1404/08/07
بسم الله الرحمن الرحیم
خصوصیات علم و تشبیه آن به انسان/فضل علم - باب النوادر /شرح احادیث اصول کافی
محتويات
1- خصوصیات علم و تشبیه آن به انسان1.1- ترجمه روایت
1.2- اسلامی بودن تمام علوم
1.3- فضائل بینهایت برای علم
1.4- تواضع، رأس علم
1.4.1- سجده، نماد تواضع
1.4.2- تواضع، اولین خصوصیت عباد الرحمن
1.4.3- سلام کردن و سجده کردن، دو راهکار عملی تواضع
1.5- پرهیز از حسد، چشم علم
1.5.1- کلام آیتالله العظمی بهاءالدینی (رحمهالله) و علامه حسنزاده (رحمهالله) در مورد حسد در میان اهل علم
1.5.2- عدم اجتماع بصیرت با حسادت
1.6- فهم، گوش علم
1.7- صدق و راستگویی، زبان علم
1.7.1- اقسام علم
1.8- فحص و جستجو، راهکار حفظ علم
1.9- حسن نیت، قلب و باطن علم
1.10- شناخت اشیاء، معرفت علم
موضوع: شرح احادیث اصول کافی/فضل علم - باب النوادر /خصوصیات علم و تشبیه آن به انسان
کتاب فضل العلم
بابُ النّوادِر (روایات متفرقه در مورد علم)
1- خصوصیات علم و تشبیه آن به انسان
سلسله سند این روایت معتبر است. این روایت را در کنار روایت حلیة رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) ملاحظه کنید. هر دو ترسیم انسان کامل است. اگر بخواهیم «کانَ خُلُقُهُ القُرآنُ»[1] را بخواهیم پیاده کنیم، باید این دو روایت را ببینیم.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَيْبٍ النَّيْسَابُورِيِّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ عُرْوَةَ ابْنِ أَخِي شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِ عَنْ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ: «يَا طَالِبَ الْعِلْمِ إِنَّ الْعِلْمَ ذُو فَضَائِلَ كَثِيرَةٍ فَرَأْسُهُ التَّوَاضُعُ وَ عَيْنُهُ الْبَرَاءَةُ مِنَ الْحَسَدِ وَ أُذُنُهُ الْفَهْمُ وَ لِسَانُهُ الصِّدْقُ وَ حِفْظُهُ الْفَحْصُ وَ قَلْبُهُ حُسْنُ النِّيَّةِ وَ عَقْلُهُ مَعْرِفَةُ الْأَشْيَاءِ وَ الْأُمُورِ وَ يَدُهُ الرَّحْمَةُ وَ رِجْلُهُ زِيَارَةُ الْعُلَمَاءِ وَ هِمَّتُهُ السَّلَامَةُ وَ حِكْمَتُهُ الْوَرَعُ وَ مُسْتَقَرُّهُ النَّجَاةُ وَ قَائِدُهُ الْعَافِيَةُ وَ مَرْكَبُهُ الْوَفَاءُ وَ سِلَاحُهُ لِينُ الْكَلِمَةِ وَ سَيْفُهُ الرِّضَا وَ قَوْسُهُ الْمُدَارَاةُ وَ جَيْشُهُ مُحَاوَرَةُ الْعُلَمَاءِ وَ مَالُهُ الْأَدَبُ وَ ذَخِيرَتُهُ اجْتِنَابُ الذُّنُوبِ وَ زَادُهُ الْمَعْرُوفُ وَ مَاؤُهُ الْمُوَادَعَةُ وَ دَلِيلُهُ الْهُدَى وَ رَفِيقُهُ مَحَبَّةُ الْأَخْيَار»ِ.[2]
1.1- ترجمه روایت
از ابیبصیر روایت شده که گفت: شنیدم امام صادق (علیهالسلام) به نقل از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرمود: «ای جوینده علم! همانا علم دارای فضیلتهای فراوانی است:
• سرِ آن، فروتنی است؛
• چشمِ آن، دوری از حسد است؛
• گوشِ آن، فهم و درک است؛
• زبانِ آن، صداقت است،
• حافظهاش، بررسی و تحقیق است؛
• قلبش، نیت نیکو است؛
• عقلش، شناخت اشیاء و امور است؛
• دستش، رحمت است؛
• پایش، دیدار با علماست؛
• همتش، سلامت است؛
• حکمتش، پرهیزکاری است؛
• جایگاهش، نجات است؛
• راهبرش، عافیت است؛
• مرکبش، وفاداری است؛
• سلاحش، نرمگویی است؛
• شمشیرش، رضایت است؛
• کمانش، مدارا کردن است؛
• لشکرش، گفتوگو با علماست؛
• مالش، ادب است؛
• ذخیرهاش، دوری از گناهان است؛
• توشهاش، نیکی و معروف است؛
• آبش، سازش و صلح است؛
• راهنمایش، هدایت است؛
• همراهش، محبت نیکان است».
