجا عام است و اولین نعمت، متنعم بودن به خود اوامر و نواهی است؛ لذا خود اینکه انسان مورد خطاب حضرت حق است، بهترین نعمت است و نعمت بعدی، نعمت نبوت و رسالت است و این اوامر و نواهی هم نتیجه‌ی بعثت تام و نتیجه‌ی بعثت همه‌ی انبیای الهی است. و یادآوری نعمت‌های الهی، یکی از اوامر الهی است و ما مأمور به یادآوری نعمت‌های الهی هستیم؛ چون نباید غافل باشیم و باید شکرگذار باشیم. خود آیه‌یی شریفه‌ی: ﴿أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾،[4] نیز نعمتی است؛ چرا که وفای به عهد الهی هم نعمتی است؛ چه عهد انسان با خداوند، چه عهد انسان با انسان و چه عهد انسان با خودش باشد.

1.4- معنای لغوی «میثاق» و منظور از آن در این آیه

«وَمِيثَاقَهُ»؛ میثاق از «واثِق» و «وُثوق» از باب مفاعله است؛ یعنی پیمانی که محکم است.[5] «الَّذِي وَاثَقَكُم بِهِ»؛ پیمانی که خداوند بارها در مورد نعمت خاصش، یعنی انبیای الهی با شما معاهده کرد.

1.5- ارتباط این آیه با آیه‌ی قبل

در تناسب آیات، این آیه، متمم آیه‌ی قبل است و کسی که طیب ‌و طاهر است، یادآور نعمت و میثاق الهی است؛ چه طهارت ترابیه و چه طهارت مائیه و چه طهارت ایجابی و چه طهارت استحبابی داشته باشد.

1.6- معنای یادآوری نعمت‌های الهی

یادآوری نعمت‌های الهی، گاهی به توجه به نعمت و گاهی به توجه به ولیّ‌نعمت است؛ ولیّ‌نعمتی که این صفت دارد: ﴿اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ﴾؛[6] خارج‌کننده‌ی ما از ظلمت است. و نعمت در اینجا اعم از نعمت ظاهری و باطنی است؛ نعمت ظاهری، رزق‌های مادی و نعمت باطنی هم هدایت است. و خداوند از ما خواسته است که هم متذکر به نعمت و هم میثاق الهی باشیم. ذکر نعمت، میثاق نعمت، جواب نعمت و قدردانی نعمت، مراحل این آیه است

1.7- دو تکلیف انسان‌ها در مواجهه با انبیای الهی (علیهم‌السلام)

این میثاق در این جا به‌عنوان ﴿أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾[7] بیان شده است. ما باید با انبیای الهی معاهده ببندیم و در مقام معاهده با انبیای الهی مأمور به دو تکلیف هستیم؛ «إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا»؛ شنیدن و اطاعت‌کردن. تمام انسان‌هایی که شکست می‌خورند و جهنمی می‌شوند، یا تکلیف را نمی‌دانند و یا انجام نمی‌دهند و کسانی که تکلیف را می‌دانند، در مقام «سَمِعْنَا» و شنیدن تکلیف هستند و کسانی که انجام می‌دهند، در مقام «أَطَعْنَا» و اطاعت هستند.

1.8- لزوم ایمان به تمام انبیاء (علیهم‌السلام)

﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ﴾.[8] در سوره‌ی بقره گفتیم که همه‌ی آیات قبلی در این آیه خلاصه شده است و چقدر اسلام نکته‌های ظریفی دارد! این آیه، یکی از دعاهایی است که بعد از نماز عشاء مستحب است خوانده شود. اگر انسان، روزی را که سپری کرده خوب است، با اقرار به «آمَنَ الرَّسُولُ» تمام کند؛ آن هم با اعتقاد به صد و بیست و چهارهزار پیامبری که تکمیل‌کننده‌ی ایمان بودند.

1.9- منشأ اختلاف ما با یهود و نصاری

ما با یهود و نصاری به لحاظ توحید مشکلی نداریم؛ و اگر اختلافی داریم، با کسانی داریم که کتاب را تحریف کردند؛ لذا یهودیت و نصرانیت در بستر اسلام است

1.10- زمان شروع اسلام به معنای عام

نظر ما این است که اسلام به معنای تسلیم و عبودیت از زمان حضرت آدم (علیه‌السلام) شروع شده و به‌واسطه‌ی همه‌ی پیامبران ادامه پیدا کرده تا زمان پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) که تعین پیدا کرد و اگر اسلام نبود، از عهدَین و تورات و صحف و زبور و انجیل هم خبری نبود.