حدیث از ابوبصیر از امام صادق (علیهالسلام) به نقل از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است که ترسیم انسان کامل است؛ یعنی اهل علم.
1.2- اسلامی بودن تمام علوم
«يَا طَالِبَ الْعِلْمِ»؛
ای اهل دانش. این دانش، دانش اسلامی است و ما همهی علوم را اسلامی میدانیم. علم را جناب جبرائیل (علیهالسلام) بر رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) آورده است و ایشان، علم را تشریح کردهاند؛ ولو این علوم جدید. اگر علمی ما را به خدا نرساند، عالِمش لنگ میزند، نه علم.
1.3- فضائل بینهایت برای علم
«إِنَّ الْعِلْمَ ذُو فَضَائِلَ كَثِيرَةٍ»؛
علم دارای فضیلتهای زیادی است. علم فضیلتهای زیادی دارد. شاید غیر متناهی هم باشد. فضائل کثیرهی غیر متناهی را هم میرساند. علم میخواهد ما را به خدا برساند. علم هم غیر متناهی است و صفت خدای بینهایت است. حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در این حدیث، میخواهند درختوارهی انسان کامل که عالم است را ترسیم کنند. هر عضوش هم یک پله سیر و سلوک است. این حدیث شریف، هم عالم ربّانی و هم سالک توحیدی را ترسیم میکند.
1.4- تواضع، رأس علم
«فَرَأسُهُ التَّواضُعُ»؛
اولین نکته اینکه رأس علم تواضع است. سر، بالاترین نقطهی بدن است. پا و دست همه حافظ و حامل این سر هستند. ما مستوی القامة هستیم. تواضع، یعنی فروتنی است. اگر جایگاه سر و قدم عوض شود، عالم حقیقی هستید؛ و الّا، خیر.
1.4.1- سجده، نماد تواضع
قرآن وقتی ما را امر به نماز میکند، نماز که به تعبیر روایات: «الصَّلاةُ مِعراجُ المُؤمِنِ»[3] است، نقطهی عروج آن، سجده است. سجده جایی است که سر کنار قدم قرار میگیرد. این تواضع است. عالم اگر مانند درخت باروری شد که هرچه بار میگیرد، پایین میآید، عالم است؛ چون میخواهد به دست مصرفکننده برساند. غرور، پرده حقیقت الهی و حجاب الهی است. رأسش تواضع است. «من تواضع لله رفعه».[4]
1.4.2- تواضع، اولین خصوصیت عباد الرحمن
آیه شریفه این است: ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا﴾.[5] عالم، عباد الرحمن میشود؛ چون میخواهد عاقل شود. هر عاقلی، عالم است، ولی هر عالمی، عاقل نیست. عقل چیست؟ «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ».[6] «عباد الرحمن»، کسانی هستند که روی زمین سبک راه میروند، نه با تبختر.
1.4.3- سلام کردن و سجده کردن، دو راهکار عملی تواضع
راهکار عملی تواضع این است که همانند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بر هر کسی که میگذرید، سلام کنید؛ مگر اینکه منع شرعی داشته باشد. اگر زمینهی ریبه دارد، پرهیز کنید. در سجده میگوییم: «سبحان ربی الأعلی و بحمده»، بحث «أعلی» است. در رکوع میگوییم: «سبحان ربی العظیم و بحمده». رکوع فقط در نماز است. سجدهی تقربی مستقل داریم؛ ولی رکوع، خیر. سجده بر تربت امام حسین (علیهالسلام)، هفت حجاب را بر میدارد. کسی گفت: «من از اینکه خاک زیر پای دیگران شدم، به جایی رسیدم».
1.5- پرهیز از حسد، چشم علم
«وَ عَيْنُهُ الْبَرَاءَةُ مِنَ الْحَسَدِ»؛
چشمش، برائت از حسد است. حسود، دیگران را نمیخواهد ببیند، یا اگر دید، میخواهد او را به زمین بزند. توضیح دادیم. اولین مانع رؤیت خود و حق، حسادت است؛ به خصوص حسادت بر اهل فضل. باید با دیگران رقابت کنیم؛ ولی حسادت، خیر. اینکه بخواهد به دیگری ضربه بزند و به اصطلاح، «چوب، لای چرخ او میکند»، این حسادت است. انبیای الهی هیچ تزاحمی ندارند. به خصوص وقتی به فعلیت رسیدید، این مرحله را کنار بگذارید.