1.11- لزوم شنیدن و اطاعت دستورات الهی برای رسیدن به مقام شکرگزاری از نعمت‌های الهی

«إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا»؛ انسان‌های مؤمن، «سمعنا و أطعنا»ی آن‌ها همیشه گویا است و در اخلاق اسلامی هم داریم که مؤمنین در ورود و خروج، سلام و مصاحفه کنند. بعد عرب‌ها رسم‌شان این است که در بین این گفتگو می‌گویند: «سمعاً و طاعة،ً علی عینی وعلی رأسی»؛ و این کار، بیان این است که انسان در مقام اطاعت است و «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا» هم باید بلند باشد، تا بتوانیم در مقام شکرگزاری قرار بگیریم.

1.12- سوره‌ی «الرحمن»، نمونه‌ای از پاسخ به نعمت‌های الهی

«إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا». باید جواب منادی به ایمان را بدهیم، در سوره‌ی «الرحمن» که متبرک به نعمت‌های الهی و عروس قرآن است، بعد از هر چند آیه می‌گوید: ﴿فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ﴾.[9] این آیه در واقع جواب نعمت‌های الهی است که در آیه بیان شده است.

1.13- بهشت، نتیجه‌ی اطاعت از دستورات الهی، نه عبادت

در این دنیا هم انسان‌های مؤمن باید در جواب نعمت‌های ظاهری و باطنی خداوند، «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا» داشته باشند که نتیجه‌ی این اطاعت و طاعت جنت است. بارها عرض شد که خداوند بهشت را به عبادت نمی‌دهد؛ بلکه به اطاعت می‌دهد. و گاهی مراد از عبادت، اطاعت است؛ چرا که عبادت سرپیچی دارد و شیطان شش‌هزار سال عبادت کرد؛ ولی اطاعت نکرد. اطاعت سرپیچی ندارد و حرف آخر را می‌زند.

1.14- عوامل شکست انسان بر اساس این آیه

و آیه‌ی شریفه می‌گوید: «إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا»؛ شنیدیم و اطاعت کردیم. سنت و سیرت و منطق تمام موحدین عالم، سمع و طاعت است؛ لذا انسان به دو چیز شکست می‌خورد؛ یا تکلیف را نداند و یا انجام ندهد. و مؤمنین و موحدین، هم تکلیف را می‌دانند و هم انجام می‌دهند؛ و این، مقام سمع و طاعت است.

1.15- فلاح و رستگاری، نتیجه‌ی سمع و اطاعت

﴿إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾.[10] نتیجه سمع و طاعت فلاح است.

1.16- امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و فرزندان معصوم ایشان، مصداق کامل رستگاران در قرآن

﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ﴾.[11] امام صادق (علیه‌السلام‌) فرمودند: «في قوله عزوجل: "قد أفلح المؤمنون" إلى قوله: "هم فيها خالدون": نزل في أميرالمؤمنين وولده».[12] تشخص مؤمنون در آیه‌ی: «قد أفلح المؤمنون»، کیست؟ حضرت فرمودند: «این مؤمنین مفلح، امیرالمؤمنین و فرزندان ایشان (علیهم‌السلام) هستند.

1.17- تحقق سمع و اطاعت و رستگاری در ولایت

سمع و طاعت در ولایت تحقق می‌یابد. ظاهر و باطن امر این‌گونه است؛ لذا رستگاران عالم جز اطاعت و ولایت چیزی ندارند.

1.18- شناخت اوامر و نواهی الهی، لازمه‌ی میثاق با خداوند

«میثاق»، بیان «نعمت الله» است و سمع و طاعت، نشر «نعمت الله» است و این نعمت، اوامر و نواهی الهی و وجود انبیای الهی که تا قیامت هستند، می‌باشد؛ لذا میثاق با خداوند، این است که اوامر و نواهی را بشناسیم. و قبلا بیان شد که تمام اصول خلاصه می‌شود در یک موضوع که واجب تعبدی است؛ بنابراین هر کسی که بخواهد نماز بخواند، باید قربة الی الله بگوید.

1.19- اقسام میثاق انسان‌ها

و این میثاق از ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ﴾،[13] آغاز شده و تا معاهده‌ی انسان با خدا و با دیگران و خودش ادامه می‌یابد.

1.20- معنای تقوا و منظور از تقوا در این آیه

«وَاتَّقُواْ اللّهَ»؛ خدا امر به تقوا می‌کند. «تقوا» از «وقایة» به معنای سپر و هر چیزی است که انسان را از دشمنان داخلی و خارجی حفظ می‌کند.[14] «وَاتَّقُواْ اللّهَ» در اینجا، ﴿اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ﴾[15] که بالاترین تقوا است و تقوای ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ وَٱسۡمَعُواْ وَأَطِيعُواْ ﴾.[16] که تقوای خاص است را شامل می‌شود. و به عبارت بهتر هم تقوای خاص و هم تقوای عام را شامل می‌شود.

1.21- تقوا، محافظ نعمات الهی

بستر و حِصن حَصین محافظت نعمت الهی و نشر آن و نعمت الهی، تقوای الهی است و سیروسلوک هم جز تقوا چیز دیگری نیست.

1.22- معنای «صدور» و منظور از آن در این آیه

«إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ»؛ «صُدور»، جمع «صَدر» به معنای دل است و صدور در اینجا، یعنی دل‌های انسان‌ها. و خداوند، عالِم به دل‌های انسان است. ما جوارحی و جوانحی داریم که هر دو باید در محضر خداوند باشند؛ همان‌طور که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در دعای کمیل به خدای متعال عرض می‌کنند: «يا رَبِّ قَوِّ عَلى خِدْمَتِكَ جَوارِحى وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزيمَةِ جَوانِحی».[17]

1.23- تقوای الهی، عامل شرح صدر

و اگر ما تقوای الهی داشته باشیم؛ می‌توانیم به شرح صدر برسیم. ﴿أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ﴾.[18] . بستر میثاق الهی به سمع و طاعت است و سمع و اطاعت هم تشخص و تعینش به تقوای الهی است و تقوای الهی هم ظهور و بروزش در دل انسان است و شرح صدر برای انسان می‌آورد.

1.24- تفاوت جایگاه حضرت موسی (علیه‌السلام) با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در قرآن

حضرت موسی (علیه‌السلام) هنگام رفتن نزد فرعون می گوید: ﴿قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي﴾.[19] ولی حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) جلوتر است و خداوند در مورد او می‌فرماید : ﴿أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ﴾.[20]

1.25- معنای شرح صدر از منظر علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله)

در محضر علامه حسن‌زاده آملی (قدّس‌الله‌نفسه‌الزکیة) از شرح صدر سؤال کردم، ایشان فرمودند: «اینکه نفس انسان در صفحه‌ی اوامر الهی باشد، شرح صدر است»؛

1.26- نقش طهارت در شرح صدر

لذا طهارت که از اوامر الهی است، باعث شرح صدر و رشد افراد می‌شود.

1.27- جایگاه امت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در قیامت

حضرت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «يحشر الله عزوجل امتي يوم القيامة بين الامم غرا محجلين من آثار الوضوء».[21] در فردای قیامت، چهره‌ مؤمنین با وضوی آن‌ها شناخته می‌شوند؛ لذا «الوضوء على الوضوء نور على نور»؛[22] وضوی بعد از وضو، نور مضاعفی دارد.

کسانی که توفیق طهارت ندارند، اولین توفیق رشد را ندارند. موقعی که انسان وضو می‌گیرد، مستحب است که انسان از خدا بخواهد که او را از پاک‌شدگان و توبه‌کنندگان قرار دهد؛ «اللَّهُمَّ اِجْعَلْني مِنَ التَوّابينَ وَاجْعَلني مِنَ المُتَطَهِّرينَ»؛[23] خدایا من را جزء متطهرین و توابین قرار بده؛ یعنی کسانی که در حریم اوامر الهی هستند.

1.28- خداوند، مُصَوِّرِ صفحه‌ی صدر

صدر، بیان حقیقت انسان است و صدر، صفحه‌ی ترسیم و نقش معارف الهی است و خداوند، مُصَوِّر این صفحه است؛ لذا انسان نباید دلتنگ باشد؛ بلکه باید دل برای تصویرگری خداوند مبسوط باشد.

1.29- منظور از میثاق در روایت امام باقر (علیه‌السلام)

امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرماید « الميثاق هو ما بيّن الله في حجة الوداع، من تحريم كل مسكر، وكيفية الوضوء على ما ذكره الله في كتابه، ونصب أميرالمؤمنين (عليه‌السلام) إماما للخلق كافة».[24] این ذکر نعمت و این میثاق با نعمت و این شرح صدر و «سمعنا و أطعنا»، راجع به ولایت است؛ و اصلا طهارت هم برای ولایت است؛ ﴿لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾.[25]

1.30- فلسفه‌ی جعل و تشریع طهارات ثلاث

فلسفه‌ی جعل طهارات ثلاث برای این است که ما طیب و طاهر در حرم ولایت قرار بگیریم. ما باید طیب و طاهر باشیم، تا در حریم اوامر الهی قرار بگیریم؛ و اگر این‌گونه باشد، میثاق، میثاق خاص نیست؛ بلکه اخص است.

 

 


logo