1.5.1- کلام آیتالله العظمی بهاءالدینی (رحمهالله) و علامه حسنزاده (رحمهالله) در مورد حسد در میان اهل علم
مرحوم آیتالله العظمی بهاءالدینی میفرمودند: «اگر علما با هم چای هم بخورند، خوب است». علامه حسنزاده (رحمهالله) فرمودند: «اگر میخواهید ببینید کسی رشد کرده یا خیر، ببینید حسادت دارد یا خیر».
در فرازی از الهینامه گفتیم: «الهی در قسمتآباد وجود، بیش از این قسمت ما نبود»!
1.5.2- عدم اجتماع بصیرت با حسادت
تا چشم ما غبار حسد را کنار نزند، نمیتواند حقیقت را ببیند. بصیرت با حسادت جمع نمیشود. علم حقیقی با حسادت نمیشود. برای علم حقیقی، باید چشم حقیقی داشت.
چشم این عالِم، برائت از حسد است.
1.6- فهم، گوش علم
«وَ أُذُنُهُ الْفَهْمُ»؛
و گوشش فهم است. فهیم بودن. وقتی انسان گوش داشته باشد، فهیم میشود. فهم، یعنی مراد متکلم از آنچه میگوید، بفهمیم. گاهی شنیدن صدا است که همهمه هم ممکن است باشد.
1.7- صدق و راستگویی، زبان علم
«وَلِسَانُهُ الصِّدْقُ»؛
زبان علم، صدق است. اگر کسی نفهمید، عالم نیست و اگر کسی راستگو نبود، این، علم نیست. علم حقیقی از گوش جان شروع میشود. ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ﴾.[7] بعد میفرماید به شهود میرسد.
1.7.1- اقسام علم
آقا رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمٌ عَلَى اللِّسَانِ فَذَلِكَ حُجَّةٌ عَلى ابنِ آدَمَ وَعِلَمٌ في القَلبِ فَذَلِكَ العِلمُ النَّافِع».[8]
علم بر دو قسم است: علم به لسان که حجت بر انسان است و علم به قلب که علم نافع است. علم نافع در صدق گفتار است. عالم، مؤمن است و کسی است که حرفش با قلبش یکی باشد. اگر اینطور شد، انسان مستجابالدعوة میشود. زبان و حال یکی میشود.
1.8- فحص و جستجو، راهکار حفظ علم
«وَحِفظُهُ الفَحصُ»؛
حفظ و نگهداری علم به فحص و پژوهش است. علمی که ما را نگه میدارد، تفکر ما است. «فِكرَةُ ساعَةٍ خَيرٌ مِن عِبادَةِ سَنةٍ».[9] امام باقر (علیهالسلام) میفرمایند: «تَذَاكُرُ الْعِلْمِ دِرَاسَةٌ وَ الدِّرَاسَةُ صَلَاةٌ حَسَنَةٌ»؛[10] مذاکرهی علم با درس است و درس، نماز حسنه است. رسیدن به علم با حفظ آن متفاوت است. حفظ کردن آسان است، ولی نگداریاش سخت است. حضرت علامه حسنزاده (رحمهالله) میفرمودند: «علم خوشنشین است؛ هرجایی نمینشیند. نگهداریاش نیز همین است».
1.9- حسن نیت، قلب و باطن علم
«وَ قَلبُه ُحسنُ النِّیَّةِ»؛
چنان که سوره یس قلب قرآن است، قلب این علم، حسن نیت است. نیّت این است که ارتباط بین خودمان و خدا را قوی کنیم. حسن نیت این است که این نیت را پالایش کنیم. افرادی مرتب در فلزات محک میزنند.
«خوش بود گر محک تجربه آید به میانتا سیه روی شود هر که در او غش باشد».[11]
همیشه جنس خوب بدل دارد. جنس بی ارزش بدل ندارد. علم با ارزش است. اگر به اخلاص برسیم، به حسن نیت رسیدیم. اگر انسان برای مجادله و مفاخره و ریا و خودنمایی علم بخواند، زمین میخورد. ﴿مخلصین له الدین﴾.[12]
1.10- شناخت اشیاء، معرفت علم
«وَ عَقلُهُ مَعرِفَةُ الأَشیاءِ»؛
تا اینجا صحبت قوای ظاهری بدن بود. از اینجا وارد قوای باطنی بدن میشوند.